دستگیری از نیازمندان و انفاق
مردان فقیر دعوت امام را با خوشحالی پذیرفتند و به خانه ی ایشان رفتند. امام برای مهمانان خود غذای خوب و خوشمزه ای آماده کرده بود.
رهگذر مهربان
یک ظهر گرم، کوچه های شهر مدینه از گرما خلوت شده بود. چند مرد فقیر، زیر سایه ی درختی نشسته بودند و غذا می خوردند. ناگهان متوجه شدند امام حسن (ع) سوار بر اسب، از آن محل می گذرد. فقرا از امام خواستند که بر سفره ی آن ها بنشیند و با آن ها هم غذا شود. امام پذیرفت و با آن ها غذا خورد و بعد از فقیران دعوت کرد تا مهمان او باشند. مردان فقیر دعوت امام را با خوشحالی پذیرفتند و به خانه ی ایشان رفتند. امام برای مهمانان خود غذای خوب و خوشمزه ای آماده کرده بود. وقتی مهمانان بر سر سفره نشستند، امام شخصاً، به پذیرایی از آنها پرداخت. فقرا که بسیار خوشحال شده بودند، از امام تشکر کردند و بر ایشان دعا کردند.
نشر لک لک
منبع: آموزش مفاهیم دینی به خردسالان، کتاب راهنمای آموزش قصه