تبیان، دستیار زندگی

ماهی های شگفت انگیز

رضا کوچولو به همراه پدرش به مغازه ماهی فروشی رفته بود. تصمیم گرفت برود و با ماهی ها صحبت کنه!...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماهی های شگفت انگیز

ماهی های شگفت انگیز

 

 رضا کوچولو به همراه پدرش به مغازه ماهی فروشی رفته بود.

تصمیم گرفت برود و با ماهی ها صحبت کنه!

ماهی های شگفت انگیز

 

اول رفت پیش شمشیر ماهی و بهش گفت:آهای ماهی جان، چرا به دهانت شمشیر گرفتی؟ آن را کجا می بری؟

 

شمشیر ماهی جواب داد: این که شمشیر نیست. دهان خودم است! فقط شکل شمشیر است.

 

 

رضا فهمید که دهان شمشیر ماهی ها تیز و بلند است و کشیده است. این دهان به آن ها کمک می کند که در آب، تند و راحت و مستقیم شنا کنند.

 

رضا از شمشیر ماهی خداحافظی کرد و رفت پیش ماهی قرمز کوچولو و بهش گفت: آهای، ماهی قرمز، هوا سرد شده. آب یخ زده. توی این آب سرد، سرما نخوری!

 

 

 

ماهی های شگفت انگیز
ماهی قرمز کوچولو جواب داد: نه خیالت راحت! تازه، توی آب سرد حالم خوب تر می شود.

 

 رضا فهمید که ماهی های قرمز، ماهی های آب سرد هستند.

 

 
ماهی های شگفت انگیز

رضا از ماهی قرمز کوچولو خداحافظی کد و دوید و رفت پیش مار ماهی و بهش گفت:

 

 سلام مار ماهی! چه خوشگلی، چه ماهی!

 

 

 حیف که نباید به تو دست بزنم. چون مامانم می گوید تو برق داری!

 

 

 

مار ماهی جواب داد: مامانت راست می گوید. اگر به من دست بزنی، برق تو را می گیرد!

 رضا فهمید که مار ماهی ها در بدنشان برق دارند.

آن ها هنگام خطر، برق از بدنشان خارج می کنند.

برق به دشمن می خورد و او را می گیرد. 

 

رضا از دوست های جدیدش خداحافظی کرد و رفت.

 

 

 

 

 منبع: ماهنامه رشد کودک

 

تنظیم: فهیمه امرالله 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.