تبیان، دستیار زندگی
خلیفه که تا این لحظه ساکت نشسته بود، پرخاش کنان و با صدای بلند گفت: فکر میکنی یافتن آن کودک برای ما دشوار است؟ دستور میدهم سربازانم خانه به خانهی این شهر را بگردند، هر طور شده مخفی گاه، او را مییابم و جانش را میگیرم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

او بر ظالمان خواهد تاخت
او بر ظالمان خواهد تاخت

خلیفه که تا این لحظه ساکت نشسته بود، پرخاش کنان و با صدای بلند گفت: فکر میکنی یافتن آن کودک برای ما دشوار است؟ دستور میدهم سربازانم خانه به خانهی این شهر را بگردند، هر طور شده مخفی گاه، او را مییابم و جانش را میگیرم.

رنگ از رخسارهی زن جوان پرید و قلبش چون گنجشکی در دام افتاده، شروع به تپیدن کرد.

در این هنگام وزیر پیش رفت و در گوش خلیفه زمزمه کرد: فدایت شوم!

شاید این زن کودکی در شکم دارد، همان مهدی باشد که همه منتظر تولد او هستند شاید او هنوز به دنیا نیامده باشد.

خلیفه گفت: پس گزارشی که جعفر به ما داده است، چه میشود؟ او ادعا کرده که برادر کوچکی دارد که پدرش به جز یاران نزدیکش او را به کسی نشان نمیداده و به همین خاطر جاسوسان ما نیز نتوانستهاند از به دنیا آمدن و حضور او اطلاعی کسب کنند.

وزیر تاملی کرد و گفت: اما کسی آن کودک را ندیده و تنها جعفر است که ادعا میکند چنین کودکی وجود دارد. شاید او دروغ میگوید شاید آن کودک هنوز به دنیا نیامده باشد . شاید این زن باردار است، و کودک همان طفلی است که به او مهدی میگویند اگر شما این زن را زندانی کنید و تحت نظر بگیرید آنگاه شما  شخصاً بر کودک که قرار است پایههای حکومت شما را ساقط کند، تسلط مییابید.

وزیر سرش را نزدیکتر آورد و با صدایی آرامتر ادامه میداد میتوانید در همان کودکی کارش را یکسره کنید و برای همیشه از دست او و شیعیانش خلاص شوید.

لبخندی موزیانه بر لبان خلیفه نشست و گفت: حق با توست! این زن را تحت نظر قرار میدهیم تا کودکش به دنیا بیاید و آنگاه وقتی کودک به دنیا آمد...

او بر ظالمان خواهد تاخت

خلیفه قاه قاه خندید زن جوان با نگرانی بر سر جای خود ایستاده بود. خلیفه به طرف او آمد و با صدای بلندی گفت: تو کمک بزرگی به ما کردی. تو از این لحظه زیر نظر و مراقبت شدید و دائمی ما هستی تا وقتی که کودکت به دنیا بیاید. و بعد شادمانه چرخی به دور خود زد و گفت: هراس ما بیهوده بود. آن مهدی موعود که همه از او سخن میگویند، هنوز به دنیا نیامده است. هیچ خطری متوجه ما نیست.

و بعد ایستاد و به وزیر فرمان داد: بگویید جستجوی خانهها و اماکن برای پیدا کردن طفلی که در جستجویش بودیم، دیگر لازم نیست. خبر وجود چنین کودکی دروغ بوده.

و بعد به آرامی زیر لب یا کینهتوزی نجوا کرد: مهدی موعود در چنگال ما به دنیا خواهد آمد. در چنگالی که او را خفه خواهد کرد.

زن جوان نفسی از سر آسودگی کشید و لبخندی کمرنگ بر لبانش نشست و در دل خدا را شکر کرد.

به دستور خلیفه، جوان تحت مراقبت دائمی درآمد و...

بعد از اوقات امام حسن عسگری علیه السلام، با گزارش «جعفر کذاب» پسر ناخلف امام به دستگاه حکومتی، عمال خلیفه به خانهی امام ریختند و در صدد یافتن مهدی (عج) خردسال برآمدند. اما امام توانست در فرصتی مناسب از برابر چشمان آنان بگریزد. مادر بزرگوار امام زمان (عج) که در تاریخ به نامهای گوناگونی مثل «نرجس» و «صقیل» از او نام برده شده است، برای بازجویی دربارهی مهدی (عج) از طرف حکومت تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. اما این بانو، اندیشهی حکومت را گمراه کرد. او به مدت دو سال تحت نظارت و مراقبت ماموران حکومتی قرار داشت. با گذشت زمان و دامنه گرفتن شورشهای مردمی و زیاد شدن گرفتارهای حکومت، رفته رفته مسالهی او از یادها رفت و سرانجام او توانست بعد از دوسال از چنگ آنها رها شود.

امام مهدی (عج) در سال 260 هجری در حالی که پنج سال داشت از دیدهها پنهان شد و به مدت 69 سال تنها از طریق یاران برگزیدهی خود با مردم ارتباط داشت. بعد از آن در حالی که 75 سال از عمر شریفش میگذشت، دوران غیبت کبری او آغاز شد که تا به امروز نیز ادامه دارد.

دوست نوجوانان_منیژه نصرالهی

گروه کودک و نوجوان سایت تبیان

مطالب مرتبط

انتظار

نشانه‏های ظهور

آغاز غیبت

کودکی؛ زندگی مخفی

مردی که خواهد آمد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.