تبیان، دستیار زندگی
خانه ای را که می شناسم کوچک به اندازه دلبستگی ساکنانش به این خاکدان، اما وسیع به اندازه ایمانشان به ملکوت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه ای که می شناسیم

حضرت زهرا سلام الله علیها

خانه ای را که می شناسم کوچک به اندازه دلبستگی ساکنانش به این خاکدان، اما وسیع به اندازه ایمانشان به ملکوت.

خانه ای را می شناسم آرام آرام که از قلب مدینه تا آنسوی تاریخ کران گشوده است. ستون هایش را در چهار گوشه عرش فرو کرده اند و بامی از هفت آسمان بر آن نهاده اند. هرکس لحظه ای زیر آن ساکن شود تا ابد در جوار خوبان منزل خواهد گزید.

درهایش بزرگند، به بزرگی دل های مؤمنان و زیور و زینتش تسبیح قدسیان و حمد کروبیان و تهلیل صدیقین.

خانه ای که می شناسم به استواری عدالت و به شفافیت اشک کودک یتیم که در هر نگاهش موج موج دریا به احترام می ایستد. خانه ای که بنا می شود تا سکوی توحید و محراب عدالتخواهی شود و منبع بیکران مهرورزی بماند. بر ایوان شاه نشینش، کسایی گسترانده اند که محبوبترین خلق خدا زیر آن جمع شوند، تا خدای عزوجل ندا دهد: ای ملائکه من و ای ساکنان آسمان های من بدانید که هیچ آسمان برافراشته را و هیچ زمین استوار را و هیچ ماه درخشان و هیچ خورشید منیر و هیچ فلک دوار و هیچ دریای مواج و هیچ کشتی روان را خلق نکرده ام مگر از سر دوستی و عشق به این پنج نور قدسی که زیر این کساء جمع شده اند.

اینجاست که جبرئیل امین از خداوند اذن می خواهد تا به زمین فرود آید و در جمع آن پنج تن راه یابد و این وحی ربوبی را برای عالمیان قرائت کند که: جز این نیست که خداوند اراده فرموده است تا هر پلیدی و ناپاکی را از شما خاندان اهل بیت دور نماید و شما را طیب و مطهر گرداند.

خداوند توانا در پس پرده مشیتش رمزها و رازها دارد و در نهانخانه تقدیرش ابداع و طرفه کاری ها! گاه در میان خلق، اسبابی را رقم می زند و بنایی را تدبیر می کند که از خلق صدها کهکشان و هزاران فلک اعجازی تر است.

از میان قومی جاهل که همه فخر و بزرگیشان شمارش گورهایشان و تکاثر چارپایانشان بود و چون فهم و ادراک هدیه ای الهی چون دختر را نداشتند او را سزاوار خاک می دیدند.

ریحانه ای را عزیز می دارد که جلوه تمام نمای جمال حق است و اسوه جمیع فضائل و کمالات انسان می شود. آری فاطمه یکی از اهالی آن کساء است که با تولدش همه جان های مهجور و در تاریکی وامانده را نوازش می دهد و به نور وجودش قداست می بخشد. او نه تنها در زمین پناه هر ضعیفی است بلکه در سماوات نیز محمل شریعه های آسمانی است. زیرا او مصدر عشق الله است و هرکه او بخواهد در صراط حق پای گذارد باید نگاهش به قدم های فاطمه باشد و از نور وجود او راه را بیابد.

آری پاکی عالم از این سراچه مطهر جاری می شود و عزت و مکنت انسان از این منزلگه امید طلب می گردد.

عشق حق در هر دلی مأوای گرفت

کار آن دل در جهان بالا گرفت

آنقدر بالا بگیرد کار عشق

تا نگیرد در بیان مقدار عشق

شد هویدا تا وجود فاطمه

گشت حب حق نمود فاطمه

اما نسبتی که فاطمه با ما دارد، ما که تنها فخرمان در دنیا و آخرت، حب محمد و آل محمد است، اگر برای فاطمه شناسی بتوانیم به یک سؤال پاسخ دهیم آنگاه به نسبتمان با فاطمه پی خواهیم برد و آن اینکه رمز اصرار پیامبر بر حرمت داری یگانه دخترش چه بود؟ چرا آن بزرگوار امت خویش را تا این حد بر تکریم فاطمه و فرزندانش دعوت کرده و آخرین وصیت خویش را به آنان که بودند و آنان که بعدها خواهند آمد درباره وفای به قرآن و عترت طاهرینش یعنی فاطمه و فرزندان او بود.

بوسه های پیامبر خدا بر دستان زهرا، بوسه یک پدر بر دختر نبود، رسول اکرم(ص) همه کلام و رفتارش سنتی تعلیمی برای هر مسلمان آگاه بود و هست. او با این محبت آشکار باب یک زهرا شناسی را در تاریخ باز کرد. بابی نورانی که مکتب حق شناسی بود. او با ایستادن بر در خانه فاطمه و سلام بر اهلش، باب ادب و احترام همه خلق خدا را بر آن حریم مقدس باز کرد کرده.

باب تمرکز در زهرا، باب خداشناسی و توحید از خانه وحی است. این خط مستقیمی است که بین انسان عصر خاتمیت و خداوند ترسیم می شد و باید می ماند اما با استقامت فاطمه (س).

فرمود: هرکه او را بیازارد مرا آزرده است. این تمرکز دادن هدایت اذهان به سوی فاطمه، تنها بیان یک عاطفه پدری نیست تا بیان دارد که من دخترم را دوست دارم. که این نازل ترین ابراز محبت پدری است. حقیقت فراتر از اینهاست. معلوم می شود زهرا جایگاهی دیگر در خلقت دارد او فاروق حق و باطل است، برگه ضمانت پدر به دست اوست. زیرا زمانه بعد از پیامبری به قدری تیره و تار می شود که تنها خورشید فاطمه برای ردیابی حق لازم است و همین گونه شد.

گرچه این خورشید را در همان لحظاتی که باید سر بر آورد و بتابد، به محاق کشاندند و افولش دادند، اما چون حقانیت و نورانیت او با مظلومیتش در آمیخت، تلألؤش بیشتر شد. او در چند روز میان رحلت پدر و شهادتش، چنان عرصه ای سیاسی را به روی تاریخ گشود و سرفصل هایی از رسوایی تیره روزان تبهکار را برای آیندگان رقم زد که فرصت هرگونه فریبکاری و نفاق را از آنان ربود و با تفدفینش در تاریکی و گمنامی، حضوری جاودانه یافت. این غربت، پایدار است و به همان میزان که غربت زهرا ماندگار است، نفرت از آن سیه روزان نیز آشکار و باقی است و از سویی تا حب آن دردانه نبی در سینه محبانش موج می زند عطر عالم عدالتجویی و حق محوری در عالم می پیچید و مسیر حق از باطل را عشق فاطمه به پدر و عشق پدر به فاطمه روشن می کند. فاطمه کوتاهترین راه در صراط مستقیم است و نشانی آشکار خانه حق.

اکرم حسینی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.