تبیان، دستیار زندگی
یکی بود یکی نبود. آقا گرگه خیلی گرسنه بود. برای همین هم شکمش به قارو قور افتاده بود. میمون، بالای درخت بود که صدای شکم گرگه را شنید و گفت: «وای! این چه صدایی بود؟» گرگ گفت: «صدای شکم من بود. آنقدر گرسنه‏ام که می‏توانم یک میمون را درسته بخورم!» میمون یک م
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به به چقدر خوشمزه است

به به چقدر خوشمزه است

یکی بود یکی نبود. آقا گرگه خیلی گرسنه بود. برای همین هم شکمش به قارو قور افتاده بود. میمون، بالای درخت بود که صدای شکم گرگه را شنید و گفت: «وای! این چه صدایی بود؟»گرگ گفت: «صدای شکم من بود. آنقدر گرسنه‏ام که می‏توانم یک میمون را درسته بخورم!» میمون یک موز برای گرگ انداخت و گفت: «بیا این موز را بخور!» گرگ موز را برنداشت در حالی که شکمش را گرفته بود گفت: «نه جانم! من می‏خواهم به چمنزار پشت تپه بروم و یک گوسفند چاق و چله را بگیرم و بخورم!»

گرگ رفت و رفت و رفت، خسته بود و گرسنه کنار درختی نشست. دوباره شکمش قارو قور صدا کرد. جوجه تیغی پشت درخت بود. صدا را شنید و به گرگ گفت: «وای! این صدای چی بود؟» گرگ گفت: «صدای شکم من بود. آنقدر گرسنه‏ام که می‏توانم تو را با همه‏ی تیغ‏هایت بخورم!» جوجه تیغی یک سیب به گرگ داد و گفت: «بیا این سیب را بخور خیلی خوشمزه است!» گرگ سیب را روی زمین انداخت و گفت: «نه! من می‏خواهم به چمنزار پشت تپه بروم و یک گوسفند چاق و چله را بگیرم و بخورم.» گرگ این را گفت و راه افتاد و رفت.

به به چقدر خوشمزه است

رفت و رفت تا بالاخره به چمنزار رسید. آنقدر گرسنه بود، آنقدر خسته بود که به زحمت خودش را روی زمین می‏کشید. دشت پر از گوسفند‏های چاق و چله بود. ناگهان شکم گرگ به قارو قور افتاد. گوسفندها صدا را شنیدند و همه با هم گفتند: «بع بع این صدای چی بود؟» گرگ می خواست بگوید صدای شکم من بود، که چشمش به چوپان افتاد. چوپان با چوبدستی به طرف گرگ می‏آمد. گرگ از ترس پا به فرار گذاشت. دوید و دوید تا به سیبی که جوجه تیغی داده بود رسید. سیب را خورد و گفت: «به به چه خوشمزه است!» بعد دوید و رفت به جایی که موز را انداخته بود رسید. آن را هم خورد و گفت: «به به چه موز خوشمزه‏ای!»

جوجه‏ تیغی و میمون از پشت درخت گرگ را تماشا می‏کردند و قاه قاه می‏خندیدند.

مرجان کشاورزی آزاد

تنظیم خرازی

*******************************

مطالب مرتبط

ماشین دودی

ماهی های قرمز و سفید

 بچه میمون، روی لباس

پیشی دماغ سوخته

دندان مصنوعی پدربزرگ

 سوپ غاز وحشی

شوخی

شهر شلخته ها(1)

 قول بده منو نخوری

یکی از بستگان خدا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.