تبیان، دستیار زندگی
مقاله ی حاضر ، تحقیقی میان رشته ای در حوزه ی تاریخ روحانیت شیعه و علوم ادبی فارسی ؛ و حاصل بیش از چهار سال مطالعه و تحقیق مؤلف در مورد شعر نیمایی و شخصیت پدر شعر نوی فارسی در کنار تفحص در علوم قرآنی است....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نیما ، ققنوس بر کوه نور

نیما

تاریخ واقعی شعر نیمایی

چکیده

مقاله ی حاضر ، تحقیقی میان رشته ای در حوزه ی تاریخ روحانیت شیعه و علوم ادبی فارسی ؛ و حاصل بیش از چهار سال مطالعه و تحقیق مؤلف در مورد شعر نیمایی و شخصیت پدر شعر نوی فارسی در کنار تفحص در علوم قرآنی است.

شالوده ی اصلی این مقاله ، مقاله ی « سر چشمه های تفکر خلق شعر نیمایی در ساخت های بلاغی قرآن کریم » است که جزء مقالات پذیرفته شده در اولین همایش ملی پژوهش های قرآنی در اسفندماه1385 بود که در کتاب مجموعه مقالات « قرآن ، ادب و هنر » ویژه ی این همایش به چاپ رسید.

خوانندگان گرامی در این مقاله با آموخته های قرآنی نیما و عمقِ تأثیر آموزه های نویافته ی بلاغی قرآن کریم در خلق و تاریخ شعر نیمایی آشنا شده ، در می یابند که دو بال نیرومند آموزه های قرآنی و وجود پربرکت روحانیت شیعه در به پرواز درآمدن نیما در آسمان ادب امروز یار و همکار هم بوده اند.

مقدمه

نیما در طول حیات ادبی خود دست به خلق قالب ها و شکل های خاصی زد که از آنها به « مدل های شعری »1 تعبیر کرده است اما هیچ گاه این بخش از نظریه ی ادبی خود را فاش نکرد.2

اگر هم آثاری نظیر « دو نامه » ، « ارزش احساسات » و « تعریف و تبصره » را در تبیین نظریه ی ادبی خود نوشت ؛ برای تمییز شعر آزاد نیمایی و شعر آزادی بود که خانلری ابداع کرده بود.3

از طرفی ، کسانی هم که در دوره ی حیات نیما در مورد کار بزرگ او اظهار نظر کرده اند به گفته ی خود نیما « کاری ناقص ارائه کرده اند »4 تا چه برسد به این که « فکر و معرفت های او »5 را بشناسند از این رو ، در این جا باید منصفانه اذعان کرد زندگی و هنر نیما آنقدر در ابهام مانده که « گوشه ای مرموز از تاریخ ایران »6 شده و نیازمند تبیین و تعمق آگاهانه و منصفانه است که به گفته ی نیما ـ در آن صورت ـ « آینده ، همه [(= نظریه ی ادبی نیما)] را درک خواهد کرد.7

اصالت شعر نیمایی سؤال مهمی که بارها تکرار شده و ما نیز آن را در این جا می آوریم ، این است که چگونه نیما از اسفندماه1299 با سرودن « قصه ی رنگ پریده » تا بهمن1316 که شعر « ققنوس » را سروده ؛ راه طولانی گذر از سنتی سرایی به خلق اولین شعر نوی خود را طی کرده است؟

متأسفانه جواب هایی که تاکنون به این سؤال داده شده ، همه ی آنچه را باید گفته می شد ؛ در خود نداشته است8 که می توان گویندگان آنها را به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول: می گویند نیما با الهام از شعر فرانسه و گنجینه ی ادبیات فارسی ، وزن شعر نوی فارسی را ابداع کرده است.

حمید زرین کوب در این باره می گوید: « نیما در سال1316 شمسی موفق به کشف شکل تازه ای در شعر فارسی می شود با زبان و محتوای شاعرانه و انقلابی. این زبان و شکل خاص و تازه که نیما به خلق آن دست می یابد ، ظاهراً با آگاهی او از زبان و فرهنگ و ادب فرانسوی و خاصه آشنایی او با شیوه های رمانتیسم و سمبولیسم و به خصوص شعر « رمبو » و « ورلن » و « استفان مالارمه » بی ارتباط نیست وظاهراً نیما با آشنایی و اطلاع از انقلابی که در شعر فرانسوی رخ داده است به شعر فارسی که سنت و تکرار ، آن را فرسوده و بی حاصل کرده است ، جان تازه ای می دهد.9

جلال آل احمد نیز در این مورد اظهار کرده است:

  1. « نیما از دوران تحصیل در مدرسه ی سن لویی با زبان فرانسه آشنا شده است . وقتی هنوز بیست ساله هم نبوده است ، امکان قرائت آثار ادبی در یک زبان خارجی ـ زبان فرانسه ـ به او این امکان را داده است که گذشته از گنجینه ی غنی ادبیات گذشته ی فارسی ، چشم به دنیای دیگر نیز بگشاید. » و در ادامه می گوید: « اگر تحولی را که او به وزن اشعار خود داده است اثری از ادبیات فرانسه بدانیم راه ناصوابی نرفته ایم. »10

هنجارگریزی وزنی با توجه خاص نیما به تعریف جدیدی از قافیه که خود نوعی هنجارگریزی در قافیه بود ، موجب شد تا قالب جدید نیمایی به وجود آید11چراکه یکی از مقوله های کارکردی قافیه از نظر دکتر شفیعی کدکنی در کتاب با ارزش موسیقی شعر ؛ « ایجاد قالب مشخص و حفظ وحدت شعری » است.

دکتر شفیعی کدکنی در این مورد می نویسد: « ... پیداست که در یک شعر قرین به توفیق ، با دگرگون شدن مسیر سخن شاعر ، قافیه نیز دگرگون می شود ... و این همان است که نیما یوشیج می گوید: « قافیه زنگ مطلب است. هر جا مطلب عوض می شود ، قافیه نیز عوض می شود. »12

جواب گروه اول: دکتر شفیعی کدکنی در مورد قافیه ی امروز شعر اروپا می نویسد: « شکل قافیه ی امروز [اروپا] هماهنگی در صامت ها و مصوت های پایان کلمه است که از نظر تعداد استعمال آن در یک قافیه و تقید به آوردن آن با شعر عربی [و به تبع آن در شعر کلاسیک فارسی] متفاوت است. »13

این در حالی است که قافیه ای که از فرهنگ عربی و از قرن یازدهم به بعد ، از طریق اندلس وارد شعر فرانسه و ایتالیا و بعد ، انگلستان شد « به صورت نوعی جناس ناقص alliteration و نوعی توازن و هماهنگی صوتی assonance بود. »14

کسانی که در قافیه ی اشعار نوی نیما تعمق کرده اند دریافته اند که « هیچ یک از قدمای عروضی و شعرشناس ما به اندازه ی نیما ، اختصاصاً درباره ی قافیه و تأثیر آن در شعر سخن نگفته اند. »15 اینان اذعان دارند که نیما هیچ اعتقادی به عیوب قافیه که پیشینیان برشمرده اند و از آن احتراز داشته اند ، ندارد چراکه نیما خود می گوید: « لازم نیست قافیه در حرف روی متفق باشد ، دو کلمه از حیث وزن و حروف متفاوت گاهی اثر قافیه را به هم می دهند. » « این قافیه ممکن است نه در « رَوی » مثل کلمه ی دیگر باشد نه در « دخیل » ، و آزاد باشد »16

از طرف دیگر نیما اعلام می کند: « وزن [شعر او را] ... قافیه تنظیم می دهد. »17 این در حالی است که شعر منثور اروپا در اکثر موارد از به کاربردن قافیه طفره می رود نه اینکه قافیه را ملاک مهمی برای وزن و شکل شعر بداند.18

از طرف دیگر ، نیما در نامه ای خطاب به لادبن ، برادرش به تاریخ 18 بهمن1310 از آستارا در مورد رهایی او از نفوذ مکاتب ادبی غرب می نویسد:

  1. « من به طوری از این میانه گریخته ام و خود را عوض کرده ام که شاید هیچ یک از معاصرین ، تاحدی که می شناسم ـ اساساً ـ با من در این خصوص برابر نبوده و خود را از تحت تأثیر افکار سمی آن نویسندگان پارازیت که قرن19 نماینده های مشهور آن را به جمعیت تحویل داده است ، خلاص نکرده باشد. »19

علاوه بر این دلیل خدشه ناپذیر ، در جواب کسانی که ادعا می کنند نیما شکستن وزن و حضور نامرتب قافیه را از ادبیات فرانسه گرفته است20 نیما خود گفته است:

  1. « [خانلری] می خواهد به رخ عوام بکشد که باید در شعر آزاد از تجربه های ملل دیگر استفاده کرد ولی عوام نمی دانند که اشعار فرنگی از حیث وزن ربطی به اشعار موزون عروضی ما ندارد و تجربه های آنها به کار ما نمی خورد. »21

پس چگونه می توان این تصور را درست دانست که نیما صرفاً با استفاده از شعر کلاسیک اروپا که وابسته به هماهنگی در صامت ها و مصوت های پایان کلمه است یا شعر منثور آن دیار که وابسته به وزن عروضی و قافیه نیست ، قالب خود را پیشنهاد کرده باشد از این رو بهتر است بپذیریم که گروه اول در مورد تعیین چگونگی خلق شعر نیمایی با توجه به کاربرد قافیه در شعر اروپایی ، چندان به صواب نرفته اند!

هرچند نیما در سری مقالات « ارزش احساسات » به آگاهی های خود در مورد شعر اروپایی اشاره می کند.22 گروه دوم: این گروه ـ خصوصاً ـ مرحوم اخوان ثالث در مقاله ی بلند « نوعی وزن در شعر امروز فارسی » در کتاب « بدعتها و بدایع نیما یوشیج » اولین و مهم ترین سرمایه ی نیما را برای خلق شعر نو ، تعمق او در ادبیات ایران پیش از اسلام می داند.23

جواب گروه دوم: نیما در کتاب « دو نامه » می نویسد:

  1. « از گات ها که فرمان اصلی است و اصلیت وزنی را در شعر ما داراست ، شروع کرده ام. »24 و نه نوشته است که « تنهاترین و یا آخرین ابزار من ، گات ها بوده اند » بلکه نوشته است: « از گات ها ... شروع کرده ام. »

گروه سوم: این گروه به طور ضمنی قبول دارند که قالب نوی شعر فارسی ، ابداع نیماست و این کار را نتیجه ی تأملات و تجربه های نیما دانسته اند ولی به دنبال یافتن پیشینیه ای به جز موارد مطرح شده برنیامده اند.25 و دلیل آورده اند که:

  1. « اگر هدف نیما تقلید از شاعران بیگانه و غربی بود ، باز با توجه به وجود نمونه های شعر او ؛ به جای این همه تلاش و تمرین ، یکباره به تقلید آنان ، نه تنها قافیه و تساوی طولی مصراع ها را کنار می گذاشت بلکه مثل برخی ، حتی وزن عروضی را نیز به سویی می نهاد و یکراست به سراغ شعر سپید می رفت و یک روزه ، ره صدساله را طی می کرد.
  2. به همین دلایل ، راز و رمز کار نیما یوشیج و علت ها و انگیزه های وی در ابداع شعر نو ... را باید در جایی دیگر جست: یعنی در روحیه ی آزاداندیش و ستیزه گر شاعر که راضی به تن دادن به قالب های مألوف و معمولی ولی کهنه و یکدست و تکراری نبود و در پی قالبی بود جدید که با محتوای نو و روزمره اش هماهنگی کامل داشته باشد. »26

شاملو نیز در این باره در جواب سؤال « شعر نیما تحولش را مدیون شعر اروپاست یا شعر کهن خودمان؟ » وجه سومی را قائل شده و گفته است:

  1. « شعر نیما تحولش را مدیون خلاقیت ذهن شخص نیماست. »27 و در ادامه کلام افزوده است: « به بیان دیگر ، شعرش از لحاظ وزن دنباله ی منطقی شعر کهن است واز لحاظ محتوی محصول بینش شاعرانه ی خود او. نیما از شاعران غرب ، اول با آلفرد دوموسه و امیل ورهارن آشنا شد و اشعار موریس مترلینگ را هم خوانده بود و با هولدرلین هم آشنایی محدودی داشت. شعر عرب را هم می شناخت. »28

البته نیما خود به آزمایش های شاعرانه اش اشاره کرده و به طنز نوشته است: « ... یک نفر دست تنها ، آزمایش می کرد. »29 جواب گروه سوم: گفته ی اخوان در مورد نیما درست است که:

  1. « از خوشبختی ها و سعادت شعر ما این بود که نیما قوه ی تقلید نداشت. »30

همچنین کسانی که یادداشت نیما را در این مورد در کتاب « حرف های همسایه » (نامه ی 22 احتمالاً در سال 1323) می خوانند ، شاید تصور کند که هر آنچه از زبان و قلم نیما تراوش یافته از خود اوست اما حقیقت چیز دیگری است که بعداً به آن خواهیم پرداخت:

  1. « از آغاز جوانی که دست به کار شعر هستم بزودی این را دریافته بودم. نه فقط از حیث فرم [بلکه] از طرز کار ، این گمشده را پیدا کردم و اساساً فهمیدم که شعر فارسی باید دوباره قالب بندی شود ... در آثار من می بینید سال های متمادی من دست به هر شکلی انداخته ام مثل این که تمرین می کرده ام. »31

اولین نتیجه گیری در حالی که در مورد تاریخ خلق شعر نو با برخی از بزرگانی که از آنان یاد شد ، متفق القول هستیم ولی می گوییم: نیما همه ی این گزینه ها را ، ابتدا شناخته سپس آزموده است تا به وزن و قالبی جدید از نظر خود دست یابد. سپس باید افزود: این پاسخ ها تمام جواب هایی نیست که به این سؤال قدیمی داده شده است.

این بخش را با گفته ی با ارزش دکتر شفیعی کدکنی در کتاب « موسیقی شعر » به پایان می بریم که می نویسند:

  1. « فرم آزاد ، صورت تکامل یافته و ترکیبی تمام فرم های گذشته ی شعر فارسی است هم از نظر نوع قافیه بندی و هم از نظر شکل های مختلف یک بحر. »32


پی نوشت های بخش اول :

1. برگزیده آثار نیما یوشیج (نثر) ، ص 240.

2. همان ، ص 218و 219 ، 231 ، 241 و 285.

3. همان ، ص 297.

4. همان ، ص 270 و 272.

5. همان ، ص 272.÷

6. همان ، ص 283. تعبیر از خود نیماست در مورد خودش و دیگران.

7. همان ، ص 240.

8. مرحوم اخوان در صفحات 144 ـ 198 کتاب بدعت ها و بدایع نیما یوشیج به 9 « ریشه ی قبلی » برای خلق شعر نیمایی اشاره کرده است.

9. چشم انداز شعر نو فارسی ، ص 64.

10. یادمان شعر نیما یوشیج ، ص 85 ـ 86.

11. مجموعه مقالات نخستین همایش نیماشناسی جلد دوم ، مقاله ی « نگاهی زبان شناسانه به نیما » ، به قلم دکتر مهدی نیک منش ، ص 315 ـ 316.

12. موسیقی شعر ، ص 97 ـ 98. 13. همان ، ص 116.

14. همان جا.

15. مجموعه مقالات نخستین همایش نیماشناسی جلد دوم ، مقاله ی « قافیه ، زنگ بیدارباش شعر نیما » ، به قلم دکتر سید جواد مرتضایی ، ص 211.

16. همان ، ص 215 ، به نقل از کتاب درباره ی شعر و شاعری ، ص 102 ـ 105.

17. همان ، ص 212 ، به نقل از کتاب درباره ی شعر و شاعری ، ص 98 ـ 99.

18. می تراود مهتاب ، ص 179 ـ 180.

19. کماندار بزرگ کوهساران ، زندگی و شعر نیما یوشیج ، ص 611.

20. می تراود مهتاب ، ص 179.

21. برگزیده آثار نیما یوشیج (نثر) ، ص 232.

22. می تراود مهتاب ، ص 186.

23. بدعتها و بدایع نیما یوشیج ، ص 109 و 145 ـ 146 و 161.

24. همان ، ص 109.

25. خانه ام ابری است ، ص 84 و نیز مقاله ی « قافیه ، زنگ بیدارباش شعر نیما » ، به قلم دکتر سید جواد مرتضایی.

26. نیمایی دیگر ، ص 14 ـ 15.

27. احمد شاملو (شاعر شبانه ها و عاشقانه ها) ، مصاحبه « درباره ی نیما » ، ص 407.

28. همان ، ص 407 ـ 408.

29. تعریف و تبصره و یادداشت های دیگر ، ص 8.

30. صدای حیرت بیدار ، بخش « یادواره ی امید » مصاحبه ای با اخوان در سال 1369، ص 497.

31. درباره ی شعر و شاعری از مجموعه آثار نیما یوشیج ، ص 63.

32. موسیقی شعر ، ص 221.


مطالب مرتبط :

نیما ، ققنوس بر کوه نور (2)


منبع : سایت مازند نومه - نویسنده  مهدی عصاره