برندگان دومین مسابقه داستان نویسی
داستان های مسابقه ی دوم از قوام بیشتری برخوردار بود. آن چه بیشتر به چشم می آمد حس مشارکتی بود که در تک تک داستان ها قابل لمس بود.
داستان های مسابقه ی دوم از قوام بیشتری برخوردار بود. آن چه بیشتر به چشم می آمد حس مشارکتی بود که در تک تک داستان ها قابل لمس بود.
پیشنهادهایی که برای مسابقه ی دوم در متن کارگاه آمده بود بیش از مرتبه ی ابتدایی رعایت شده بود . توصیف لحظه های مهم یک اتفاق از نمونه ی نکات مثبت داستان های این شماره بود . به عنوان نمونه در قصه هایی که نویسنده ها انتخاب کرده اند رسیدن به زمان وقوع حادثه و یا داستان بیش از داستان های سری اول مدنظر بوده است . همان طور که پیش تر اشاره کردیم خود اتفاق به تنهایی نمی تواند محل استناد به قوام یک داستان باشد . آن چیز که در میان اکثر داستان ها به ویژه داستان های انتخابی دیده می شد رسیدن به تعلیق روایت اتفاق بود . تقویت این نکته برای هر قصه گویی لازم است . داستانش را طوری روایت کند و یا شاید بهتر باشد بگوییم طوری زمینه سازی کند که خواننده اشتیاق برای سرانجامی داستان و به تبع آن اتفاق قصه داشته باشد .
بسیاری از وقایعی که در زندگی ما رخ می دهند قابلیت داستان شدن دارند . وقتی آن اتفاق هرچند کوچک و جزئی را در همان ابتدا با جزئیات و هیجان شخصی روایت می کنیم برای شنونده حس پی گیری ایجاد می کند . اما همین اتفاق بعد از مدتی دیگر انگیزه ی روایت و طبیعتا انگیزه شنیدن نخواهد داشت . دلیل واضح چیزی نیست جز این که جزئیات باعث همزادپنداری بیشتر برای مخاطب می شود . مخاطب افراد و یا جغرافیایی را که می شناسد بیشتر دنبال می کند . حالا به این افراد جغرافیا و حوادث کافی است که یک مفهوم نامعلوم اضافه کنید . تعلیقی که از این طریق ایجاد می شود خواننده را همراه می کند . اما نباید این اشتباه صورت بگیرد که عنصر نامعلوم قصه و یا در تعبیری که بیشتر مربوط به ادبیات نمایشی است معما به پنهان کردن واقعیت یا حقیقت تعبیر شود . باید مخاطب حس کند که معمایی که مطرح شده برای خود داستان پرداز هم نامعلوم است . باید تصور کند که یک قصه می شنود تا این که با یک چیستان مواجه است . در کنش ها و واکنش هایی که صورت می گیرد عنصر شخصیت پردازی مکمل وقایع خواهند بود .
در شماره ی قبل هم مرور کردیم که افعال باید از آدمی های داستان طوری سر بزند که تاثیر شرایط نتیجه گیری داستان نباشد . افعالی که از آدمی های سر می زند نشانه ی روان شناسی نویسنده نسبت به آدمی هایش است .
نگاه دوباره به شخصیت پردازی
در دو شماره ی پیش از شخصیت پردازی گفتیم . اهمیت شخصیت پردازی تا حدی است که بسیار ی از نویسنده های بزرگ تاریخ ادبیات داستانی و نمایشی را با قهرمان ها و ضدقهرمان هایشان می شناسند و هنوز برای وجه تسمیه ی داستان ها و نمایش ها و فیلم ها استفاده کردن از نام ها سنتی است که تازگی دارد .پس تا جایی که می توانید نسبت به شخصیت های داستانتان حساس باشید . ببینید که چه حادثه ای را برای چه کسی رقم می زنید . از تحول یکباره اش پرهیز کنید . طبیعی است که نویسنده شخصیت هایش را دوست داشته باشد و به سرنوشتشان حساس باشد . این امر نباید تا جایی پیش برود که نتیجه گیری برای مخاطب نوعی ادای دین به موضوع اخلاقی تلقی شود . انگار که تاثیر وقایع متافیزیکی به حقایق زیست جهان ملموس برتری پیدا کند . برای این که شخصیت پردازی آدمی های داستانتان بهتر شود باید روان شناسی بدانید . غرض دانش روان شناسی آکادمیک نیست . باید منتظر نگه داشتن مخاطب برای اتفاقات پیروی شخصیت ها از اوامر شمای نویسنده نباشد . باید انطباق روحیه ی شخصیت با واکنشی است که از طرف جهان پیرامونش صورت می گیرد . آدمی های قصه یتان را بشناسید تا در بزنگاه مناسب در گیر کنش ها و واکنش ها بشوند . آن موقع هر نتیجه گیری اخلاقی که مقصود شما باشد اتفاق خواهد افتاد.
برندگان مسابقه
2-7
2-6
2-5 - paiesan