بان آمده بودند دخترکی را دیدند که روی زمین افتاده. پزشک را خبر کردند. اما دخترک ساعتها پیش مرده بود و اطرافش پر از چوب کبریت های سوخته بود. اشک در چشمهای مردم حلقه زد. زنی با صدای بلند گریه می کرد و می گفت: من را ببخش. دخترک ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1383/07/16
|