تبیان، دستیار زندگی
جامعه بشری برای این كه یك سخن برتر را به عنوان شعر بپذیرد، چنین خواستهایی از آن دارد: منطق گفتار، متفاوت با منطق عادی ما باشد. ساختار زبانی متفاوتی در آن به كار رفته باشد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شناخت عناصر شعر

قسمت اول (بیان شاعرانه)

قسمت دوم:

از بیان شاعرانه تا شعر

شعر

جامعه بشری برای این كه یك سخن برتر را به عنوان شعر بپذیرد، چنین خواستهایی از آن دارد:

  1. منطق گفتار، متفاوت با منطق عادی ما باشد.
  2. ساختار زبانی متفاوتی در آن به كار رفته باشد.
  3. تناسبهایی از جهات مختلف در آن سخن حس شود.
  4. آن سخن، یك مجموعه نظام دار باشد به گونه ای كه خواننده خود را با یك اثرادبی متشكل روبه رو ببیند.
  5. گوینده از ایجاد آن سخن، هدف خاصی داشته باشد یعنی آن بیان ویژه را برای تأثیری ویژه اختیار كرده باشد.

شناخت عناصر شعر

تا این جا به این نتیجه رسیدیم كه شاعر با مددگیری از قابلیتهایی، سخن را از حد گفتار عادی فراتر می برد. این قابلیتها، گوناگون هستند یعنی كارهای بسیاری برای این تمایزبخشی به كلام می توان كرد. منتقدین برای سهولت، این قابلیتهای گوناگون را دسته بندی كرده و بر هر كدام نامی نهاده اند. به كمك این دو بیت شعر از حافظ می توان با بعضی از آنها آشنا شد:

بیا كه قصرِ امل سختْ سست بنیاد است

بیار باده كه بنیاد عمر برباد است

غلام همّت آنم كه زیر چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد، آزاد است

پیش از همه، این آشكار است كه ما با مجموعه ای از واژه ها و جملات روبه روییم.این اثر به عنوان یك پدیده هنری، در این قالب ارائه شده; چنان كه مثلاً یك اثر نقاشی در قالب بوم و رنگ ارائه می شود یا یك قطعه موسیقی درقالب صداها. زبان، عنصر و ماده اولیه شعر است و البته خود می تواند كاملاً عادی انتخاب شود یا با تمایزها و برجستگی هایی كه در آینده از آنها سخن خواهیم گفت.

شاعر با مددگیری از قابلیتهایی، سخن را از حد گفتار عادی فراتر می برد. این قابلیتها، گوناگون هستند یعنی كارهای بسیاری برای این تمایزبخشی به كلام می توان كرد. منتقدین برای سهولت، این قابلیتهای گوناگون را دسته بندی كرده

و بر هر كدام نامی نهاده اند.

بارزترین برجستگی ای كه در این دو بیت شعر نسبت به بیان عادی می توان یافت، نوعی آهنگ است به گونه ای كه همه سطرها، یك نظام آوایی ویژه را نشان میدهند. اگر همان سطر دوم را به این صورت تغییر دهیم: «باده بیاوركه بنیاد عمر بر باد خواهد بود» دیگر آن آهنگ حس نخواهد شد. به این تناسب آوایی، وزن میگوییم.

تمایز دوم، در آخر سطرهای اول، دوم و سوم خود را نشان میدهد، یعنی تكرار كلمه « است» و پایان هماهنگ كلمات «بنیاد»، «برباد» و «آزاد».به این نوع تناسب، ردیف و قافیه میگوییم. اگر كمی دقیقتر نگاه كنیم، رابطه های دیگری هم بین اجزاء كلام به چشم میخورد مثل تضاد بین «سخت» و «سست»;

تناسب بین «باده» و«باد» و رابطه بین «رنگ» و «كبود». اینها را تناسب لفظی و معنوی می توان نامید. و نوع دیگرِ برجستگی بیان، قدری مخفیتر است یعنی به شیوه نگاه شاعر به پیرامون برمیگردد.

شاعرانه

او شباهتی معنوی بین «امل» و «قصر» یافته و از « قصر امل» سخن میگوید.

در حالی كه در عالم واقع چنین چیزی وجود ندارد. در سطر بعدی هم «عمر» ، بنایی تصور شده كه میتواند « بنیاد» داشته باشد. این نیز چیزی است خارج از محدوده واقعیتهای عینی. سپس سخن از «غلام همّت كسی بودن» به میان آمده درحالی كه در عالم واقع، انسان می تواند غلام خود فرد باشد نه همّت او. «رنگ تعلق» در سطر بعد هم چنین چیزی است یعنی رنگ كه پدیده ای مادی است و به حس بینایی مربوط می شود، به یك مفهوم غیرمادی و غیرقابل دید نسبت داده شده است.این شكل نگاه را كه اتفاقاً از مهمترین وجوه تمایز شعر است، خیال می نامیم.


برگرفته از سایت ادب

تنظیم : بخش ادبیات تبیان