. موضوع: آموزش املاو راهكارهاي آن
1) املا به صورت گروهي. به اين شكل كه بچهها را به گروههاي 5 يا 6 نفره تقسيم ميكنيم و در هر گروه، هر خط را يك نفر از گروه مينويسد و در انتها نمره گروهي ميدهيم و آن املا در پوشه كار گروهها قرار ميگيرد.
2) هر گروه يك متن املا با كمك تمام اعضاي گروه خود مينويسد و ما املاي همه گروهها را جمعآوري كرده و ميخوانيم و سپس يا بهترين متن ديكته را به كل كلاس ميگوييم و يا از هر گروه يك پاراگراف انتخاب كرده و ديكته تلفيقي تهيه كرده و به كل كلاس، ديكته ميگوييم. در اين صورت متن ديكته را بچهها انتخاب كردهاند.
3) بچهها را گروهبندي ميكنيم و سپس هر گروه متن ديكتهاي را مينويسد و براي گروه ديگر ميخواند تا آن گروه بنويسند. ديكته گروه به گروه نام ديگر اين ديكته است.
4) در روش ديگر، باز بچهها به گروههاي 5 يا 6 نفره تقسيم ميشوند. 10 كلمه مهم از درس انتخاب ميكنيم و از بچهها در گروهها ميخواهيم كه هر كدام جملهاي را در ارتباط با درس بنويسند و از كلمات مهم مورد نظر استفاده كنند و هر گروه جملات خود را كنار هم گذاشته و يك متن كوتاه و زيبا بسازد.
5) در مواقعي كه شاگردي ضعيف است و در املا پيشرفت چنداني ندارد، ميتوان در هنگام ديكته دانشآموز ضعيف را كنار دانشآموز قوي نشاند تا بعضي از لغات را كه برايش مشكل است، با مشورت بنويسد. در نتيجه دانشآموز ضعيف، هم آن لغت را به خوبي به ذهن ميسپارد و هم با افت نمره به طور مكرر مواجه نميشود. البته اين روش نبايد به طور تكرار و هميشگي باشد.
6) در هنگام تصحيح كردن املا، معلم صحيح لغات را نمينويسد و دانشآموزان خودشان درست لغات را از كتاب پيدا ميكنند و بعد ما به آن املا نمره ميدهيم. يعني، ابتدا دور كلمات اشتباه خط ميكشيم و صحيح آن را بچهها مينويسند و ما به صحيح نوشتن آنها نمره ميدهيم.
7) روش ديگر اين است كه معلم بهتر است متن ديكته را قبل از املا براي بچهها بخواند، ولي بچهها چيزي ننويسند و تنها گوش دهند.
8) بعد از املا هم بايد متن مجدداً خوانده شود، يعني در هر املا كل متن بايد سه بار خوانده شود.
9) در صورت ديگر املا، ميتوان شفاهي ديكته را خواند و بچهها لغات مهم آن را هجي كنند و در هوا بنويسند.
10) نوع ديگر املا ميتواند چنين باشد كه شاگرد پشت سري كلمات را روي پشت فرد جلويي بنويسد و شاگرد جلويي از روش حركت انگشتي فرد عقبي بتواند لغات را بفهمد و بنويسد كه اين يك نوع بازي و املا است.
11) در روش ديگر به بچهها ميگوييم روزنامه با خود به كلاس بياورند و لغات را ببرند و از لغات بريده شده يك بند املا براي ما درست كنند و بر روي ورقه بچسبانند. يا اين روش ميتواند به صورت گروهي هم صورت گيرد.
12) ميتوان املايي را به صورت پليكپي بدون نقطه، بدون تشديد و يا به صورت لغات ناقص به دانشآموزان داد تا آنان در جاي مناسب نقطه بگذارند و يا تشديد قرار دهند يا لغات ناقص را كامل كنند.
13) ميتوان ديكته را به صورت لغات صحيح و غلط در كنار هم قرار داد تا بچهها كلمه غلط را خط بزنند.
14) روش ديگر املا ميتواند به صورت تصويري باشد. يعني، شكل را به دانشآموزان بدهيم تا آنان املاي صحيح آن را بنويسند.
15) املاي-درستي يا نادرستي عبارات زير را مشخص كنيد (./75)
الف-مرزبان نامه از بهترين نمونه هاي فابل ادبيات فارسي است. ص غ
ب)گفتگوي نويسنده با خود را ديالوگ مي گويند. ص غ
ج)ادبيات تعليمي در قصيده به شيوه غيرمستقيم بيان شده است. ص غ
2-جاهاي خالي را با كلمات مناسب پر كنيد(1/5)
الف)هدف از شعر تعليمي..................است.
ب) به پيوستگي و يكپارچگي در متن..............مي گويند.
ج)شبكه معنايي گسترده تر از ....................است.
3-گزينه صحيح را انتخاب كرده با علامت × مشخص كنيد.(5/.)
الف)در بيت زير كدام آرايه ادبي به كار رفته است؟
علم بال است مرغ جانت را بر سپهر او برد روانت را
الف) تضمين ب) تشبيه ج) تشخيص د)تضاد
ب-اگر يك اثر ادبي را بررسي،نقد و تحليل كنيم به آن..........مي گويند.
الف)تناسب ب)تضمين ج)انسجام متن د)نقد ادبي
4-آرايه هاي ادبي عبارات زير را با توجه به كلمات داخلپرانتز بنويسيديك كلمه اضافي است (1) |
(مراعات نظير،تشبيه،تشخيص،سجع،تضمين)
كوچه هاي خراسان تو را مي شناسند موج هاي پريشان تو را مي شناسند...............
خدايا به شناخت تو زندگانيم و به نصرت تو شادانيم...............
در آسمان سينه ي من ابر بغض خفت صحراي دل بهانه ي باران گرفته است.............
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو يادم از كشته ي خويش آمد و هنگام درو...............
5-براي هر يك از تركيب هاي زير جمله ادبي زيبايي بنويسيد. (1/5)
الف)دوست خوب:
ب)آب حيات:
6-به دلخواه خود يكي از تصاوير زير را در يك بند توصيف كنيد.(1/5)
7-منظور از عبارت:( آينده به هر سواري
ركاب نميدهد) چيست؟(./5)
8علائم نگارشي مناسب را در متن زير به كار ببريد.(75/.)
نزديك گربه رفت و پرسيد كه حال چيست گربه گفت مقرون به ابواب بلا و مشقت
9.عبارت ناتمام زير را تا دو سطر ادامه دهيد. (با توجه به آرايه شخصيت بخشي يا تشخيص)(1)
من زمستانم،..........................................................................................................
.......................................................................................................................
10- كلمات داده شده را در يك بند (سه سطر )به كار ببريد.(1)
نسل آينده ساز –سال هاي نوجواني –
شكوفه –دوستان
11- در مورد يكي از موضوعات زير با رعايت قواعد نگارشي انشايي بنويسيد.(10نمره)
الف)در كوچه پس كوچه هاي قلبم....
ب)عمر عزيز است غنيمت شمار
ج)براي تصوير مقابل داستاني كوتاه بنويسيد.
وقتي باران مي آيد،دلم بيشتر براي بوي ياس سفيد تنگ مي شود براي زندگي،براي يك فنجان چاي تازه دم،براي يك دم نشستن روي نيمكت ايستگاه به قصد رفتن و رسيدن
وقتي باران مي آيد،دل آدم تنگ مي شود براي همه درختان سبز،كه ريشه دارند در خوبيها،مهرباني ها
وقتي باران مي آيد،دل آدم تنگ مي شود براي خدايي كه زيباييها را آفريد،باران را آفريد،كوه و دشت و ابر و ماه وخورشيد را آفريد كه آدم راحت زندگي كند،
"خودش براي خودش تصميم بگيرد "يــك قايق كاغذي بسازد" ،بسپرد
به جويبار،حركت آرامش را ببيند،وقتي به شاخه اي خشك گير مي كند،با تلنگر انگشت نشانه حركتش را تضمين كند.
وقتي باران مي آيد،تمام خطها براي رساندن اين پيام آزاد مي شوند
زمستان 92
خدا رو شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم . اين يعني من هنوز زنده ام .
خدا روشكر كه گاهي بيمار مي شوم. اين يعني بياد مياورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند . اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم .
خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم . اين يعني من توانائي شنيدن دارم .
خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم . اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم .
لحن:
لحن،نحوه ي خواندن و بيان كردن جملات است با توجه به شرايط موجود و فضاي حاكم بر جمله وكل متن
انواع لحن و آهنگ هاي زبان فارسي :
لحن ستايشي:
در چنين متوني خواننده بايد تقدس ساحت پروردگار را در نظر بگيرد و با بياني نرم متواضعانه
اورا ستايش كند .
نكته اي ديگري كه در لحن ستايشي بايد لحاظ شود، رابطه ي صميمانه ميان بنده و آفريدگار است، يعني در عين كوچكي و ناچيزي متن را طوري بايد بخواند كه اين مؤانست در ذهن مخاطب تداعي شود.
*************************************
عرش را بر آب بنياد او نهاد خاكيان را عمر بر باد او نهاد
آسمان را در زبردستي بداشت خاك را در غايت پستي بداشت
آن يكي را جنبش مادام داد وان دگر را دايما آرام داد
آسمان چون خيمهاي برپاي كرد بي ستون كرد و زمينش جاي كرد
كرد در شش روز هفت انجم پديد وز دو حرف آورد نه طارم پديد
مهرهي انجم ز زرين حقه ساخت با فلك در حقه هر شب مهره باخت
دام تن را مختلف احوال كرد مرغ جان را خاك در دنبال كرد
بحر را بگذاشت در تسليم خويش كوه را افسرده كرد از بيم خويش
بحر را از تشنگي لب خشك كرد سنگ را ياقوت و خون را مشك كرد
روح را در صورت پاك اونمود اين همه كار از كفي خاك او نمود
عقل سركش را به شرع افكنده كرد تن به جان و جان به ايمان زنده كرد
كوه را هم تيغ داد و هم كمر تا به سرهنگي او افراخت سر
گاه گل در روي آتش دسته كرد گاه پل بر روي دريا بسته كرد
نيم پشه بر سر دشمن گماشت بر سر او چار صد سالش بداشت
عنكبوتي را به حكمت دام داد صدر عالم را درو آرام داد
بست موري را كمر چون موي سر كرد او را با سليمان در كمر
خلعت اولاد عباسش بداد طاء و سين بيزحمت طاسش بداد
پيشواياني كه ره بين آمدند گاه و بيگاه از پي اين آمدند
جان خود را عين حيرت يافتند هم ره جان عجز و حسرت يافتند
درنگر اول كه با آدم چه كرد عمرها بر وي در آن ماتم چه كرد
بازبنگر نوح را غرقاب كار تا چه برد از كافران سالي هزار
باز ابراهيم را بين دل شده منجنيق و آتشش منزل شده
باز اسمعيل را بين سوگوار كبش او قربان شده در كوي يار
باز در يعقوب سرگردان نگر چشم كرده در سر كار پسر
باز يوسف را نگر در داوري بندگي و چاه و زندان بر سري
باز ايوب ستمكش را نگر مانده در كرمان و گرگان پيش در
باز يونس را نگر گم گشته راه آمده از مه به ماهي چند گاه
باز موسي را نگر ز آغاز عهد دايه فرعون و شده تابوت مهد
باز داود زرهگر را نگر موم كرده آهن از تف جگر
باز بنگر كز سليمان خديو ملك وي بر باد چون بگرفت ديو
باز آن را بين كه دل پر جوش شد اره بر سر دم نزد خاموش شد
باز يحيي را نگر در پيش جمع زار سر بريده در طشتي چو شمع
باز عيسي را نگر كز پاي دار شد هزيمت از جهودان چند بار
باز بنگر تا سر پيغامبران چه جفا و رنج ديد از كافران
تو چنان داني كه اين آسان بود بلكه كمتر چيز ترك جان بود
چند گويم چون دگر گفتم نماند گر گلي كز شاخ ميرفتم نماند
كشتهي حيرت شدم يكبارگي ميندانم چاره جز بيچارگي
اي خرد در راه تو طفلي بشير گم شده در جست و جويت عقل پير
در چنان ذاتي من آنگه كي رسم از زعم من در منزه كي رسم
نه تو در علم آيي و نه در عيان ني زيان و سودي از سود و زيان
نه ز موسي هرگزت سودي رسد نه ز فرعونت زيان بودي رسد
اي خداي بينهايت جز تو كيست چون توئي بيحد و غايت جز تو چيست
هيچ چيز از بينهايت بيشكي چون به سر نايد كجا ماند يكي
اي جهاني خلق حيران مانده تو بزير پرده پنهان مانده
پرده برگير آخر و جانم مسوز بيش ازين در پرده پنهانم مسوز
گم شدم در بحر حيرت ناگهان زين همه سرگشتگي بازم رهان
در ميان بحر گردون ماندهام وز درون پرده بيرون ماندهام
بنده را زين بحر نامحرم برآر تو درافكندي مرا تو هم برآر
نفس من بگرفت سر تا پاي من گر نگيري دست من اي واي من
لحن نيايشي يا مناجاتي:
در اين لحن خواننده با پناه بردن به درگاه خداوند توانا به اظهار نياز مي پردازد و ازاو درخواست آمرزش و هدايت ميكند لحن خواننده بايد كاملا ملتمسانه، آرام و لطيف باشد.
**************************
گناه آيد از بندهي خاكسار به اميد عفو خداوندگار
كريما به رزق تو پروردهايم به انعام و لطف تو خو كردهايم
گدا چون كرم بيند و لطف و ناز نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنيا تو كردي عزيز به عقبي همين چشم داريم نيز
عزيزي و خواري تو بخشي و بس عزيز تو خواري نبيند ز كس
خدايا به عزت كه خوارم مكن به ذل گنه شرمسارم مكن (سعدي- آغاز باب دهم)
لحن مدحي:
مدح، نوشته اي درباره انسان است كه شاعر از طريق آن، با كوچكتر دانستن خود در مقابل ممدوح، به بيان مطالبي و
بزرگ كردن و ستودن صفات ممدوح مي پردازد .
مدح شامل مدح بزرگان ديني و مذهبي چون پيامبر (ص) و امامان (ع) ، مدح سلاطين و حاكمان و شخصيت هاي علمي
ملي و... مي باشد .
لحن اين متون در عين نرم و روان بودن بايد با صلابت همراه باشد و مقام ممدوح در نظر گرفته شودو به اغراق ها و مبالغه ها توجه كرد.
******************************
محمد كافرينش هست خاكش هزاران آفرين بر جان پاكش
چراغ افروز چشم اهل بينش طراز كار گاه آفرينش
سرو سرهنگ ميدان وفا را سپه سالار و سر خيل انبيا را
رياحين بخش باغ صبحگاهي كليد مخزن گنج الهي
نظامي گنجه اي
على آن شير خدا شاه عرب الفتى داشته با آن دل شب
شب ز اسرار على آگاهست دل شب محرم سر الله است . . .
شهريار
لحن روايي- داستاني:
حكايت، تعريف كردن صميمانه ي داستاني كوتاه با آهنگي نرم و ملايم است به گونه اي كه شنونده يا از آن پند گرفته و يا تحت تأثير قرار بگيرد.
اين لحن مي تواند در درون خود الحان مختلفي مانند تغزلي(عاطفي)، تعليمي( اندرزي) لحن گفتگو(مناظره/پرسش و پاسخ)، طنز، توصيفي و الحان ديگر را داشته باشد
لحن روايي ،نرم و آرام است با فراز و فرود هاي طبيعي و گوشنوازو اجراي سخن بايد تابع موضوعي باشد كه مطرح است .
لحن حماسي
حماسه به معني داستان دلاوري و شجاعت است ؛ كسي كه شعر حماسي را ميخواند بايد به گونه اي بخواند كه اين دلاوري ها را به شنونده منتقل كند؛ پس لحن حماسي لحني كوبنده و استوار است و خواننده شعر حماسي ، به ويژه شاهنامه فردوسي بايد لحن خود را متناسب با متواي اين اشعار كند .
استحكام بيان به خصوص در هجاي پايان مصراع ، استواري كلام را به اوج مي رساند در لحن حماسي حرف (ر) به خصوص اگر مشدد باشد بايد محكم، فشرده و پر طنين تلفظ شود
منبع: كتاب مباني خواندن در زبان فارسي
درعبارت «از جمله مشايخ صوفيه كه از تعليم غزالي تاثير پذيرغته اند، مي توان عبدالقادر گيلاني را نام برد. »
1- گروه اسمي «تعليم غزالي» چه نقشي در جمله دارد؟
2- در گروه اسمي «تعليم غزالي»، «غزالي» چه نقشي دارد؟
3- نقش «عبدالقادر گيلاني» چيست؟
ساده ترين راه براي يافتن پاسخ درست پرسش هاي بالا چيست؟ توجه دقيق به نشانه ها. مثلا وجود كلمه ي «از» پيش از گروه اسمي «تعليم غزالي» نشانه ي متمم بودن آن است. وجود نشانه ي«_» (نقش نماي اضافه ) پيش از «غزالي»نشانه ي مضاف اليه بودن آن است. وجود نشانه ي «را» مفعول بودن عبدالقادر گيلاني را مي رساند.
اين گونه واژه هارا نقش نما مي ناميم.
نقش نما ها به چند دسته تقسيم مي شوند:
1- را 2- نقش نماي اضافه 3- حرف اضافه 4- حرف ربط ( پيوند ) 5- نشانه ي ندا
1-را
«را » پس واژه ي مفعولي است. بعد از گروه اسمي مي آيد و نشانه ي معرفه بودن مفعول است.
« برهمن بدون آن كه نگاهش را از روي آن مشت اسخوان بردارد، ساكت شد. بعد نفس را در سينه حبس كرد؛ حركت قلب خود را خفه نمود و حتي فكر خود رااز كار انداخت.»
2- نقش نماي اضافه:
اين نشانه بعد از اسم مي آيد و كلمه ي بعد از آن مضاف اليه يا صفت است.
«آن نزديكان _ بي بصر و دوران _ با خبر كه در آن روزگاران، گوش به سخن _ شيخ _شيراز مي نهادند، اكنون همه رفته اند و از آن هانشاني نمانده است.»
ادامه مطلب
به عبارت هاي زير توجه كنيد:
1-نيما گوشش به اين حرف ها بدهكار نبود و اصلا جواب نمي داد.2-حميد از دوستش پرسيد: از دوستان چه خبر؟
در عبارت (1)نهاد جمله ي دوم ذكر نشده، اما خواننده يا شنونده از نهاد جمله ي اول پي مي برد كه نهاد جمله ي دوم هم «نيما» است. در اين جمله، حذف نهاد به قرينه ي لفظي صورت گرفته است.
در عبارت (2) جاي فعل «داري» در جمله ي دوم خالي است، اما هيچ نشانه اي در ظاهر جمله،شنونده را به شناخت فعل راهنمايي نمي كند. تنها از مفهوم عبارت مي توان نتيجه گرفت كه فعل «داري» از جمله ي دوم حذف شده است در اين جمله، حذف به قرينه ي معنوي صورت گرفته است.
نويسنده يا گوينده براي جلو گيري از تكرار مي تواند آن چه را خواننده يا شنونده حدس مي زند، حذف كند .به اين ترتيب، هريك از اجزاي كلام در صورت وجود قرينه مي تواند حذف شود. پس چنان كه مي بيني، حذف موجب صرفه جويي در كلام مي شود.
حذف جمله: در جمله هاي مركب گاه حذف با قرينه ي لفظي صورت مي گيرد: رفته بودم كه او را ببينم اما نتوانستم.
حذف نهاد جدا: نهاد جمله ي هم پايه و نا هم پايه ي اول شخص و دوم شخص را هميشه مي توان به قرينه ي نهاد پيوسته حذف كرد، مگر آن كه با وابسته يا بدل همراه باشد يا تاكيدي در كار باشد:
1- من اين موضوع را گفته بودم. ( نه كس دگر) ( تاكيد )
2- با احترام، ما، دانش آموزان كلاس سوم دبيرستان، تقاضا مي كنيم كتاب هاي تازه اي براي كتاب خانه تهيه كنيد.( همراه با بدل)
3- من بيچاره بايد به تنهايي اين همه كار را انجام دهم. (با وابسته)
ادامه مطلب