برای مخفی کردن درایوها در ویندوز xp دو روش وجود دارد یکی ازطریق registry و دیگری از طریق Disk Management

می باشد.روش اول کمی طولانی و وقت گیر می باشد به همین دلیل فقط روش دوم را توضیح می دهیم زیرا در این

روش در کوتاه ترین زمان ممکن و به راحتی می توانید درایوهای ویندوز خود را مخفی کنید . برای این کار ابتدا در منوی

Run
عبارت diskmgmt.msc را تایپ کنید و بروی دکمه Ok کلیک کنید. درپنجره باز شده (Disk Management) برروی

درایو مورد نظر که می خواهید مخفی شود کلیک راست کنید و گزینه Change Drive Letter And Paths را انتخاب

کنید.در صفحه باز شده برروی دکمه Remove کلیک کنید. لازم به ذکر است در این روش اطلاعات شما بر روی آن درایو

از بین نمی رود فقط آی آن درایو در My Computer دیده نخواهد شد ولی در diskmgmt.msc دیده می شود.

برای برگشت به حالت اولیه یعنی درایو خود را از حالت مخفی خارج کنبد دوباره در پنجره diskmgmt.msc از مرحله قبلی

استفاده می کنید فقط به جای Remove دکمه Add را کلیک کنید. در ضمن نمی توان درایوی را که ویندوز بروی آن درایو نصب شده است مخفی کرد. 
جمعه بیست و چهارم 8 1387

 

 

باسلام خدمت دوستان و خوانندگان وبلاگ من چت تبیان فعال آماده برای استفاده اعضای دایم تبیان شده است

کسانی هم که در این وبلاگ نظرمیدهید لطفا لینک وبلاگ خود را یا نام کابری انگلیسی خود را که با اون وارد تبیان میشید

بنویسید تا امکان پاسخ به شما دوستان باشد

باتشکر

دسته ها :
چهارشنبه پانزدهم 8 1387

پاییز را دوست دارم ....

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

 بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

 بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

           بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

 و من عاشقانه پاییز را

دوستان لطفا هنگام نظر دادن لینک وبلاگ خود را بنویسید

http://tebyan.net/Weblog/mosahoseny/index.aspx

دسته ها :
پنج شنبه دوم 8 1387

دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن

همشون هنر دارن یا شاعرن یا نقاشن

یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن

یا که مجنون می شن و تو کوچه ها جار میزنن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقم نمیدونست

سر بودم از خیلی ها و لایقم نمیدونست

دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن

مردشن،دیوونشن،مجنونشن،پرپرشن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادی اند

همه جورشو دارن هم عجیبن هم عادی ان

دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه

ظاهرش گندمیه به چشم ماها کیمیا

دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز

کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز

دست گذاشتم رو یکی که کارش ساختنه

سرنوشت هر کسی که اونو می خواد باختنه

دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره

من تو پائیـــزم و اون اهل یه جا تو بهاره

دست گذاشتم رو یکی که شعرام و گوش میکنه

تا آخرین بیت و میخونه و فراموش میکنه

دست گذاشتم رو یکی که کهکشون قایقشه

انقدر دوسش دارن،هر کی خوبه عاشقشه

دست گذاشتم رو یکی که خندش هم نفس داره

تو تموم نقشه های خوب دنیا دست داره

دست گذاشتم رو یکی، ما رو چه به فرشته ها

برو شاعر تو بمون و عشق و دست نوشته ها

دست گذاشتم رو یکی که از تو خندش میگیره

.. اینا رو دلم میگه،میگه و بعدش میمیره

 

دسته ها :
پنج شنبه دوم 8 1387

عاشقای قرن بیست و یک
دوباره شب شد و من بیقرارم
کانکت کن زود بیا در انتظارم
بیا من آمدم پای مسنجر
شدم محسور از آوای مسنجر
بیا هارد دلت را ما ببینیم
گلی از گنج هوم پیجت بچینیم
بیا ایکن نمای بی نشانم
که من جز آدرس میلت ندارم
بیا فرهاد باز بی تو غش کرد
و حتی هارد دیسکم هم کش کرد
بیا ای عشق دات کام عزیزم
به پای تو دبلیوها بریزم
مرا در انتظار خویش مگذار
و یا ز اندازه آن بیش مگذار
بیا ای حاصل سرچ جهانی
بیا اجرا کن آن فایل نهانی
بیا در دل تو را کم دارم امشب
حدودا" صد مگی غم دارم امشب
اگر آیی دعایت مینمایم
دعا تا بی نهایت مینمایم
اگر آیی دعای من همین است
و یا نقل به مضمونش چنین است
مبادا لحظه ای دی سی شوی یار
جدای از آن پی سی شوی یار
مبادا نام ما را پاک سازی
و کاخ آرزو ها را خاک سازی
بمان تا جاودان اندر دل من
بمان تا حل شود هر مشکل من

دسته ها :
دوشنبه پانزدهم 7 1387

مجنون را به محکمه عدل بردند و گفتند:توبه کن

گقت:خدایا عاشقم  ** عاشق ترم کن

تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شدیه بغض شکسته رفیق گلوم شدتو بارون که رفتی دل باغچه پژمردتمام وجودم توی اینه خط خوردهنوز وقتی بارون تو کوچه می بارهدلم غصه داره دلم بی قرارهنه شب عاشقانه است نه رویا قشنگهدلم بی تو خونه دلم بی تو تنگهیه شب زیر بازون که چشمم به راههمی بینم که کوچه پر نور ماههتو ماهه منی که تو بارون رسیدی

امید منی تو شب نا امیدی

عشق چیست؟

عشق یعنی یک سلام و یک درود

 عشق یعنی درد و محنت در درون

 عشق یعنی یک تبلور یک سرود

 عشق یعنی قطره و دریا شدن

 عشق یعنی یک شقایق غرق خون

 عشق یعنی زاهد اما بت پرست

 عشق یعنی همچو من شیدا شدن

 عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

دسته ها : عشق
شنبه بیست و سوم 6 1387
X