میشنوم دراین مکان ناله مادرانه
که میریزه از دیده هایش اشک دانه دانه
توی همین گودال خون شمر ستمگر اومد
برای کشتن جگر گوشه حیدر اومد
فاطمه اینجا نا له زد برای نور عینش
وقتی میدید تو خون می غلطیده حسینش
توی همین گودال خون حسینو سر بریدند
پیکر پاره پاره شو به خاک وخون کشوندند
میشنوم در این مکان ناله خواهری را
که دربغل گرفته یک پیکر بی سری را
نظاره میکند به یک پیکر پاره پاره
به پیکر برادرش که سر به تن نداره
میگه داداش تشنه ام سرتو کی بریده
چراتنت عزیز من به خاک وخون طپیده
فدای رگهای گلوی تشنه ات برادر
ببین داداش چی اومده به روزگارخواهر
التماس دعا: محسن زاده
عاشق شده دل من، بر روى تو ندیده
کى مى شود ببینم، آن چهره حمیده
کى مى شود نصیبم، بوسه به دست و پایت
کى بوسه مى زنم بر، آن قامت رشیده
کى مى شود که خاک، پاى تو اى حبیبم
گردد به هر دو چشمم چون سرمه اى کشیده
بشنیده ام صداى زهرا دگر گرفته
صحبت کند ولیکن آهسته و بریده
از قامت رشیدش چیزى دگر نمانده
در بستر جدایى، رنگ از رخش پریده
اى یادگار زهرا، اى گلعذار زهرا
هستى بهار زهرا، اى روشنى دیده
چه کربلا ست که ادم به هوش می آید
هنوز ناله زینب به گوش می آید
چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند
فلک به ناله ملک در خروش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای ناله ی مردی غریب می آید
چه کربلاست که سقای آن شده بیدست
عدوزکینه سرش با عمودکین بشکست
چه کربلاست که بوی عبیر می آید
صدای کودک نا خورده شیر می آید
چه کربلاست که آبش به قیمت جان است
به گوش جان همه جا ناله های طفلان است
چه کربلاست از آن ناله رباب آی
دصدای ناله لالا علی بخواب آید
جواب طفلک ششماه داده شد باتیر
عد و به تیر جفا داده بود اورا شیر
مگر به کرببلا آب قیمت جان است
چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست
برای چیست که عطشان علی اصغر اوست
چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد
شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد
بوی کربلا (یاسر)
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
می برد عشق حسین مارا به سوی کربلا
تا بگیرم در بغل قبر حسین ابن علی
آمدم من کو به کو در جستجوی کربلا
گر که من آلوده ام اما شدم مهمان تو
تا بگیرم آبرو از آبرویکربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بنوشم جرعه جرعه از سبوی کربلا
در بیابان طلب چون لاله های داغدار
دل سرا پا شعله شد درآرزوی کربلا
حرف دیگر خوش نباشد در میان عاشقان
جز حسین ابن علی جز گفتگوی کربلا
در مسیر کربلا از جان وسر خواهم گذشت
گرببندد راه را برمن برمن عدوی کربلا
تا که بنشیند غبار زائرینش بر رخم
می زند خیمه دل من روبه روی کربلا