میشنوم دراین مکان ناله مادرانه

 

که میریزه از دیده هایش اشک دانه دانه

 

توی همین گودال خون شمر ستمگر اومد

 

 برای کشتن  جگر گوشه حیدر اومد

 

فاطمه اینجا نا له زد برای نور عینش

 

وقتی میدید تو خون می غلطیده حسینش

 

توی همین گودال خون حسینو سر بریدند

 

پیکر پاره پاره شو به خاک وخون کشوندند

 

میشنوم در این مکان ناله خواهری را

 

که دربغل  گرفته یک پیکر بی سری را

 

نظاره میکند به یک پیکر پاره پاره

 

به پیکر برادرش که سر به تن نداره

 

میگه داداش تشنه ام سرتو کی بریده

 

چراتنت عزیز من به خاک وخون طپیده

 

فدای رگهای گلوی تشنه ات برادر

 

ببین داداش چی اومده به روزگارخواهر

التماس دعا: محسن زاده      
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388
بادها عطر خوش سیبِ تنش را بردند

زخمها لاله باغ بدنش را بردند

نیزه‏ها بر عطشش قهقهه سر مى‏دادند

خنده‏ها خطبه گرم دهنش را بردند

این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است

که روى نیزه بوى پیرهنش را بردند

تا که معلوم نگردد ز کجا مى‏آید

اهل صحراى تجرّد کفنش را بردند

دشنه‏ها دوروبر پیکر او حلقه زدند

حلقه‏ها نقش عقیق یمنش را بردند

چهره‏ها یا همه زردند وَ یا نیلى رنگ

شعله‏ها سبزى رنگ چمنش را بردند

بت پرستان ز هراس تبر ابراهیم

جمع گشته تبر بت شکنش را بردند

بادها سینه زنان زودتر از خواهر او

تا مدینه خبر سوختنش را بردند

یوسف، آهسته بگوئید نمیرد یعقوب

گرگها زوزه کشان پیرهنش را بردند
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388

عاشق شده دل من، بر روى تو ندیده
کى مى ‏شود ببینم، آن چهره حمیده
کى مى‏ شود نصیبم، بوسه به دست و پایت
کى بوسه مى ‏زنم بر، آن قامت رشیده
کى مى‏ شود که خاک، پاى تو اى حبیبم
گردد به هر دو چشمم چون سرمه‏ اى کشیده
بشنیده‏  ام صداى زهرا دگر گرفته
صحبت کند ولیکن آهسته و بریده
از قامت رشیدش چیزى دگر نمانده
در بستر جدایى، رنگ از رخش پریده
اى یادگار زهرا، اى گلعذار زهرا

هستى بهار زهرا، اى روشنى دیده

 

دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388

چه کربلا ست که ادم به هوش می آید

هنوز ناله زینب به گوش می آید

چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند

فلک به ناله ملک در خروش می آید

چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید

صدای ناله ی مردی غریب می آید

چه کربلاست که سقای آن شده بیدست

عدوزکینه سرش با عمودکین بشکست

چه کربلاست  که بوی عبیر می آید

صدای کودک نا خورده شیر می آید

چه کربلاست که آبش به قیمت جان است

به گوش جان همه جا ناله های طفلان است

چه کربلاست  از آن ناله رباب آی

دصدای ناله لالا علی بخواب آید

جواب طفلک ششماه داده شد باتیر

 عد و به تیر جفا  داده بود اورا شیر 

 مگر به کرببلا آب قیمت جان است

چرا نگفته کسی این حسین مهمان است

چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست

 برای چیست که عطشان علی اصغر اوست

چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد

   به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد

چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد

  شهید کینه  به پیش دو چشم بابا شد 

 

دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388

بوی کربلا (یاسر)

 

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا

 

 می برد عشق حسین مارا به سوی کربلا

 

تا بگیرم در بغل قبر حسین ابن علی

 

آمدم من کو به کو در جستجوی کربلا

 

گر که من آلوده ام  اما شدم مهمان تو

 

تا بگیرم آبرو از آبرویکربلا

 

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده

 

تا بنوشم جرعه جرعه از سبوی کربلا

 

در بیابان طلب چون لاله های داغدار

 

دل سرا پا شعله شد درآرزوی کربلا

 

حرف دیگر خوش نباشد در میان عاشقان 

 

جز حسین ابن علی جز گفتگوی کربلا

 

در مسیر کربلا از جان وسر خواهم گذشت

 

گرببندد راه  را برمن برمن عدوی کربلا

 

تا که بنشیند غبار زائرینش بر رخم

 

 می زند خیمه دل من روبه روی کربلا

  
دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388
X