ببخشد فقط اومدم بگم فعلا قسمت نظرا رو غیر فعال کردیم اگه دوست داشتین نظر بدین توی پست مصاحبه محسن افشانی با مجله خانه و خانواده نظر بدین که خدای ناکرده اذیت نشین

بای

دسته ها : حرف های دل
دوشنبه هجدهم 6 1387

سلام....خوبین؟چه خبر؟من آتوسام

اول می خواستم بگم اگه میشه وقتی نظر میدین آدرس وبلاگتون رو هم بنویسین خیلی ممنون میشیم این طوری

یه مطلبی هم در مورد تدریس پویا تو مسجد، تو مجله ی "همشهری جوان" نوشته شده بود، به نظرم جالب اومد، گفتم براتون بنویسم.پویا به مادرش می گوید:"کار پیدا کردم، تو مسجد، قراره برای بچه های بی بضاعت پایین شهر تدریس کنم".در قسمت بعدی سریال ترانه ی مادری، پویا را می بینیم که به مسجد الرسول میدان کاج (همان سعادت آباد تهران) رفته و دارد به بچه های بی بضاعت(!) آنجا درس می دهد.نمردیم و معنی بی بضاعت و پایین شهر را دانستیم. ترانه ی مادری کلا یه سریاله پر از سوتی. نمونه ی دیگه ش همون فرمولای ریاضی بوده که پویا رو تخته می نوشته.، یا اینکه هیچ کجای دنیا کسی ترم اولی ها رو آدم حساب نمی کنه، اونوقت اینجا به یه ترم اولی لقب "استاد" میدن و واسش بین افراد متخصص کارخونه کار پیدا میکنن. مضحک ترین سوتی این سریال به نظرم مربوط میشه به شخصیت سمیرا!

سمیرا اینجا نقش دختری رو داره که مثلا تو سن ازدواجه و مسلما چون فیلم ایرانیه سنش نباید بالای 25 سال باشه، البته با این گریم هم کمتر از 36 سال که سن خودش باشه نشون میده و همون طرفای 27 بهش میخوره. اون وقت سمیرا چطور با این سن می تونسته دو پسر 3-4 ساله رو از خرمشهر ورداره بیاره و اینجوری تحویلشون بده.در حالیکه خودشم طبیعتا نباید اون موقع بیشتر از 7-8 (حالا ما با تخفیف می گیم 13-12 سال) بوده باشه.

یه جا دیگه هم سمیرا رو نشون میده که سر ساختمونه و مثلا خانوم مهندسه و با چادر مشکی هم اونجاس اون وقت حتی یه ذره گرد و خاکم روی چادرش نیستنویسنده های محترم، درسته که این سریال  تموم شد، اما ازتون درخواست می کنم تو انتخاب شخصیت و نوشتن فیلمنامه بیشتر دقت کنید و یا انقد تابلو فیلمنامه رو عوض نکنید. به هر حال بیننده که بلا نسبت احمق نیس، می فهمه قضیه چی به چیه و سوتی هاتونو میگیره. هر چند ممکنه کسی رو به مبارکشم نیاره!

نظرم دوست داشتین بدین

دسته ها : سینمایی
دوشنبه هجدهم 6 1387

مصاحبه ی محسن افشانی با مجله ی خانه و خانواده

محسن افشانی را قبل از ا«که به عنوان بازیگر ببینیم، به عنوان یک مجری توانا می شناختیم، چی شد که ناگهان تغییر مسیر دادی و وارد دنیای بازیگری شدی؟  من قبل از اینکه مجری شوم سالها بود که تئاتر کار میکردم و بازیگر شدن یکی از بزرگترین دغدغه های من بود اما بر اثر یک اتفاق وارد دنیای اجرا شدم. چه اتفاقی؟  آقای علی مختارزاده که بازی من را در تئاتر دیده بودند به من پیشنهاد دادند که در یک آیتم در برنامه آستانه بازی حضور داشته باشم بعد از آنکه ظاهرا بعد از نوع برخورد و راحتی من با دوربین بسیار خوششان آمد و به من گفت محسن تو توانایی زیادی در صحبت کردن داری و دایره لغات تو به نسبت وسیع است اگر دوست داشته باشی می توانی به عنوان مجری فعالیت کنی، من هم پذیرفتم و بعد از برنامه آستانه، برنامه ای با نام بوم سفید را در جام جم اجرا کردم و بعد از آن هم در برنامه 60 روزه ای به نام سلام بهار به عنوان مجری حضور داشتم. چه شد که در این سریال حضور پیدا کردید؟  من هم مانند سیاوش توسط آقای حمزه ای معرفی به این سریال معرفی شدم، با اینکه سیاوش هم به این سوال جواب داد اما دوست دارم خودم یکبار به طور جداگانه پاسخ این سوال را بدهم. به نظر من آقای سهیلی زاده در انتخاب من که قبلا یک مجری بودم واقعا ریسک کرد چرا که من را تا آن روز همه یک پسر شر و شیطون و حتی گاهی اوقات به عنوان بچه پررو (با خنده) می شناختند اما نقشی را که من بازی کردم 180 درجه با من تفاوت دارد. اگر الان با توجه به شناختی که روی شما دو تا پیدا کردم سناریو را بدهند و بگویند بهرام و پویا را انتخاب کن مطمئنا نقش بهرام را به شما و نقش پویا را به سیاوش می دادم؟  بله، شاید با توجه به روحیات ما خیلی ها این کار را می کردند اما عوامل فیلم به ویژه آقای سهیلی زاده، حاتمی و محمدی از ما در نقش هایی بازی می گرفتند که کاملا از ما متفاوت است.ولی خدا رو شکر ما توانستیم از عهده ی این نقش ها بربیاییم. اون اوایل که هنوز برای نقش پویا انتخاب نشده بودی با توجه به جذابیت هایی که نقش بهرام داشت وسوسه نشدی تا آن نقش را شما بازی کنی؟  چرا منتهی با خودم فکر کردم و گفتم بهرام به لحاظ شیطنت بسیار به من شبیه است و اگر من آن را بازی کنم هنر نکردم اما پویا 180 درجه با من متفاوت است و اگر من بتوانم پویا را خوب بازی کنم جای تشویق دارد. به نظرت مردم با پویا ارتباط برقرار کردند؟  بله خدا رو شکر، ما تا به حال روی کاراکترهایی نظیر پویا در سریال هایمان چندان کار نکرده بودیم، پسری که در 17- 18 سالگی عاشق می شود و دوست دارد ازدواج کند و بچه درسخوانی که از توجه افراطی مادرش دچار مشکلات رفتاری شده است. ما خودمان در فامیلمان نمونه فردی با ویژگی های پویا داریم، پویا کاراکتری بود که شاید مانند شخصیت بهرام در جامعه زیاد نبود، اما ما مانند آن را حتما در آشنایان و فامیل دیده بودیم.نوع عاشق شدن و تصمیم گیری های او واقعا برای مردم جالب بود. اجرا سخت تر است یا بازیگری؟  هر کدام سختی ها و دشواری های خاص خودش را دارد. اما کل من اجراهایم هم به گونه ای بود که در آن نوعی بازی وجود داشت. در هر صورت من بازیگری را بیشتر دوست دارم چرا که به تو این فرصت را می دهد جای همه آدم ها قرار بگیری، چیزی که در دنیای واقعی ما هرگز امکانش وجود ندارد. شباهت تو و پویا در چیست؟  هر دو درسخوان هستیم و به شدت به درس اهمیت می دهیم. اگر این سریال تمام شود چه چیزی از پویا در تو به یادگار می ماند؟  خواب های پویا، من تا به حال هر فیلم و سریالی که تماشا می کردم از اینکه می دیدم بازیگرانش خیلی آرام و صاف می خوابند ناراحت می شدم، چون به نظرم غیرواقعی می آمد، به همین خاطر در سکانس هایی که پویا میخوابید می بینیم او دهانش باز است و روی تخت کج و معوج خوابیده است.این نوع خوابیدن که در تلویزیون ما تازگی داشت برای من بسیار جذاب است. ( خوب شد به این نکته اشاره کرد، من واقعا فکر کرده بودم مدل خوابیدن واقعی خودش اینجوریه ) وقتی برای اولین بار تصویرت رو در این سریال دیدی چه احساسی داشتی؟  به خاطر نقش پویا که برایم خیلی جذاب بود و تلاش زیادی هم کرده بودم تا به اون نزدیک شوم خیلی ذوق کردم. کدوم سکانس این سریال را دوست داری؟  اون لحظه ای که زیر بارون با مامانم دعوا میکنم و از این همه توجه اش شاکی هستم پدرم هم با دیدن اون صحنه اشک از چشمانش جاری شد و سکانسی رو که زیر آلاچیق با پدرم حرف می زنم و از ارتباط و دیالوگ هایی هم که بین بهرام و پویا است خیلی خوشم می آمد. بعد از این کار با پیشنهادات دیگری هم مواجه شدی؟  بله خانوم درخشنده از من خواستند تا در فیلم جدیدشان بازی کنم منتهی چون یک ماه از کار فیلمبرداریم در این سریال باقیمانده بود به ناچار عذرخواهی کردم. دوست داری از این به بعد چه نقش هایی رو بازی کنی؟  خیلی دلم میخواهد اولین نقشی که بعد از این سریال بازی می کنم به لحاظ رفتاری و حتی گریم با پویا متفاوت باشد چون از کلیشه شدن بیزارم. برنامه محسن افشانی برای آینده چیست؟  خیلی دوست دارم درسم را ادامه بدهم چون به شدت به ادامه تحصیل علاقمندم.بعد هم دارم برنامه ریزی می کنم تا در چهار پنج سال آینده به یکی از بایگران موفق در عرصه سینما و تلویزیون تبدیل شوم. به بازی ات در این سریال چه نمره ای می دهی؟  خودم به بازی ام نمره ی 10 می دهم ولی زمانیکه برخورد مردم رو می بینم احساس میکنم آنها نمره ی 20 را برای من در نظر گرفتند. به بازی سیاوش چه نمره ای می دهی؟  20 - او در این نقش فوق العاده ظاهر شد. نظر خانواده ات راجع به این سریال و نقشت چیه؟  اون ها مثل همه ی پدر و مادرها به شدت ذوق می کنند و خوشحال می شوند . گاهی اوقات از اینکه می بینند پسر شر و شیطانشان دارد نقش یک پسر آروم و کم حرف و خجالتی را بازی میکند شگفت زده می شوند. راستی متولد چه سالی هستی؟  1368 چند خواهر و برادر داری؟یک خواهر دارم که 5 سالی از من بزرگتر است. رابطه ام با خواهرم بی نظیر است.   خواهرت در زمینه هنری فعالیت می کند؟  نه ایشان مترجم زبان انگلیسی هستند. پدر و مادرت با ورودت به این عرصه مخالف نبودند؟  نه, چون می دیدند که حضور در سر تمرین های تئاتر باعث می شود که من راهی کوچه و خیابان نشوم و وقتم به بطالت نگذرد. تا به حال شده دلت برای پویا بسوزد؟  بله, گاهی اوقات می بینم پویا واقعا مظلوم واقع شده است، به همین خاطر با او همذات پنداری میکنم و دلم برایش می سوزد. در این سریال با یک بازیگردان کار کرده اید، به نظرت نقش او در رسیده به کاراکترهایتان چقدر بود؟  خیلی زیاد، آقای حاتمی از بازیگردانان خوب کشور هستند و برای اینکه به نقشمان در این سریال برسیم به ما بسیار کمک کردند، ایشان نکته های ظریفی را در بازیگری به ما آموختند که در ارائه بهتر نقش هایمان تاثیر زیادی داشت.از طرفی باعث شدند اقای سهیلی زاده فرصت بیشتری بار قسمت های هنری سریال مانند دکوپاژ داشته باشند. گفتی دوست داری ادامه تحصیل بدهی؟ دوست داری در چه رشته ای وارد دانشگاه شوی؟  مهندسی مکانیک، سال گذشته در رشته ی فیزیک هسته ای قبول شدم اما چون این رشته به روحیه ی من نمیخورد تصمیم گرفتم بار دیکر در کنکور شرکت کنم. قصد نداری اجرا را دنبال کنی؟  فعلا نه، بازیگری نسبت به اجرا از جذابیت های بیشتری برخوردار است. در این حرفه می توانی بیشتر پیشرفت کنی و توانایی هایت را نشان دهی. پویا در این سریال عاشق دختری می شود و حتی قصد دارد با آن دختر ازدواج کند، به نظرت ازدواج در این سن منطقی است؟  عاشق شدن در این طبیعی است، چون در این سن احساسات پاک است و فرد بدون هیچ توقعی طرف مقابلش را دوست دارد اما بعدها که بزرگتر می شود همه چیز شکل منطقی به خود می گیرد، حتی عشق، من خودم شخصا با عشق و ازدواج در این سن موافق نیستم چرا که اکثر جوان ها در این سن اصلا شرایط ازدواج را ندارند و از هر جهت به خانواده هایشان وابسته اند. فکر می کنی نسبت به همسن و سالهایت چه برتری داری؟  هیچ برتری نسبت به آنها ندارم من فقط علاقه ام را پیدا کردم و با جدیت آن را دنبال کردم. در نهایت به آن رسیدم، کاری که شاید اکثر جوان های ما بتوانند انجام دهند، فقط به کمی خودباوری و تلاش در این راه احتیاج دارند. برخورد مردم با تو چطور است؟  آنها همیشه نسبت به بازیگران لطفا دارند، و این لطف شامل حال من هم می شود، وقتی می بینم که آنها نقش پویا را باور کردند و حتی من را با این اسم صدا می کنند واثعا خوشحال می شوم. از خصوصیات اخلاقی ات بیشتر حرف بزن؟  من در کل یک پسر شر و شیطون و پرانرژی هستم، از روحیه ی شادی هم برخوردار هستم. ترانه مادری جزو معدود سریال هایی است که بازیگرانش قبل از گرفتن هر سکانس تمرین می کنند؟  بله و شاید دلیل روان و یکدست بازی کردن بازیگران این سریال هم به همین خاطر است. بازی کردن در کنار بازیگران حرفه ای مانند هما روستا، دانیال حکیمی، فاطمه گودرزی سخت نبود؟  چرا سخت بود، منتهی این بازیگران آنقدر بزرگوار بودند که تمام تلاششان را میکردند که بازی ما هم دیده شود، که جا دارد همین جا از آنها تشکر کنم. اگر خودت در ترانه مادری بازی نمی کردی باز هم هر شب این سریال را دنبال می کردی؟  بدون تعراف بله، چرا که این سریال از قصه خوب و منسجمی برخوردار است. حرفی داری که نگفته باشی؟  با اینکه می دانم ممکن است تکراری باشد، ولی دلم میخواد که باز هم از این افراد که نقش پررنگی در زندگی ام داشتند تشکر کنم، اقای عیرضا زرگوشیان، شاهد پیوند، حسن مصطفوی، آتیلا پسیانی، الهه کسمایی، علی مختار زاده، حسین سهیلی زاده و آقای حاتمی.. اسم هایت خودشات به اندازه یک تیتراژ بود، حرف دیگری نمانده؟چرا میخوام با این جمله ها مصاحبه را تمام کنم.مامان عاشقتم.بابا دوست دارم.آبجی هوات رو دارم

اینم به خاطر شما

راستی ممنون از این که نظر دادین

خیلی دوستون دارم

بای تا بعد

دوشنبه هجدهم 6 1387

سلام به دوستای خوب

من مینام...توی نظرا پرسیده بودین اسم من میناس یا آتوسا؟من و آتوسا قراره با هم توی این وبلاگ بنویسیم و باید بگم این وبلاگ از ابتدا ماله من بوده و بعد از یه مدتی آتوسا هم که یکی از بهترین دوستامه با من همکاری می کنه

همون طور که آتوسا تو پست قبلی گفت و منم می گم نظرای غیراخلاقی ندین...امروزم فرار بود براتون عکس بذارم اکا به دلایلی موفق نشدم....انشالا آتوسا میاد و براتون عکس می ذاره

اومده بودم همینا رو بگم

دوستون دارم بای

دسته ها : حرف های دل
يکشنبه هفدهم 6 1387

سلام بچه ها

خوبین؟چطورین؟چه خبر؟

من آتوسام

اومدم در مورد وبلاگ باهاتون حرف بزنم:توی قسمت صفحه ها رو اگه نگاه کنین براتون کلی عکس و این چیزا گذاشتیم و کلیپ هایی از سلام بهار رو برای دانلود واسه شما گذاشتیم که امیدوارم خوشتون بیاد

راستش خواستم بگم اگه کسی دوست داشت ما رو بلینکه با اسم"اولین وب هواداران محسن افشانی در تبیان"بلینکه بعد بیاد بگه که ما رو لینکیده و بگه ما با چه اسمی بلینکیمش

راستی برنامه ماه محبوب رو می بینین؟محسن قشنگ اجرا میکنه ولی واقعا شاید فکر می کنه داره برنامه نوجوان اجرا می کنه....ولی شما هم لطفا با اس ام اس ها یا تلفن یا نامه هاتون کاری نکنین که محسن از برنامه بره بیرون و یه نفر دیگه رو بیارن...لطفا اس ام اس های عاشقونه هم ندین که با این کارم ممکنه که محسن رو بردارن...در ضمن باید بگم محسن نه به جای امیرحسین مدرس اومده و نه به جای احسان امیرخانی....اصلا من که توی سایت شبکه  3 می گشتم تا یه برنامه با اجرای محسن پیدا کنم حتی قبل از ماه رمضون هم معلوم نبود که محسن قراره مجری ماه محبوب باشه

راستی یه مطلبم در مورد نظرا:من و مینا واقعا از اینکه شما برای ما نظر بذارین خوشحال میشیم  چون نظرات خواننده ها به نویسنده هاش دلگرمی میده و خوشحالشون می کنه اما اگه قراره نظرایی بدین که وبلاگ ما رو خراب می کنه بهتره اصلا نظر ندین یا اینکه اگه فکر می کنین از وبلاگ ما خوشتون نیومده و دوست ندارین این وبلاگ این طوری باشه مجبور نیستین بیاین تو وبلاگ ما و نظرایی بدین که مارو از وبلاگ نویسی دلسرد کنه...من و مینا و یکی از دوستامون به اسم آید قبلا هم یه وبلاگ برای محسن و کیوان درست کرده بودیم اما به دلایلی مجبور شدیم حذفش کنیم برای همین دوست نداریم عاقبت این وبلاگ هم مثه اون یکی وبلاگ بشه...پس خواهشن اگه نظری برای بهتر شدن وبلاگ دارین بدین نه نظرایی که فقط جا می گیره و اصلا هم به درد نمی خوره

ببخشید سرتون رو درد آوردم

بای

دسته ها : حرف های دل
شنبه شانزدهم 6 1387
X