نيكوس كازانتزاكيس نقل مي كند كه در دوران كودكي ، يك پيله كرم ابريشم را بر روي درختي مي يابد ، درست هنگامي كه پروانه خود را براي خروج از پيله آماده مي سازد . اندكي منتظر مي ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول مي كشد تصميم مي گيرد اين فرآيند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پيله مي كند ، تا اين كه پروانه خروج خود را آغاز مي كند . اما بال هايش هنوز بسته اند و اندكي بعد مي ميرد .

او مي گويد : (( بلوغي صبورانه با ياري خورشيد لازم بود ، اما من انتظار كشيدن نمي دانستم . آن جنازه ي كوچك تا به امروز ، يكي از سنگين ترين بارها ، بر روي وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درك كنم كه يك گناه حقيقي وجود دارد : فشار آوردن بر قوانين بزرگ كيهان .بردباري لازم است و نيز انتظار زمان موعود را كشيدن شاهد بودن وسختي كشيدن عزيزان و صبوربودن و مقاومت كردن ، و با اعتماد راهي را دنبال كردن كه خدا براي زندگاني ما و فرزندانمان برگزيده است

اگرپوسته تخم مرغي كه ترك خورده و جوجه ميخواهد سر از تخم بيرون آورد به شكستن آن كمك كنيد يقين بدانيد پس از مدتي جوجه بيمار خواهد شد بايد جوجه سختي بكشد تا پوسته را بشكند تا سالمتر و قويتر پا به زندگي گذارد

نگذاريد هيچ چيز و هيچ كس جلوي شما را براي رسيدن به موفقيت بگيرد

بگذاريد فرزندانتان زمين بخورند تا تجربه كنند اينقدر آنها را ياري نكنيد

هيچ وقت نگران شكست ها ي فرزندان خود نباشيد ، چراكه همان شكست شايد ، رهگشاي موفقيت و درخشش او باشد .

هيچ گاه بار مسئو ليت كسي را به دوش نكشيد .

جلوي تحقير شدن او را نگيريد .

آسيب هاي او را به جان نخريد .

بگذاريد تا همين فشارها موجب شكوفايي او شوند .

دانه اي كه سعي دارد خود را از دل خاك به بيرون بكشد را ، از خاك در نياوريد .

پيله پروانه اي كه خود را با سختي از درون به بيرون مي كشد را ، پاره نكنيد .

پوسته تخم مرغي كه جوجه اي سعي دارد آن را بشكافد و بيرون بيايد ، نشكنيد .

چرا كه شما دريچه هاي خروج از عالم تاريك و تنگ و رنج آور را به روي آن ها خراب مي كنيد و مانع پيش روي آن ها در مسير رشدشان مي شويد .

گاه تنها تماشا كردن اين صحنه ها كافي است .

بر خودخواهي هاي خود غلبه كنيم

بر حس مالكيت خود

بر طمع خود

بر زياده خواهي ها

و

عواطف آسيب رسان خود

مسلط شويم

و دريچه هاي خير را به روي فرزندانمان بگشاييم .

به اميد شكوفايي عزيزانمان

 

 


خدايا شكرت!

وقتي تصادف مي كني، مي گن برو خدا رو شكر كن كه نمردي!
وقتي تنها موندي، مي گن برو خدا رو شكر كن كه هيشكي نيس رو مخت باشه!
وقتي دزد كيفتو مي زنه، مي گن برو خدا رو شكر كن كه فقط كيفتو زده، چاقو بهت نزده!
وقتي عشقت بعد از يه چن سال ولت مي كنه، مي گن برو خدا رو شكر كن كه الان اين اتفاق افتاده نه چن سال ديگه!
وقتي زير بار قرض و قوله داري داغون مي شي، مي گن برو خدا رو شكر كن كه كار و درآمد داري و مي توني از پسش برآي!
وقتي طلاق مي گيري، مي گن برو خدا رو شكر كن كه بچه نداري!
خلاصـه كه هميشـه يه بدبختي بزرگتري هس كه بخاطر اتفاق نيفتادنش شاكر باشيم... خداااااايا شكرت !




تقديم به همه دوستان

♥ عشق + دلواپسي = مادر ♥
♥ عشق + ترس = پدر ♥
♥ عشق + ياري = خواهر ♥
♥ عشق + دعوا = برادر ♥
♥ عشق + زندگي = همسر ♥
♥ عشق + دلواپسي + ترس + ياري+ دعوا + زندگي = دوست ♥♥

 

 

 

 

.: اعتصاب سه زن براي ... :.

 

 


سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ايراني با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه 
كاراي خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.

زن فرانسوي گفت:
به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … 
خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!
روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .

زن انگليسي گفت:
من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.
روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم
ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.

زن ايراني گفت :
من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم
اما روز اول چيزي نديدم
روز دوم هم چيزي نديدم
روز سوم هم چيزي نديدم
شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم



 

انواع داماد
1- داماد خَچَل : سن بين 15 تا 19 سال ،خام و نپخته ، سرد وگرم نچشيده، جسارت بسيار ، حماقت فراوان ، زود پشيمون ،زود رنج ، قرباني عواطف زودگذر يا مبادلات خانوادگي ، بچه اش از خودش بزرگتر!
 
2- داماد مَچَل : سن بين  19تا25 سال ، ژيگولي ، دانشجو ، سرباز ، رفيق باز، وابسته به پول بابائي ، بيكار ، آينده دار،  توي هر دامي كه براش پهن كنن تلپي ميفته ، كيس مناسبي براي تور شدن، كم ظرفيت، يكي ميزنه يكي ميخوره !
 
3- داماد هَچَل : سن بين 25 تا 29سال، رسيده، حاضر آماده ، داراي كار و بار، فارغ التحصيل ،با كارت پايان خدمت، داراي شكستهاي عشقي فراوان، بسيار با تجربه ، دم به هرتله اي نميده ، عصا قورت داده ، كمي كج و معوج،  پراز قرشمه ، به كمتر از زتا جونز و جولي رضايت نميده!
 
4-  داماد كَچَل: سن بين 30 تا 37  سال ، گرفتار، درگير، پركار ،پرخور، همچنان پرشور، نقل ونبات ، گوله نمك ،فوران احساسات ، راضي به رضاي خدا، دنبال زنان بيوه كم سن وسال ، مسئوليت پذير، درپي رفاه خانواده ، داراي كار و بار و خانه، قسمت هركي بشه مباركه !!!
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X