تبیان، دستیار زندگی
وقتی اعلام کردن همایش وبلاگ نویسان برگذار می شود دلم قنج رفت و هوایی دوستان مجازی ام شدم. نیرویی هلم داد که ثبت نام کنم اما کاش زودتر با خبر می شدم و دوستانم را هم می توانستم باخبر کنم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گزارش اختصاصی تبیان از :

همایش سه روزه  وبلاگ نویسان

وبلاگ

اردیبهشت 1390

با یاد خدا

وقتی اعلام کردن همایش وبلاگ نویسان برگزار می شود دلم قنج رفت و هوایی دوستان مجازی ام شدم. نیرویی هلم داد که ثبت نام کنم اما کاش زودتر با خبر می شدم و دوستانم را هم می توانستم باخبر کنم.

مکالمه تلفنی جاده دوستی را با مدیر گرامی انجمن ها:

روزگاری بین این شهـــــــر بزرگ گل مدیری زنگ زد، او هم بزرگ

تند گفتا : جاده ی دوستی بیا طالب گشت و دَدَر هستی بیا

گفتمش : ای مهربان در سایت من لطف تبیان بازگشــــت از آن ِ من؟

باز هـم طرحی و حرفی تازه است؟ یا که این بار لطف بی اندازه است؟

با لبی هــــــــم پر ز لبخند گفت وی طرح نیکیست، دعوتش باشد ز وی

یک دو روزی ترک این منزل نما رو به اردو، گردشی کامل نما

می بریمت در کنار بهتـــــران بهترانی نیک، از این کاربران

می بریمت روی آن برج بلنــــــــــــــد گر که نیشت باز شد، اکنون ببند!

می بریمت تا بدانــــــی از حجاب تا که درکت پر شود از این خطاب

می بریمت یک زمان در موزه ایی یادگـــــــــار ناب و پاک جبهه ایی

تا ببینی کشـــورت این بوده است بذل جان از بهر او این گونه است

کل اینها را که دیدی ، بعد از آن سوی منزل بازگرد ای جاده جان

شکر حق این بار هم ما رفته اییم وز تــــــــــــمام کارها در رفته اییم

کل گردش بد نبود جز نکته ایی می نویســـم تا نماند نکته ایی

جداً و چه بسیار تلخ باشد اردو باشی و مدیر نباشد !!

شعر از جاده دوستی

اردوگاه باهنر در خیابان نیاوران بود . عجب زیباست این خیابان نیاوران درخت های بلند هوای خوب. گویا بهشت است. البته اگر ترافیک تهران و چهره های آنچنانی دخترها و موهای به برق زده پسرها نبود این بهشت, بهشت می ماند.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

یازده هزار تومان ناقابل تقدیم راننده آژانس کردم و خودم رو به پذیرش معرفی کردم و بعد هم به سمت خوابگاه رفتم.

کسی نبود من بودم و یک عالمه تخت دو طبقه. فقط روی یکی دو تخت چند تا کیف زنونه بود. همه ی تخت ها را یکی یکی امتحان کردم رفتم طبقه دوم تخت ها, نه خوب نیست. همین طبقه ی پایین بهتر است.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

وسایلم را گذاشتم و رفتم بیرون چند تا خانم و یک آقا را دیدم وقتی خودم را معرفی کردم فهمیدم آقا جاده دوستی بود که بسیار مشتاق دیدارش بودم و خانم ها سلام زهرا و خواهران طبیبی که خیلی دوست داشتم ببینمشان.

جالب اینجا بود که کاربران تبیانی از همه منظم تر بودند و به موقع رسیده بودند.

با خانم ها قدم زنان در هوای خوب اردیبهشتی و نم نم بارون اردوگاه خوش بودیم و حرف زدیم و بعد هم نماز در مسجد و غذا در رستوران . سوپ از گلوی سلام زهرا پایین نمی رفت که تقاضای آبلیمو کردیم آقای گارسون یک کاسه آبلیمو داد که همگی از خنده مرده بودیم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

با دوستان جدیدمان خیلی صمیمی شده بودیم رفتیم هدایایمان را گرفتیم و این قسمت اردو خیلی خوش گذشت و خیلی خندیدیم . لیست وبلاگ هایی که قرار بود بیان رو دیدم زیباترین شکیب را در لیست دیدم و خیلی خیلی خوشحال شدم.

شب حدود یازده تقریبا همه آمده بودند از قم اصفهان قزوین و. ..

اسم وبلاگ ژورنالیسم (سارا مسعودی) رو هم در لیست دیدم و خیلی خوشحال شدم . اولین و آخرین باری که دیده بودمش  اعتکاف وبلاگ نویسان 5 سال پیش بود.

زیباترین شکیب را دیدم و بسیار ذوق زده بودم که مهربان همسر اس ام اس زد که من منزل دوستی هستم که همسرش در اردوست . سیاه مشق و پسرش را هم دیدم و بسیار خوشحال شدم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

صبح همگی با مشت و لگد خانم مسئول خوابگاه بیدار شدیم و مراسم صبحانه خورون بسیار خوش گذشت. سپس مستقیم به سمت سالن همایش حرکت کردیم البته با پای پیاده. راه بسیار بسیار زیادی بود. دوستانی که با ما بودند در جریان هستند که یک چهار راه پایین تر از خوابگاه بود. در مسیر با دوستان عکس انداختیم و گفتیم و خندیدیدم .

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

بعد هم یک ساعتی معطل بودیم تا همایش های مفید امروز آغاز شود .

از صبح همایش بودیم تا نماز ظهر البته این وسط میان وعده هم دادند که بهترین قسمت این همایش ها بود.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

نسکافه‌هایمان(به قول دوستی مگر نسکافه جیز نبود؟) را در کنار آلاچیق خوردیم و بسی خوش گذشت. البته همگی آنقدر سر همایش حرف زده بودیم که فک مبارکمان درد میکرد اما کم نیاورده بودیم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

البته در این همایش ما ناچار بودیم حرف بزنیم چون حرف های اساتید و آقای معاون فرهنگی شهردار واقعا به دردمان نخورد.

البته بعد از میان وعده رفتیم خوابگاه و لب تابمان را آوردیم و از اینترنت بی سیم سالن سینما استفاده کردیم که این قسمت هم عالی بود .

البته ما به عنوان وبلاگ نویس نمونه سعی کردیم وبلاگ نویسانی که اصلا از وبلاگ نویسی سر در نمی آوردن اما در همایش بودند را ارشاد و علاقه مند کنیم .

راستی در این دو سه تا مراسم تا ظهر انقدر سوتی گرفتیم و خندیدیم که حد ندارد (البته یواشکی بین خودمان پنج نفر).

خانم سلیحی وبلاگنویسان را سربازان جنگ نرم خواندند.

در این قسمت چه گذشت؟

مجری گفتند 700 وبلاگ نویس در همایش ثبت نام کرده بودند که حدود 300 نفر تایید شده بودند.

خانم سلیحی, مدیر این جشنواره درباره ی همایش حجاب و عفاف صحبت کردند و وبلاگنویسان را سربازان جنگ نرم خواندند.

خانم آشتیانی، مشاور امور زنان سیمای جمهوری اسلامی ایران هم صحبت کردند  و در مورد  سایت توئیتر گفتند توییت یعنی جیک جیک کردن. اما وقتی تبدیل به توییتر می‌شود، فریاد گوشخراشی می‌شود که شاید آزاردهنده باشد. مهندس ایازی، معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران هم صحبت کردند  و ایشون گفتند که فضای مجازی، یکی از موثرترین ابزارهای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب است.

دکتر اسماعیلی، عضو حقوق‌دان شورای نگهبان هم در مورد اخلاق و حقوق در فضای مجازی و .. صحبت کردند  (مشروح سخنان دکتر اسمائیلی)

البته یک خبر خوش دیگرمان هم این بود که آقای جاده دوستی شعر درخواستی بنده در خصوص تولد پسرم را سروده بودند اما چون ما اهل چشم و هم چشمی نیستیم گفتیم حتماً و دقیقاً تعداد ابیات شعر ما هم اندازه ی ابیات شعری باشد که برای گچ پای goleyas   سروده بودید باشد و ایشان هم ناچاراً پذیرفتند.

بعد از نماز و نهار خسته و کوفته رفتیم خوابگاه بخوابیم که مسئولین خوش اخلاق خوابگاه گفتند بروید سالن همایش کارگاه آموزشی داریم. ما با این حالمون؟؟

البته جالب ترین  قسمت اردو  بعد از هدیه که کیف نوت بوک بود و ما تصمیم گرفتیم به عنوان هدیه سالگرد ازدواج  که نزدیک است به همسرمان بدهیم همین قسمت کارگاه آموزشی شبکه اجتماعی بود هر چند منتقدین همیشه ناراضی از این قسمت هم ناراضی بودند.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

خانم حسینی عزیزمان با بیان شیرین خودشان از شبکه های اجتماعی در راه تبیان گفتند و ما ته دلمان قند آب شد.

البته دلتان بسوزد عکس هم با ایشان گرفتیم و دوباره پذیرایی شدیم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسانگزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
الحق این میان وعده هایشان عالی بود . قابل توجه پدر و مادرهایی که نگران هستند که بچه های وبلاگ نویسشان در این اردو کمبود ویتامین C بگیرند . نگران نباشید !

بعد با دوستان نشستیم به خوردن و حرف زدن و ...

تا اینکه دو کارگاه وبلاگ نویسی برگذارشد البته دو کارگاه با هم تداخل داشت  هی از این سالن به آن سالن میرفتیم . از بحث که خوشمان نیامد گفتیم لااقل کمی عکس بگیریم که هی برق هم میرفت و می آمد.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

کلاً تا اینجای اردو بسیار بسیار مفید بود!!

دوستان خوبی پیدا کردیم و کلی اطلاعاتمون راجع به آنها افزایش یافت. البته فک درد دوستان همچنان ادامه داشت.

رفتیم خوابگاه تا نشستیم گفتندسریع حرکت کنید برج میلاد منتظر قدوم مبارک شما  وبلاگ نویسان است . ما هم با حال زار و خسته حاضر شدیم  و سوار اتوبوس شده و رفتیم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

احساسم مثل بچه های شیطانی بود که هی داخل سانسور آپارتمان بالا و پایین می روند تا خوش باشند. ما هم رفتیم بالای بالای برج میلاد و کل تهران زیر پایمان بود . همه‌ی اینها به کنار پذیرایی شب بسیار بسیار خفن ناک بود. یک گونی لیمو ترش و یک گونی سماق و چنگال همراه ظرف سالاد و غذای سرد سرو میشد.

هر کس لیمو ترش میخواست باید دستانش را داخل گونی میکرد و یک چهارم لیمو ترش که قبلا چهار قسمت شده بود را بر میداشت . این قسمت ماجرا هم خندیدیم چون عمل خطیر سرو گونی های لیموترش  را ما انجام دادیم تا مسئوالین بیچاره کمی بنشینند.

بعدش هم یکی از مسئولین (به شوخی)قول فراهم شدم ازدواج وبلاگ نویسی را به مجردین داد.

البته از ما که گذشت اما برای آینده ی پسر دو ساله مان خوب است. راستی پسر دو ساله ما وبلاگ دارد و هر دو هفته وبلاگش به روز میشود اما نصف بیشتر مدعوین حتی وبلاگ هم نداشتند.

بعد که رسیدیم خوابگاه شام را در فضای باز خوردیم و همانجا روی زمین گرد هم  نشستیم و سعی کردیم فک دردمان را با حرف زدن بیشتر تسکین دهیم .

از زمین و زمان حرف زدیم و هر از گاهی حراست اردوگاه با موتور می آمد  و تذکر می داد که بروید داخل.

البته ما آنقدر حرف گوش ندادیم تا یک سگ آمد یک وجبی ما و ما آنقدر ترسیدیم که هفت هشت پا قرض گرفتیم و داخل  خوابگاه رفتیم .

صبح با سر و صدای بچه هایی که میخواستند استخر بروند بیدار شدیم اما ما که امکانات و تجهیزات استخر نداشتیم همراه آنها نرفتیم و در عوض به مراسم صبحانه زودتر رسیدیم و بعد هم مستقیم رفتیم سالن سینما برای برگذاری همایش های سه چهار ساعته وحشتناک خسته کننده!

چون زود رفته بودیم در محوطه بیرون که بسیار زیبا بود عکس انداختیم و بعد هم رفتیم سالن سینما پشت تریبون و روی سن عکس انداختیم .

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

برنامه های امروز بدک نبود . کاش قسمت خانم فرهمندش را بیشتر میکردند.

البته در سالن کنار دستی ام یک خانم محجبه ای بود (مثل دیگر دوستان وبلاگی) بعد از کمی صحبت و احوالپرسی اسم وبلاگشان را که پرسیدم گفت : لعل سلسبیل . حس زیبای دیدن دوستی که 3-4 سال است وبلاگش را میخوانی را فقط یک وبلاگ نویس درک میکند! شوکه بودم و خوشحال.

هاجر زمانی نویسنده ی وبلاگ لعل سلسبیل کتاب خودش هلوی شکمو را به فرزندم هدیه داد که خدا رو شکر سوغاتی پسرکمان هم جور شد.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
در این قسمت چه گذشت؟

دکتر پورحسین، مدیر شبکه آموزش سیما و شبکه دیجیتالی مستند، صحبت کردند. گفتند هر وبلاگی یک شخصیت دارد که این شخصیت از تک تک نوشته‌ها مشخص می‌شود و اگر ما یک شخصیت وبلاگی صادر می‌کنیم که نزدیک به شخصیت اصلی‌مان نباشد، بالاخره در یک جایی لو می‌رویم و تأثیرگذاری‌مان از بین خواهد رفت و کسانی که دنبال واژه پردازی نباشند و نجیب بنویسند، به‌تدریج نفوذ خواهند کرد. (مشروح سخنان دکتر پور حسین)

خانم دکتر فرهمند پور هم در مورد حجاب و عفاف صحبت کردند. (مشروح سخنان دکتر فرهمند پور)

هر وبلاگی یک شخصیت دارد که این شخصیت از تک تک نوشته‌ها مشخص می‌شود و اگر ما یک شخصیت وبلاگی صادر می‌کنیم که نزدیک به شخصیت اصلی‌مان نباشد، بالاخره در یک جایی لو می‌رویم و تأثیرگذاری‌مان از بین خواهد رفت و کسانی که دنبال واژه پردازی نباشند و نجیب بنویسند، به‌تدریج نفوذ خواهند کرد

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

بعد از نماز و نهار به سرعت باد آماده شدیم تا برای فیلم و نقد فیم یکی از ما دو نفر به پردیس سینمایی برویم.

من طبق عادت خودم یک کاغذ سفید و خودکار به دستم گرفتم تا نکات مثبت فیلم را بنویسم اما در آخر که فیلم تمام شد روی کاغذم هیچ ننوشته بودم.

جلسه ی نقد فیلم اما مورد پسند واقع شد. (مشرح سخنان دکتر شاه حسینی در مورد نقد فیلم)

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

بعد از فیلم و نقد فیلم رفتیم باغ موزه ی دفاع مقدس که البته من چیز زیادی از دفاع مقدس ندیدم البته کاروان گلی دیدیم که زیبا بود و عکس انداختیم.

سر مزار شهدای گمنام آرامش خاصی یافتم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

در مسیری که در باغ موزه راه می رفتیم با رقیه دختر 22 ساله چینی آشنا شدم که از چین تک و تنها آمده بود تا با اسلام آشنا شود و ما را هم دعوت کرد برویم چینشان را ببینیم. می گفت میخواهم تابستان که رفتم چین مادرم را هم با دین اسلام آشنا کنم.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

دعای کمیل در فضای باز و آن هوای خوب بسیار بسیار چسبید.

ابتدای دعا نسیم آرامی می آمد و بعد کم کم  بعد کم کم گرد و خاکی به پا شد و طوفانی و بعد هم نم نم بارانی و بعد هم در آخر دعا شرشر بارانی و فرار به سمت اتوبوس ها !

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

با آن باران زیبا گویا دعای همه مستجاب خواهد شد. خدایا مهدی(عج الله ظهوره) بیاید.

شب ساعت حدود 2 شب که خاموشی زده بودند دیدم صدای  دوستان پارسی بلاگی  می آید که میگویند و میخندند.

ما هم با اجازه ی دوستان به جمعشان پیوستیم . گفتم من یاس خاکی هستم  با وبلاگ شاعرانه یاس خاکی!

البته در تاریکی مطلق چشم چشم رو نمیدید.

دوستی با نام کوچکم صدایم زد و گفت تو هستی؟ میدونی من کیم؟

و این شد آغاز ماجرای ذوق مرگی ما. حال و روز بیچاره هایی که در خواب ناز بودند را شما بگویید. از ما جیغ و شعف و از آنها التماس که تو رو خدا  بخوابید.

منتظر روشنی دوستی که چند ماهیست قرار بود با هم به قطعه شهدا برویم اما شهدا من را نمیطلبیدند را دیدم.

صبح جمعه فکر کنم نماز همه غذا شد چون مسئول محترم خوابگاه کسی را برای نماز بیدار نکرد و همه به دلیل فشردگی برنامه ها ی دیروز بیهوش خوابیده بودند.

شاعر میگه نه به آن شوری لگد زدن نه به این بی نمکی صدا نزدن.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان

برنامه جذاب صبحانه برگزار شد  و بعد حاضر شدیم تا به تالار شمس در خیابان کردستان برویم .

جمع اساتید علوم ارتباطات و سخنرانی آنها راجع به وبلاگ و شبکه اجتماعی و فیلترینگ بسیار چسبید و یکی از برنامه های قوی و سودمند اردو بالاخره برگذار شد.

گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
گزارش تصویری همایش وبلاگ نویسان
نظر گذاری غیر مجازی در وبلاگ ها

در این قسمت چه گذشت؟

دکتر محکی، مدیر عامل سابق موسسه همشهری پیرامون روزنامه نگاری آنلاین صحبت کردند.

دکتر حمید ضیایی‌پرور، کارشناس ارتباطات پیرامون شبکه‌های اجتماعی سخنرانی کردند .

دکتر شکرخواه و دکتر نمک‌دوست هم سخنرانی‌ کردند.

برای نهار برگشتیم اردوگاه و در مسیر برگشت یکی از وبلاگ نویسان (سیاه مشق) در جمع دوستانه در مورد دعا و صلوات صحبت کردن که واقعاً لذت بردم .

دعا در حق دیگری میگیرد-دعای مخفیانه بیشتر اثر دارد.

در مورد ثواب صلوات هم گفتند که پیامبر معراج میروند و فرشته ای را میبینند که هزار دست داشت و هر دستی هزار انگشت و هر انگشتی هزار بند پیامبر پرسیدند چه میکنی؟ فرشته جواب داد تمام قطرات برف و باران را میشمارم . پیامبر پرسیدند چه چیزی را نمیتوانی بشماری ؟ فرشته جواب داد ثواب صلوات .

وقتی رسیدیم اردوگاه اتوبوس تپل بود و از عرض خیابان رد نمیشد پیاده شدیم تا دسته جمعی پیاده روی کنیم تا اردوگاه . یا علی!

بعد از نهار دوباره برگشتیم تالار شمس برای اختتامیه. چه زود میگذرد و چه خوب میگذرد.

جلسه ی اختتامیه  بسیار مفید و متنوع برگذار شد .

در این قسمت چه گذشت؟

مهندس لطف الله سیاهکلی، معاون رسانه‌های مجازی سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران سخنرانی کرد.

مهندس ایازی به نیابت از دکتر قالیباف در مراسم اختتامیه سخنرانی کردند.

من یکی در حیرت سرودی بودم که گروه هنری حنانه برگذار کرد . سیر نمی شود ز تو    نیست جز این گناه من

وقتی مسئول گروه گفت به احترام ایران بایستید دلم لرزید. همگی ایستادیم و شعر ایران را خواندند.

البته ممد نبودی ببینی را هم خواندند.

همه متعجب بودیم از این که جایگاه هنر گروه حنانه در اردوی عفاف و حجاب کجا بود ؟
کاش لااقل یک گروه هنری از آقایون سرود اجرا میکردند.

کلیپ یاد امام و شهدا هم دل هایمان را به شهدا و معنویتشان آنقدر نزدیک کرد که دلمان برای شهدا تنگ شد.

از وبلاگ نویسان برتر هم تقدیر شد.

تقدیر از هدی بلندی، وبلا‌گ‌نویس و فرزند شهید ایوب بلندی.

» تقدیر از محمد دلاوری، خبرنگار واحد مرکزی خبر به دلیل خبررسانی در نت. [آدرس وبلاگ]

» تقدیر از میترا لبافی، نویسنده‌ی وبلاگ کوچه‌ی خوشبخت. [آدرس وبلاگ]

» تقدیر از مصطفی حسن‌زاده، شاعر و طنزپرداز، نویسنده‌ی وبلاگ اتاق. [آدرس وبلاگ]

» تقدیر از زوج وبلاگ‌نویس سارا عرفانی و محمدرضا موذن‌زاده، نویسندگان وبلاگ از جنس خدا. [آدرس وبلاگ]

در آخر هم قرعه کشی 14 تا کربلا بود که اسم مای بد شانس و بی توفیق در نیامد اما در کمال ناباوری دوستمان به همراه برادرش هر دو برنده شدند.

اشک شوق رهایمان نمیکرد با آغوش و اشک و لبخند همگی خداحافظی کردیم و من بعد سه روز پسرکم را در آغوش کشیدم و بوسیدم .

در این اردو جای خیلی ها خالی بود.

تبیانی های شرکت کننده در اردو:

 جاده دوستی- سلام زهرا -یاس خاکی-زیباترین شکیب- پرنده 2-  mohbet – reserjery room

لینک مرتبط:
گزارش لحظه به لحظه  از اردوی وبلاگ نویسان
منشور حجاب و عفاف وبلاگ نویسان

تاریخچه و کارکرد شبکه اجتماعی (پاور پوینت)


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از یاس خاکی