ست؟ اکتشافات تصادفی در پزشکی ( قسمت پنجم ) کشف ماده ی توهم زای اسید دی اتیلک آمید لایسرژیک LSD از وحشتناک ترین سرگذشت هایی است که در تاریخ پزشکی ثبت شده است. LSD از اسید لایسرژیک، به دست می آید. این اسید به همراه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

L S D چیست؟

اکتشافات تصادفی در پزشکی ( قسمت پنجم )



کشف ماده ی توهم زای اسید دی اتیلک آمید لایسرژیک LSD از وحشتناک ترین سرگذشت هایی است که در تاریخ پزشکی ثبت شده است. LSD از اسید لایسرژیک، به دست می آید. این اسید به همراه تعداد زیادی آلکالوئید سمّی دیگر در قارچ ارگوت یافت می شود، که برخی اوقات در فصول مرطوب سال در کشتزارها بر چاودار رشد می کند. از اسپانیا گرفته تا روسیه قرن ها بود که این قارچ عده ای را که از روی نادانی یا گرسنگی از نان پخته شده که از آرد استفاده می کردند، مبتلا می کرد. انقباض شدید رگ های خونی باعث قانقاریای اندامها می شد. این بیماری را "آتش قدیس آنتونی" می نامیدند، چون قربانیانش این احساس بسیار ناخوشایند را داشتند که گویی پوستشان در حال آتش گرفتن است، انگشتان سیاهشان سوخته به نظر می رسید و برای نجات خود به معبد قدیس آنتونی پناه می آوردند. در قرون وسطی گزارش شده بود که خوردن آرد فاسد چاودار باعث سقط جنین، اختلالات بینایی ، و کمبود عقل می شد، که به دیوانگی های همه گیر می انجامید. احتمالاً این نشانه ها بیشتر بر اثر مصرف بیش از اندازه ی آلکالوئیدهای سمی ارگوت و هیستری ناشی از ابتلا به گرفتاری های زمین گیر کننده ی آن بود، نه خود اسید لایسرژیک. وقتی آلبرت هافمن، شیمیدان سوئیسی که برای آزمایشگاه های شرکت ساندوز در شهر بال کار می کرد ، گروه دی اتیل آمید را به اسید اضافه کرد، این ماده ویژگی های مخوف خود را به دست آورد. هافمن مشغول بررسی اسید لایسرژیک و ترکیبات آن بود تا شاید دارویی برای درمان سردردهای میگرنی یا مهار خونریزی های بعد از زایمان ابداع کند.

آنچه در زیر می خوانید حکایتی از تجربه های هافمن در ضمن این پژوهش است که از دفترچه ی خود او استخراج شده ودکتر سیدنی کوهن در" ورای درون: سرگذشت LSD (1970) " نقل کرده است:

سرگذشت LSD

جمعه ی پیش، 16 آوریل [1938] ، مجبور شدم کارم را در آزمایشگاه رها کنم و به منزل بروم چون به نحو غریبی احساس خستگی و سرگیجه داشتم . همین که به خانه رسیدم، دراز کشیدم و گرفتار سردرد ناراحت کننده ای شدم که با تخیلات بسیاری همراه بود. در حالتی خلسه مانند با چشمانی بسته ( نور آفتاب برایم به طور ناخوشایندی خیره کننده بود) تصاویری عجیب و فوق العاده واضح دیدم که با حرکت درهم ریخته ی رنگ های تند که مدام به دورم می چرخیدند، همراه بود. پس از دو ساعت این حالت بر طرف شد.

هافمن حدس زد که شاید احساسات عجیبش ناشی از بلع یا استنشاق تصادفی مقدار ناچیزی از نوعی ماده ی شیمیایی در آزمایشگاه باشد. در ادامه تعریف می کند:

اما آن جمعه تنها مواد غیرعادی که با آنها تماس پیدا کرده بودم د- اسید لایسرژیک و اسید دی اتیل آمید ایزولایسرژیک بودند. مشغول آزمایش روش های مختلفی بودم تا از راه تغلیظ ، این ایزومرها را تخلیص کنم ، و نیز راهی برای تجزیه آنها بیابم. در یک آزمایش مقدماتی موفق شدم چند میلی گرم اسید دی اتیل آمیدلایسرژیک(LSD) را به صورت بلوری که به سهولت حل می شد به شکل تارتارات[ نمک LSD و اسید تارتاریک] تهیه کنم. اما هیچ فکر نمی کردم این قدر جذب بدنم شده باشد که حالت یاد شده را ایجاد کند. به علاوه، به نظر نمی رسید که این نشانه ها با نشانه های مصرف ترکیبات گروه ارگوتامین- ارگونووین شباهتی داشته باشند. مصمم شدم مسئله را دقیق تر بررسی کنم و با اسید دی اتیل آمید لایسرژیک بلوری بر روی خود آزمایش انجام دهم. اگر واقعاً این ماده علت آن بود، باید در مقادیراندک هم فعال باشد، بنابراین تصمیم گرفتم با مقدار بسیار ناچیزی شروع کنم که در مقادیر معادلی از ارگوتامین یا ارگونووین هم اثر داشته باشد.

بنابراین هافمن 250 میکروگرم[ 00025/0 گرم] اسید دی اتیل آمید لایسرژیک مصرف کرد. پس از40 دقیقه در خود متوجه نوعی" سرگیجه ملایم، بی قراری، عدم تمرکز، اختلال بینایی و خنده بی اراده" شد. در اینجا نوشته های دفترچه آزمایشگاه به پایان می رسند، و کلمات آخر با دشواری بسیاری نوشته شده اند. بعدها در شرح ماجرا چنین ادامه می دهد:

" از دستیار آزمایشگاهم خواستم مرا تا منزل همراهی کند، چون گمان می کردم وضعم سیری نظیر آنچه جمعه گذشته اتفاق افتاد داشته باشد. اما در راه منزل( مسیری 5/6 کیلومتری، که به دلیل جنگ وسیله نقلیه ای جز دوچرخه در دستم نبود)، نشانه ها با شدتی بسیار بیشتر از بار اول ظاهر شدند. بسیار برایم دشوار بود که مفهوم حرف بزنم و میدانِ دیدم مثل بازتاب آینه های ناهموار پارک های تفریحی، افت و خیز و اختلال داشت. این احساس را نیز داشتم که اصلاً حرکت نمی کنم، در حالی که دستیارم بعداً به من گفت که به سرعت رکاب می زدم.

تا جایی که به خاطر دارم ، وقتی پزشکان سررسیدند، دوره اوج بحران گذشته بود؛ این مدت با نشانه های زیر مشخص می شد: سرگیجه، اختلالات بینایی، تصویر افراد حاضر به نقاب های رنگین زشتی می مانست و تناوب بین برآشفتگی شدید و فلج نسبی، سردی و بی حسی سر، تنه و اندامها؛ طعمی فلزی بر سر زبان؛ خشکی و چروکیدگی حلق؛ احساس خفگی؛ تناوب بین اختلال حواس و شناخت کامل نسبت به محیط اطراف؛ برخی اوقات هم بیرون خود ایستاده بودم و همچون شاهدی بی تفاوت صدای خود را در حال زمزمه اصطلاحات یا سردادن جیغ های دیوانه وار می شنیدم.

دکتر نبض نسبتاً ضعیفی در من لمس کرد، اما گردش خون به طور کلی طبیعی بود. شش ساعت پس از مصرف دارو، حالم به نحو چشمگیری بهبود یافته بود.

اختلال حواس هنوز پابرجا بود. همه چیز موجدار به نظر می رسید. و تناسب قسمت های مختلفشان مثل هنگامی که تصویرشان بر سطح آب متحرک منعکس شده باشد، به هم ریخته بود. همه چیزعمدتاً به رنگ های ناخوشایند زهرگونه سبزابی تغییر می یافت. در حالی که چشمانم بسته بود تصاویر عجیب چند رنگی که مدام تغییر شکل می دادند، مرا در برگرفتند. از همه جالب تر این که صداها بر احساسات بینایی منطبق می شدند، به طوری که با هر صدا و نوایی، تصویری رنگین القا می شد، که شکل و رنگش به صورتی درهم تغییر می یافت."

پس از آنکه هافمن شب به طور کامل استراحت کرد، روز بعد حالش کاملاً خوب شد، اما احساس خستگی می کرد. مصرف تصادفی LSD به دست این شیمیدان تیزبین سرآغاز یک رشته تحقیقات در زمینه اختلالات ذهنی ناشی از موادشیمیایی بود که به تمام مراکز پژوهشی روان پزشکی سرایت پیدا کرد.

کشف LSD پیامدهای مهم دیگری داشت؛ این اکتشاف نشان داد که گاه مواد شیمیایی در مقادیر بسیار اندک باعث دگرگونی هایی ذهنی می شوند که به روان پریشی هایی که به طور طبیعی اتفاق می افتند شباهت دارند. همین باعث شده است علاقه ای به شیمی دستگاه عصبی، بخصوص ناقلان شیمیایی پیوندگاهها( سیناپس ها)، که مواضع ارتباط یاخته های عصبی هستند، برانگیخته شود؛ همچنین امکان آن را فراهم آورد که بتوان فرایند های ذهنی طبیعی و غیرطبیعی را در آزمایشگاه مورد مطالعه قرار داد.

گرچه مشتقات متعددی از اسیدلایسرژیک که اثر توهم زا داشته باشند تهیه شده اند، اما هیچ یک به اندازه LSD نیرومند نیست. گروه های شیمیایی کاملاً جدید و متفاوتی نیز یافت شده اند که آثار روانی مشابهی دارند. اگر روزی فرا رسد که شیمی بیماری های ذهنی تا حدی روشن شود، مرهون تجربیات تصادفی و وحشتناک آلبرت هافمن خواهد بود.


پس نوشت

چون مصرف نادرست LSD نتایج خطرناکی به بار آورد، آزمایشگاه های ساندوز تولید این دارو را در سال 1966 متوقف کردند و تمام ذخایر خود را به انستیتو ملی بهداشت روانی تحویل دادند.

دکتر کوهن در یکی از فصل های بعدی کتابش با عنوان" بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد" به احتمال استفاده نادرست از LSD اشاره می کند:" عنوان این فصل جمله ای است که از سرود تبلیغی سخنگوی فرقه LSD گرفته شده است:" بدترین چیزی که ممکن است به دنبال یک سفر LSD برایتان اتفاق بیفتد این است که وقتی برگردید حالتان بهتر از گذشته نخواهد بود." شاید هیچ جمله ای به این اندازه نادرست نباشد. ممکن است وقتی برمی گردید حالتان بسیار بدتر از گذشته باشد یا ممکن است اصلاً برنگردید."

اكتشافات تصادفی در پزشكی

آلرژی، آنافیلاكسی و آنتی هیستامین ها

خردل نیتروژن و شیمی درمانی سرطان

L S D چیست؟

آزمون پاپ چیست ؟