تبیان، دستیار زندگی
این مهم است که بدانید کانون کنترل شما داخلی است یا خارجی. کانون کنترل داخلی به این معناست که خود شما ناخدای کشتی زندگیتان هستید و اینکه کانون کنترلتان خارجی باشد یعنی سکان زندگی شما در دست دیگران است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناخدای کشتی شما کیست؟

کشتی

به نظر شما بهتر نیست به جای اینکه کنترل تلویزیون را در دست بگیرید، کنترل زندگیتان را در دست بگیرید انسان هایی که کنترل خود را در دست ندارند، در واقع خود را به سخنی بیهوده و یا عصبانیتی بیجا ارزان می فروشند.

با کنترل تصمیمات روزانه ی زندگی، شما میتوانید کنترل زندگیتان را به دست بگیرید. زمانی که زندگی تان تحت کنترل خودتان باشد احساس رضایت خواهید کرد و وقتی که کنترل زندگیتان در دست دیگران باشد، احساس قربانی شدن خواهید داشت.

این مهم است که بدانید کانون کنترل شما داخلی است یا خارجی. کانون کنترل داخلی به این معناست که خود شما ناخدای کشتی زندگی تان هستید و اینکه کانون کنترل تان خارجی باشد یعنی سکان زندگی شما در دست دیگران است.

اگر کسی بخواهد کنترل ما را در دست بگیرد باید ابتدا فکر ما را کنترل کند، آنگاه احساسات ما نیز تحت کنترل او در می آید.

اگر کسی بخواهد کنترل ما را در دست بگیرد باید ابتدا فکر ما را کنترل کند، آنگاه احساسات ما نیز تحت کنترل او در می آید.

اما اگر ما به کسی اجازه ندهیم که کنترل فکرمان را در دست بگیرد، نهایتاً کسی نمیتواند کنترل احساساتمان را نیز در دست بگیرد. چرا که احساسات ما از فکرمان سرچشمه میگیرند. بزرگترین آزادی هر انسانی این است که می?تواند کنترل فکر خود را در اختیار داشته باشد و هیچکس نمی?تواند کنترل فکر کسی را از او بگیرد مگر اینکه آن شخص چنین اجازه ای بدهد.

فرض کنید ما از شما میخواهیم که به محبت و دوستی فکر کنید. اما عملاً نمیتوانیم شما را مجبور به این کار کنیم. چرا که شما میتوانید به چیز دیگری غیر از محبت فکر کنید. پس فکرمان در اختیار و کنترل خودمان است. اما احساسات ما چطور؟ احساسات از مغز یا فکر ما دستور می گیرند. میدانید چرا شما درد را احساس میکنید؟ چون ذهن شما چنین دستوری میدهد. حال اگر ذهن تان دچار آسیب شود و یا مغزتان را از شما بگیرند آیا باز هم احساس درد دارید؟ مسلماً خیر.

بنابراین اگر ما افکارمان را کنترل کنیم آنگاه احساساتمان را نیز کنترل خواهیم کرد. آقای «م» را در نظر بگیرید که کسی وی را مسخره می کند. اگر آقای «م» چنین فکر کند که: «من مسخره میشوم پس مسخره هستم»، حتماً احساس حقارت به او دست میدهد. چنین شخصی مرکز کنترل خود را به خارج از خود مرتبط میداند. اما اگر چنین فکر نکند، احساس حقارت  نیز نخواهد داشت. در نتیجه وقتی کسی فکرش را کنترل کند در واقع زندگی اش را کنترل خواهد کرد.

مدام به خود بگویید که: «هیچ نیروی خارجی بر روی من کنترل ندارد و من تصمیم گیرنده ی نهایی هستم.»

از دوستی با اشخاصی که روحیه ی کنترل کننده ای دارند پرهیز کنید. این اشخاص اغلب می?خواهند به دیگران دستور بدهند که چه کار بکنند، چه کار نکنند و می خواهند به زور عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند. وقتی که به اصرار دوستمان با او به سینما میرویم در حالی که راضی به رفتن نیستیم و زمانی که دوست مان دقایق زیادی ما را به مکالمه?ی تلفنی با خودش مشغول میکند و ما از این امر ناراضی هستیم و اعتراض نمیکنیم، نشان می دهیم که حاضریم دیگران کنترل زندگیمان را در دست بگیرند.

مدام به خود بگویید که: «هیچ نیروی خارجی بر روی من کنترل ندارد و من تصمیم گیرنده ی نهایی هستم.»

اگر می خواهید در این جهت حرکت کنید باید اوقات خود را با برنامه سپری کنید . برای زندگی خود هدف داشته باشید . علل و انگیزه های خود را با دلایل و استنادات منطقی تنظیم کنید تا بنا بر رای و نظر اشخاص دیگر تغییر نکند. به دیگران متوجه کنید که از راهنمایی آنها خوشحال می شوید اما در نهایت تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستید. به خود احترام بگذارید تا مورد احترام دیگران واقع شوید. هیچ گاه حتی به شوخی نقاط ضعف خود را مطرح نسازید . و هر برنامه ای را براساس رضایت و میل شخصی انجام دهید .

برگرفته از کتاب رازهایی برای کسب موفقیت و ثروت

تنظیم برای تبیان: کهتری

مقالات مرتبط

آرامش را یاد بگیرید!

پس لرزه های تمدن غرب

بیان احساس تان را بیاموزید

چگونه افکار دیگران را بخوانیم؟

مرکز کنترل در درون شماست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.