تبیان، دستیار زندگی
کم شدن بازی های گروهی، کاهش بازی های بیرون از خانه و حمایت های بی دریغ و غیرصحیح والدین از کودکان را می توان از جمله عوامل مهمی به حساب آورد که سبب فقدان رشد کافی هوش هیجانی کودکان به موازات هوش بهر ایشان می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هوشی بهتر از هوش معمولی

ابراز احساسات

کودک 5 ساله در حال بازی با لگوها است، او آنها را پشت سر هم ردیف می کند، صدای قطار در می آورد، آنها را حرکت می دهد و صحنه یک تصادف را خلق می کند، سپس آنها را روی هم می گذارد و برج یا خانه می سازد.

رنگ های لگوها را طبقه بندی می کند، تفکیک می کند، کوچک ها را از بزرگ ها جدا می کند و... در همین حال کودک دیگری از راه می رسد، او هم دوست دارد با لگو بازی کند، پس به سمت لگوهای کودک اول هجوم می آورد، بازی او را خراب می کند، کودک اول گریه می کند.

ممکن است کار به زد و خورد بکشد. ممکن است یکی از کودکان از بازی با لگوهای دوست داشتنی اش محروم شود . کودک داستان ما، گرچه از هوش بهر بالایی برخوردار است، اما می توان مهارت های مرتبط با هوش هیجانی او را افزایش داد.

هوش هیجانی چیست؟ به طور کلی رفتار انسان نتیجه امیال، عواطف و اندیشه های او است.

اگر این عناصر با هم موافق بوده و همکاری شایسته ای داشته باشند، فرد خرسندی به بار می آورند و اگر یکی از آنها از حد خارج شود، تزلزل و مشکلات شخصیتی فرد آغاز می شود.

اصطلاح هوش هیجانی اولین بار در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را برانگیخت.

هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران یعنی شناخت هر چه بیشتر احساسات و عواطف خویش و توانایی ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط پیوند دارد.

هوش هیجانی عاملی است که حتی در هنگام مواجهه فرد با شکست  دست نیافتن به هدف نیز امید و انگیزه او را زنده نگاه می دارد.

بین هوشبهر IQ و هوش هیجانی EQ تفاوت هایی وجود دارد. نظریه پردازان هوش معتقدند که IQ به ما می گوید که چه کار می توانیم انجام دهیم و این شمال توانایی ما برای یادآوری، تفکر منطقی و انتزاعی می شود در حالی که هوش هیجانی EQ به توانایی ما در جهت دستیابی به خودآگاهی هیجانی و اجتماعی مربوط می شود. یکی از نکات جالب توجه این است که IQ در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است، 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که در هوش هیجانی آن فرد خلاصه می شود و خوشبختانه، با تمرین و افزایش مهارت های مرتبط می توان هوش هیجانی را نیز ارتقا داد.

تعریف هوش هیجانی دشوار است. گلمن هوش هیجانی را چنین توصیف می کند: هوش هیجانی نوعی دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای تصمیم گیری های مناسب تر در زندگی است. به توانایی اداره مطلوب خلق و خوی با وضع روانی، و کنترل تکانش ها (تصمیم گیری های ناگهانی و بدون تامل) مرتبط است. هوش هیجانی عاملی است که حتی در هنگام مواجهه فرد با شکست  دست نیافتن به هدف نیز امید و انگیزه او را زنده نگاه می دارد. به بیان دیگر هوش هیجانی عبارت است از توانایی نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران همچنین توانایی تفکیک احساسات خود و دیگران و استفاده از دانش هیجانی در جهت هدایت تفکر و ارتباطات خود و دیگران.

یادمان نرود که 80 درصد از سهم موفقیت های ما، به نوعی با هوش هیجانی مان در ارتباط است.

به عنوان مثال میزان خودآگاهی، خود انگاره، احساسات، استقلال و ظرفیت خود شکوفایی و قاطعیت و همچنین ظرفیت فرد برای قبول واقعیت، انعطاف پذیری و توانایی حل مشکلات هیجانی، توانایی مقابله با تنش ها و نگرانی ها، ارتباطی مستقیم با هوش هیجانی هر فرد دارد. به عنوان یک روانشناس که سابقه چند ساله ای در زمینه کار با کودکان دارم. شاهد این مسئله هستم که کودکان امروزی، دستخوش یک عدم تعادل بین هوش بهر IQ و هوش هیجانی EQ شان شده اند. این کودکان می توانند کارهایی را انجام بدهند و چیزهایی را بگویند که از سن و سال شان بسیار فراتر است.

اما در هنگام مواجهه با مشکل، رویارویی با جامعه، بیان صریح و صحیح درخواست های خود حل مسالمت آمیز یک مشکل ارتباطی، تصمیم گیری های مسئولانه و... روز به روز و بیش از پیش به والدین شان وابسته می شوند.

کم شدن بازی های گروهی، کاهش بازی های بیرون از خانه و حمایت های بی دریغ و غیرصحیح والدین از کودکان را می توان از جمله عوامل مهمی به حساب آورد که سبب فقدان رشد کافی هوش هیجانی کودکان به موازات هوش بهر ایشان می شود.

فکر کردن

بسیار پسندیده است والدینی که از کوشش و تلاشی برای اعتلا و موفقیت فرزندان شان فروگذار نمی کنند، به موازات زمان و همتی که صرف هوش بهر ایشان می کنند، به هوش هیجانی ایشان نیز بها و اهمیت بدهند.سعی کنند حتی الامکان کودکان را در انجام وظایفی که در حد توان آنهاست مستقل تربیت کنند. از کمک های بیجا و بی مورد بپرهیزند .

کودک خود را حمایت کنند اما در حل مسایل و مشکلاتش او را به فکر کردن برای مسئله گشایی تشویق کنند. به جای تحمیل نظرات شخصی او را در تفکر به پیامد های رفتاری خود ترغیب کنند. و البته لازم است که پدران و مادران خود در تقویت مهارت های هیجانی و احساسی خود بکوشند و با اجرای مهارت های همدلی، کنترل خشم و با تامل عمل کردن و ... الگوهای صحیحی برای انتقال این رفتار ها باشند.

ماهنامه کودک -همراه با اضافات

تنظیم برای تبیان: کهتری

مقالات مرتبط

من چه احساسی دارم

کدام هوش ، کدام هیجان

تنظیم هیجانات ، بهبود روابط

اتهام وارد نیست!

مدیریت حل بحران بین فرزندان

روانشناسی کودک دبستانی من

آموزش الفبای دوست داشتن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.