تبیان، دستیار زندگی
امروزه در جوامع برای داشتن فرزند کمتر تبلیغات گسترده ای می شود و سخت شدن زندگی های و زیاد شدن مشغله ها خانواده ها را به این امر سوق می دهد. در این بین بعضی ها تصمیم می گیرند که تنها یک فرزند داشته باشند. تک فرزندی فواید و معایب خاص خود را دارد که ما در ای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خدایکی ،زن یکی،بچه یکی یکی!!

کودک

امروزه در جوامع برای داشتن فرزند کمتر تبلیغات گسترده ای می شود و سخت شدن زندگی های و زیاد شدن مشغله ها خانواده ها را به این امر سوق می دهد. در این بین بعضی ها تصمیم می گیرند که تنها یک فرزند داشته باشند. تک فرزندی فواید و معایب خاص خود را دارد که ما در این مبحث به آن پرداختیم.

تک فرزندی و تنهایی

اولین مساله ای که در تک فرزندی به چشم می آید تنهایی است. داشتن خواهر و برادر نعمتی است. پیشتر تعداد خانواده بیشتر بود و اکثراً دارای فرزندان زیادی بودند که در مقاطع مختلف خواهر و برادرها همراه هم بودند و در زندگی به درد هم می خوردند. به هر حال وقتی شما تنها یک فرزند داشته باشید ، او در خانه تنهاست و از کسب کردن خیلی از تجارب بی بهره می ماند. مساله بعدی تنهایی والدین است، به هر حال داشتن یک فرزند شما را محدود به رابطه با یک فرزند می کند. البته تمام اینها بستگی دارد به کیفیت روابط فرزند و والدین. این تنهایی ممکن است مشکل ساز یا برعکس باعث نزدیکی خانواده به هم شود.

بسیار واضح است که شما وقتی یک فرزند داشته باشید حساسیت زیادی به خرج می دهید ، اما این حساسیت، حساسیت مثبتی نیست، چرا که شما تنها برای این که دست و دلتان برای تنها فرزندتان می لرزد او را در بندهای حساسیت خود اسیر می کنید.

تک فرزندی و حساسیت

این طبیعی است که شما وقتی بیش از یک فرزند دارید توجه تان بین آنها تقسیم می شود ، حال فکر کنید تمام توجه تان معطوف به یک نفر باشد، طبیعتاً برخوردها و تضادهای بیشتری به وجود خواهد آمد. شما به عنوان والدین باید این تجربه را تعدیل کنید.

والدین برحسب رفتارشان با فرزند به چند دسته تقسیم می شوند. پدر و مادر دیکتاتور کسانی هستند که فرزند خود را تحت فشار قرار می دهند که همان چیزی که آنها فکر می کنند درست است انجام دهد، مثل آنها فکر کند مثل آنها عمل کند و به آرزوی دست نیافته آنها جامه عمل بپوشاند. این نوع والدین اگر تنها یک فرزند داشته باشند نمی توانند با او رابطه خوبی برقرار کنند ، چرا که ناخودآگاه به طورتمام وقت در حال امر و نهی کردن به تک فرزند خود هستند چون فکر می کنند این فرزند تنها شانس آنها برای زندگی موفق است و با هر اشتباه فرزندشان در زندگی، آنها هستند که شکست خورده اند، حال اگر این شکست گرفتن یک نمره پایین یا چیز دیگری باشد. فرزند این نوع والدین معمولا با مشکلات زیادی رو به رو است، چرا که نمی تواند با والدین خود روابط دوستانه ای داشته باشد و همیشه با ترس از این که مبادا آنها از دستش ناراضی باشند زندگی می کند که این امر پیامدهایی از قبیل افت تحصیلی، افسردگی، اختلال در اشتها، لاغری یا چاقی و... دارد.

دسته دوم والدین کسانی هستند که آسان گیرند. آنها به هیچ وجه به فرزند خود سخت نمی گیرند بلکه هر چه او بخواهد همان می شود و هر اشتباهی در زندگی بکند اشکالی ندارد. این والدین اگر تنها یک فرزند داشته باشند  به معنای واقعی فرزندشان را لوس بار می آورند و زیستن را به او نمی آموزند و او تنها موجودی بی مصرف می شود که بدون پدر و مادرش نمی تواند به زندگی ادامه دهد. آنها حتی از بقیه می خواهند به تمام حرف های فرزندشان گوش دهند و اگر کسی از فرزندشان ایرادی بگیرد سخت با او برخورد می کنند و نمی توانند واقع بین باشند. شاید تا چندین سال این فرزند از این شکل رابطه لذت ببرد ، ولی همین که دایره روابطش گسترده تر شد و فهمید که چقدر از همسن و سالانش عقب تر و بسیار شکننده و ضعیف است و تنها اعتماد به نفس کاذب دارد، بشدت سرخورده شده و آنگاه از دست و الدین اش هم ناراضی خواهد شد. از پیامدهای این نوع از والدین داشتن فرزندی ضعیف و پرتوقع با احتمال بروز اختلالاتی مثل افسردگی ، چاقی، ضعف در اعتماد به نفس، خود بزرگ بینی و... است.

دسته سوم از والدین خلق و خویی ما بین این دو دسته دارند یعنی نه سختگیرند و نه آسان گیر. آنها می دانند که با فرزندشان چگونه دوست باشند ، حساسیت های بی مورد را کم کنند و بر نقاط قوت فرزندشان تکیه کنند و نقاط ضعف او را هم بگویند و برطرف کنند. این والدین هیچ وقت فرزند خود را تنها نمی گذارند، ولی به او آزادی عمل تحت کنترل خودشان می دهند. آنها آرزوهای خود را در فرزندشان جستجو نمی کنند بلکه از خودش می پرسند که چه دوست داری و در همه حال با او مشورت می کنند. این والدین اگر یک فرزند هم داشته باشند دچارحساسیت های بی مورد نمی شوند و می توانند از پس این وظیفه خوب بربیایند.

اما به طوری کل تک فرزندی همراه با حساسیتی مضاعف است که انکار ناپذیر است و این از معایب تک فرزندی است.

کودک

تک فرزندی و ترس از جدایی

معمولا تک فرزندها به والدین خود وابسته می شوند و والدین نیز به این بچه ها بیشتر از معمول وابسته اند. در چنین شرایطی جدایی بین فرزند و والدین بسیار سخت است، چه در دوران تحصیل و چه موقع ازدواج و این جدایی ها اجتناب ناپذیر برای افراد می تواند مشکل ساز باشد. ترس از جدایی می تواند در مقاطعی ناخودآگاه مانع پیشرفت فرزند خانواده شود مثلا ممکن است به دلیل این ترس بدون این که بدانند با دلیل های غیر منطقی و بهانه های بی مورد مانع ازدواج فرزندشان شوند یا برعکس فرزند آنها نتواند از والدینش جدا شود. به هر حال این اضطراب جدایی در خانواده هایی که تک فرزند دارند وجود دارد و این در حالی است که زندگی غیرقابل پیش بینی است و بسیاری از جدایی ها اجتناب ناپذیر است. پس باید از همان ابتدا مراقب باشیم و در تربیت فرزندمان او را وابسته بار نیاوریم تا جدایی فرزند از خانواده برای هیچ کدام از والدین یا فرزند مشکل بزرگی پیش نیاورد.

نکات کلیدی در تک فرزندی

بهتر است از ابتدای زندگی خیلی راجع به بچه دار شدن برنامه ریزی دقیق و سختگیرانه ای نداشته باشید بلکه به شرایط نگاه کنید و از ابتدا مثلا نگویید من تنها یک فرزند می خواهم چرا که ممکن است در شرایطی واقعا لازم بدانید که 2 فرزند داشته باشید. مثلا ممکن است فرزند شما همیشه به شما گله کند که من خواهر و برادر می خواهم. این نکته را جدی بگیرید چرا که فرزند شما همیشه تنها بودنش را تقصیر شما می داند، اما فرزندانی هم هستند که دوست دارند تنها فرزند خانواده باشند. پس عوامل زیادی رادر تصمیم گیری تان دخیل کنید و خودتان را با ترس از آینده عذاب ندهید و از کودک یا کودکانتان لذت ببرید.

حال اگر تصمیم به داشتن تک فرزند دارید باید از حساسیت خود بکاهید. بدانید که فرزند شما هیچ فرقی با بچه های دیگر ندارد پس هیچ تمایز خاصی قائل نشوید. از او انتظاراتی در حد یک انسان را داشته باشید. او را لوس بار نیاورید. نگذارید او در کودکی باقی بماند. برحسب سنش به او مسوولیت بدهید نه این که مسوولیت های او را هم خودتان انجام دهید. از ترس آسیب دیدن او را در خانه زندانی نکنید و روابطش را به خودتان محدود نکنید، بلکه بایک کنترل منطقی به او آزادی متناسب با سنش را بدهید. جسم او را تنبل و ضعیف یا چاق و کرخت نکنید. به اندازه به غذا و لباس و خوابش رسیدگی کنید نه بیشتر. تمام فرزندها برای خانواده شان عزیزند پس فرزند خود را عزیزتر از بچه های دیگر ندانید. او را تنها نگذارید و برایش یک دوست خوب باشید. نگذارید از این که با شما راحت باشد و حرف بزند بترسد. او را تشویق به داشتن دوستان خوب کنید تا تنهایی اش پر شود و دوستانش همچون خواهران و برادران او شوند که احساس تنهایی نکند. بیش از حد از او تعریف نکنید و به او اعتماد به نفس و غرور کاذب ندهید و درعین حال او را در شکست ها سرزنش نکنید و عزت نفس او را از او نگیرید. در کل تنها پدر و مادر و دوست باشید نه محافظ  و نگهبان.

 به هر حال داشتن فرزند نعمتی الهی است که باید شکرگزار آن باشید و تمام تلاشتان را بکنید که برای فرزند و فرزندانتان والدین خوبی باشید.

منبع :چهاردیواری- باتغییر

تنظیم برای تبیان:داوودی

مقالات مرتبط :

یکی یک دونه، عزیز دردونه

تو این بچه را بی ادب می کنی!

راهکارهای تربیت ماندگار

بگذارید شکست را تجربه کند

سخت نگیر خودش بزرگ میشه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.