من ، تنهایی و یک عشق ممنوع!
اگر دوستی از شما این سوال را بپرسد ، چگونه به او پاسخ می دهید؟ در قسمت نظرات با پاسخ های خود به این کاربر کمک کنید.
من و همسرم ده سال است که تشکیل خانواده داده ایم ، زندگی بدی نداریم اما در اوایل زندگی مان خانواده ی ایشان دخالت های زیادی داشتند که بعد از مدت ها کمتر شد و کمی هم من به اخلاق آنها عادت کردم. زندگی ما روی غلطک افتاده و مشکلاتمان کمتر شده اما چند وقتی است که موضوعی آزارم می دهد.
من زن معتقدی هستم اما در یک شبکه ی اجتماعی با مردی آشنا شدم که تنهایی ام را پر می کند. اوایل تنها جنبه ی همصحبتی داشت اما روز به روز به او وابسته تر شدم. آنقدر که دیگر نمی توانم با او صحبت نکنم. ارتباط ما در حد چت کردن باقی مانده.
او چند باری خواسته تا تلفنی صحبت کنیم اما من هر بار مخالفت کردم. همسرم مشکل اخلاقی خاصی ندارد که بهانه کنم و از او جدا شوم .اما احساس می کنم به او علاقه مند نیستم. از طرفی دوست دارم با این آقا ارتباط بیشتری داشته باشم.حال روحی خیلی بدی دارم، به خاطر این قانون شکنی در اینترنت هر شب کابوس می بینم،نگران آبرویم هستم اما نمی توانم این ارتباط را تمام کنم. من یک زن متاهلم و این یعنی در حال خیانت هستم.
کمکم کنید چگونه از این وضعیت خلاص شوم....