تبیان، دستیار زندگی
دوستی مانند شیرینی یا شمشیر است.دوست خوب انسان را به بهشت می برد ودوست بد به هرجا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش معاشران در روایات اسلامی

دریا

در این زمینه احادیث بسیار گویایی از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تا آنجا به این مسأله اهمیت داده شده که می‏فرماید: «انسان بر همان دینی است که دوست و رفیقش از آن پیروی می‏کند؛ المرء علی دین خلیله وقرینه» (11)

همین معنی را امام صادق علیه السلام با استفاده از کلام پیامبر به گونه دیگری بیان کرده است؛ می‏فرماید: «لاتصحبوا اهل البدع ولاتجالسوهم فتصیروا عند الناس کواحد منهم قال رسول الله صلی الله علیه و آله: المرء علی دین خلیله وقرینه؛ با بدعتگذاران رفاقت نکنید و با آنها همنشین نشوید که نزد مردم همچون یکی از آنها خواهید بود! رسول‏خدا فرمود: انسان پیرو دین دوست و رفیقش می‏باشد!» (12)

همین معنی در حدیث دیگری از امام علی‏بن‏ابی‏طالب علیهما السلام به صورت تأثیر متقابل بیان شده است؛ می‏فرماید: «مجالسة الاخیار تلحق الاشرار بالاخیار ومجالسة الابرار للفجار تلحق الابرار بالفجار؛ همنشینی با خوبان، بدان را به خوبان ملحق می‏کند؛ و همنشینی نیکان با بدان، نیکان را به بدان ملحق می‏سازد!» و در ذیل این حدیث جمله پرمعنی دیگری آمده، می‏فرماید: «فمن اشتبه علیکم امره ولم تعرفوا دینه فانظروا الی خلطائه؛ کسی که وضع او بر شما مبهم باشد، و از دین او آگاه نباشید، نگاه به دوستان و همنشینانش کنید (اگر همنشین با دوستان خداست او را از مؤمنان بدانید؛ و اگر با دشمنان حق است، او را از بدان بدانید !) (13)

در بعضی از روایات این معنی با تشبیه روشنی بیان شده می‏فرماید: «صحبة الاشرار تکسب الشر کالریح اذا مرت بالنتن حملت نتنا؛ همنشینی با بدان موجب بدی می‏گردد؛ همچون بادی که از جایگاه متعفن و آلوده می‏گذرد؛ بوی بد را با خود می‏برد. (14)

از تعبیرات بالابخوبی استفاده‏می‏شود همان‏گونه که‏معاشرت با بدان زمینه‏های بدی را فراهم‏می‏سازد، معاشرت با نیکان نور هدایت و فضائل اخلاقی را در دل انسان می‏افزوزد .

در حدیثی از امیرمؤمنان می‏خوانیم: «عمارة الق ـ لوب فی معاشرة ذوی العقول؛ آبادی دلها در معاشرت با صاحبان عقل و خرد است!» (15)

و در تعبیر دیگری از همان حضرت آمده است: «معاشرة ذوی الفضائل حیاة القلوب؛ همنشینی با ارباب فضیلت، مایه حیات دلها است!» (16)

روایات این معنی با تشبیه روشنی بیان شده می‏فرماید: «صحبة الاشرار تکسب الشر کالریح اذا مرت بالنتن حملت نتنا؛ همنشینی با بدان موجب بدی می‏گردد؛ همچون بادی که از جایگاه متعفن و آلوده می‏گذرد؛ بوی بد را با خود می‏برد.

تأثیر مجالست و همنشینی و روحیات دوستان در انسان به اندازه‏ای است که در حدیثی از حضرت سلیمان علیه السلام می‏خوانیم: «لاتحکموا علی رجل بشی‏ء حتی تنظروا الی من یصاحب فانما یعرف الرجل باشکاله واقرانه؛ وینسب الی اصحابه واخدانه؛ درباره کسی قضاوت نکنید تا نگاه کنید با چه کسی همنشین است؛ چرا که انسان را به وسیله دوستان و همنشین‏هایش می‏توان شناخت؛ و او نسبتی با اصحاب و یارانش دارد» . (17)

در حدیث جالبی از لقمان حکیم در باب نصایحی که به فرزندش می‏کرد، می‏خوانیم: «یابنی صاحب العلماء، واقرب منهم، وجالسهم وزرهم فی بیوتهم، فلعلک تشبههم فتکون معهم؛ فرزندم با دانشمندان دوستی کن! و به آنها نزدیک باش! و همنشینی کن! و به زیارت آنها در خانه‏هایشان برو! باشد که شبیه آنها شوی، و با آنها (در دنیا و آخرت) باشی!» (18)

کوتاه سخن این‏که، در احادیث اسلامی، تعبیرات فراوان پرمعنایی در زمینه تأثیر و تأثر دوستان از یکدیگر و شباهت اخلاقی آنها با هم، می‏خوانیم که اگر تمام آنها گرد آوری شود، بحث مشروحی را تشکیل می‏دهد.

برای حسن ختام، این سخن را با حدیث کوتاه و پرمعنایی از علی علیه السلام پایان می‏دهیم؛ امام در وصایایش به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:

«قارن اهل الخیر، تکن منهم، وباین اهل الشر تبن عنهم؛ با نیکان قرین و همنشین باش تا از آنها شوی! و از بدان جدایی اختیار کن تا (از بدیها) جدا شوی!» (19)

تأثیر معاشرت در تحلیلهای منطقی

می‏گویند: بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است؛ در موضوع مورد بحث، مشاهده نمونه‏های عینی که معاشرت با بدان سرچشمه انواع انحرافات اخلاقی می‏شود، و معاشرت با نیکان در پاکسازی روح و جان انسان اثر می‏گذارد، بهترین دلیل برای بحث مورد نظر است.

این تشبیه قدیمی، که اخلاق زشت و بد همانند بیماریهای واگیردار است، که بسرعت به نزدیکان و همنشینان سرایت می‏کند، تشبیه صحیح گویایی است، مخصوصا در مواردی که بر اثر کمی سن و سال یا کمی معلومات و یا سستی ایمان و اعتقاد مذهبی، زمینه‏های روحی برای پذیرش اخلاق دیگران آماده است، معاشرت این گونه افراد با افراد آلوده سم مهلک و کشنده‏ای است.

بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلی دگرگون شده، و مسیر زندگانی آنها تغییر یافته است؛ و این امر دلائل مختلفی از نظر روانی دارد:

1ـ از جمله مسائلی که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیده‏اند وجود روح محاکات در انسانها است؛ یعنی، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود می‏بینند، حکایت می‏کنند؛ افراد شاد بطور ناآگاه شادی در اطرافیان خود می‏پاشند و «افسرده دل افسرده کند انجمنی را» .

افراد مأیوس، دوستان خود را مأیوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار می‏آورند، و همین امر سبب می‏شود که دوستان با سرعت در یکدیگر تأثیر بگذارند.

2ـ مشاهده بدی و زشتی و تکرار آن، از قبح آن می‏کاهد و کم کم به صورت یک امر عادی در می‏آید؛ و می‏دانیم یکی از عوامل‏مؤثر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.

3ـ تأثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است؛ و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات می‏گیرند و همین امر سبب می‏شود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حس تشخیص را بکلی دگرگون سازد.

4ـ معاشرت با بدان، حس بدبینی را در انسان، تشدید می‏کند و سبب می‏شود که نسبت به همه کس بدبین باشد، و این بدبینی یکی از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می‏خوانیم: «مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار؛ همنشینی با بدان موجب بدبینی به نیکان می‏شود» . (20)

حتی در حدیثی، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در این حدیث می‏فرماید: «اربع یمتن القلب... ومجالسة الموتی؛ فقیل له یارسول‏الله وما الموتی؟ قال صلی الله علیه و آله: کل غنی مسرف؛ چهار چیز است که قلب انسان را می‏میراند ... از جمله همنشینی مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست ای رسول‏خدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکاری است» . (21)

این بحث را با شعر معروفی از سعدی که با تکرار هرگز کهنه نشده است پایان می‏دهیم:

گلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دل آویز تو مستم

بگفتا من گلی ناچیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

________________________________________

پی‏نوشتها:

11ـ اصول کافی، جلد 2، ص 375 «باب مجالسة اهل المعاصی، حدیث‏3» .

12ـ همان مدرک

13ـ کتاب صفات الشیعه صدوق (طبق نقل بحار، ج 71، ص‏197) .

14ـ و 15ـ و16ـ غررالحکم

17ـ بحارالانوار، ج 71، صفحه .188

18ـ همان مدرک، ص‏ .189

19ـ نهج البلاغه، وصیت علی (ع) به امام حسن (ع) (نامه 31) .

20ـ صفات الشیعه صدوق، طبق نقل بحار، ج 71، صفحه‏ .197

21ـ خصال (مطابق نقل بحار، ج 71، ص 195) .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.