برای خود سازی آماده باش(3)
3ـ تأثیر تربیت خانوادگی و وراثت در اخلاق
همه میدانیم که اولین مدرسه برای تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیاری از زمینههای اخلاقی در آنجا رشد و نمو میکند؛ محیط سالم یا ناسالم خانواده تأثیر بسیار عمیقی در پرورش فضائل اخلاقی، یا رشد رذائل دارد؛ و در واقع باید سنگ زیربنای اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمیت این موضوع، زمانی آشکار میشود که توجه داشته باشیم که اولا کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثاری که در آن سن و سال در روح او نفوذ میکند، ماندنی و پا برجا است !
این حدیث را غالبا شنیدهایم که امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «العلم (فی) الص ـ غر کالنقش فیالحجر؛ تعلیم در کودکی همانند نقشی است که روی سنگ کنده میشود!» (که سالیان دراز باقی و برقرار میماند). (22)
کودک بسیاری از سجایای اخلاقی را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش میگیرد؛ شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، اموری هستند که به راحتی کودکان از بزرگترهای خانواده کسب میکنند؛ و رذائلی مانند دروغ و خیانت و بیعفتی و ناپاکی و مانند آن را نیز از آنها کسب مینمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقی پدر و مادر از طریق دیگری نیز کم و بیش به فرزندان منتقل میشود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است؛ ژنها تنها حامل صفات جسمانی نیستند، بلکه صفات اخلاقی و روحانی نیز از این طریق به فرزندان، منتقل میشود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونی است، و جنبه جبری ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور کلی سلب کند.
در کودکی همانند نقشی است که روی سنگ کنده میشود!
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقی فرزند اثر میگذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتی است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند میشود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتی است که آگاهانه انجام میگیرد، و منشأ پرورش صفات خوب و بد میشود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبری نیست ولی بدون شک زمینهساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیدهایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادی مانند خودشان بودهاند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادی آلوده دیدهایم. بیشک این مسأله در هر دو طرف استثنائاتی دارد که نشان میدهد تأثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تأثیر جبری غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز میگردیم و مواردی را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسی قرار میدهیم.
1ـ انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا (سوره نوح، آیه27)
2ـ فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا (سوره آل عمران، آیه37)
3ـ ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ـ ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه33 و 34)
4ـ یا ای ـ ها الذین آمنوا قوا ان ـ فسکم واهلیکم نارا و قوده ـ ا الناس و الحجارة (سوره تحریم، آیه6)
5ـ یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا (سوره مریم، آیه28)
ترجمه:
1ـ چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمیآورند!
2ـ خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویی پذیرفت؛ و بطور شایستهای، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد) ؛ و کفالت او را به «زکریا» سپرد.
3ـ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعضی دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد) .
4ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
5ـ ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بد کارهای!
تفسیر و جمعبندی
در نخستین آیهمورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتی تقاضای نابودی آنها را به عذاب الهی میکند، تقاضای خود را با این دلیل مقرون میسازد، که اگر آنها باقی بمانند سایر بندگان تو را گمراه میکنند، و جز نسلی فاجر و کافر از آنها متولد نمیشود (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا) .
این سخن ضمن اینکه نشان میدهد افراد فاسد و مفسد که دارای نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهی گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت خانوادگی، و حتی عامل وراثت میتواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد.
قابل توجه این که نوح علیه السلام بطور قاطع میگوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدری قوی بود که نجات از آن، کار آسانی نبود؛ نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبری داشته باشد و انسان را بیاختیار به سوی خود بکشاند. بعضی گفتهاند آگاهی نوح بر این نکته به خاطر وحی الهی بوده، که به نوح فرمود: «انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن؛ جز آنها که (تاکنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه36)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
ولی روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمیشود، بنابراین بعید نیست که نسبت به نسل آینده بر اساس امور سه گانهای که گفته شد (محیط، تربیت خانوادگی و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضی از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامی که فرزند آنها به حد تمیز میرسید، او را نزد نوح علیه السلام میبردند، و به کودک میگفتند این پیرمرد را میبینی، این مرد دروغگویی است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنی) !
و به این ترتیب نسلهای فاسد، یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند. (23)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنی که از مهمترین و با شخصیتترین زنان جهان است، تعبیراتی آمده که نشان میدهد مسأله وراثت و تربیت خانوادگی و محیط پرورشی انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و برای پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تأثیر این امور توجه داشت.
از جمله روحیات مادر اوست که از زمان بارداری، پیوسته او را از وسوسههای شیطان به خدا میسپرد، و آرزو میکرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتی برای این کار نذر کرده بود .
آیه فوق میگوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایستهای گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا) .
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که برای برخورداری از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهای اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیت خانوادگی و هم محیط.
و قابل توجه این که در ذیل این جمله میافزاید و کفلها زکریا؛ و خداوند زکریا را برای سرپرستی و کفالت او (مریم) برگزید (24) پیدا است حال کسی که در آغوش حمایت پیامبر عظیمالشأنی است که خداوند او را برای کفالت او برگزیده است.
و جای تعجب نیست که با چنین تربیت عالی، مریم به مقاماتی از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده:
«کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب؛
هر زمان زکریا وارد محراب او میشد، غذای مخصوصی در آنجا میدید؛ از او پرسید ای مریم ! این را از کجا آوردهای؟ گفت: این از سوی خداست؛ خداوند به هر کس بخواهد، بیحساب روزی میدهد.»
آری آن تربیت بهشتی نتیجهاش این اخلاق و غذای بهشتی است!
در سومین آیهمورد بحث که در واقع مقدمهای برای آیهمربوط به مریم و کفالت زکریا محسوب میشود، باز سخن از تأثیر عامل وراثت و تربیت در پاکی و تقوا و فضیلت است؛ میفرماید : خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برتری داد؛ آنها دودمانی بودند که (از نظر پاکی و فضیلت، بعضی از آنها از بعضی دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفی آدم و نوحا وآلابراهیم و آل عمران علی العالمین ـ ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم) .
گرفته شدن بعضی از آنها از بعضی دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگی و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایی برای مسأله مورد بحث، یعنی تأثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتی که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنی اشاره شده (25) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتی یک انسان و مسأله وراثت، تأثیر عمیقی در شایستگیها و لیاقتهای او برای پذیرش مقام رهبری معنوی خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمیتوان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائی برخوردارند، با افراد دیگری که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست برخوردار بودهاند، مقایسه کرد.
در چهارمین آیه، خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را از آتشی که آتشافروزه و هیزمش انسانها و سنگهاست، برکنار دارید !» (یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس والحجارة)
این آیه، به دنبال آیاتی است که در آغاز سوره تحریم آمده و به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله هشدار میدهد که دقیقا مراقب اعمال خویش باشند؛ سپس مطلب را به صورت یک حکم عام مطرح نموده و همه مؤمنان را مخاطب ساخته است.
این، صفات اخلاقی پدر و مادر از طریق دیگری نیز کم و بیش به فرزندان منتقل میشود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است
بدیهی است، منظور از آتش در اینجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طریق تعلیم و تربیت خانواده که موجب ترک معاصی و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهیزگاری گردد، نخواهد بود؛ و به این ترتیب این آیه هم وظیفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده تحت سرپرستی خود روشن میسازد، و هم تأثیر تعلیم و تربیت را در تقوا و فضائل اخلاقی.
این برنامهای است که باید از نخستین سنگ زیر بنای خانواده یعنی از مقدمات ازدواج، سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامهریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود.
در حدیثی میخوانیم هنگامی که آیهفوق نازل شد، یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟
فرمود:
«تأمرهم بما امر الله و تنهاهم عما نهاهم الله ان اطاعوک کنت قد وقیتهم، و ان عصوک کنت ق ـ د قض ـ یت ما علیک؛ آنها را امر به معروف و نهی از منکر کن، اگر از تو پذیرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کردهای و اگر نپذیرند، وظیفه خود را انجام دادهای!» (26)
این نکته نیز روشن است که امر به معروف یکی از ابزار کار برای دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است؛ و برای تکمیل این هدف باید از هر وسیله استفاده کرد و از تمام جنبههای عملی، روانی و قولی کمک گرفت؛ حتی بعید نیست آیه، شامل مسائل مربوط به وراثت نیز بشود؛ مثلا، به هنگام انعقاد نطفه غذای حلال خورده باشد، و به یاد خدا باشد تا جنین در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتی برخوردار گردد، چرا که دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل میشود.
پنجمین و آخرین آیهمورد بحث، اشاره به داستان مریم و تولد حضرت مسیح علیه السلام بدون پدر میکند و میگوید هنگامی که مریم نوزاد خود حضرت مسیح را با خود به نزد بستگان و اقوام خویش آورد، آنها از روی تعجب گفتند تو کار عجیب و بدی انجام دادی «ای خواهر هارون ! پدر تو آدم بدی نبود، مادرت نیز هرگز آلودگی به اعمال خلاف نداشت (پس تو چرا بدون همسر صاحب فرزند شدی) !» (یا اخت هارون ما کان ابوک امرأ سوء و ما کانت امک بغیا)
این تعبیر (مخصوصا با توجه به اینکه قرآن آن را نقل کرده است و عملا به آن صحه نهاده) نشان میدهد که تأثیر عامل وراثت از سوی پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگی در اخلاق انسانها از مسائلی بوده که همه مردم آن را به تجربه دریافته بودند و اگر چیزی بر خلاف آن میدیدند تعجب میکردند.
از مجموع آنچه در شرح آیات بالا آمد بخوبی میتوان نتیجه گرفت که عامل وراثت و تربیت از عواملمؤثر و مهم در مسائل اخلاقی چه در جنبههای مثبت و چه در جنبههای منفی میباشد .
پینوشتها:
22ـ بحار الانوار، جلد 1، صفحه .224
23ـ تفسیر فخر راز ی و تفسیر مراغی، ذیل آیهمورد بحث.
24ـ باید توجه داشت «کفل» اگر بدون تشدید باشد به معنی به عهده گرفتن سرپرستی و کفالت است، و اگر به صورت ثلاثی مزید (کفل با تشدید) استعمال شود، به معنی انتخاب کفیل برای دیگری است، و طبق تعبیر بالا، خداوند زکریا را برای کفالت مریم برگزید (بنابراین کفل در اینجا دو مفعول گرفته، یکی ضمیر هاء که به مریم بر میگردد، و دوم زکریا) .
25ـ به «نور الثقلین» جلد 1، صحفه 331 مراجعه شود.
26ـ نور الثقلین، جلد 5، صفحه .372