تبیان، دستیار زندگی
بزرگداشت و حرمت نگاه داشتن مهمان به قدری برای انبیای الهی پر اهمیت بوده است که قرآن یکی از نگرانی های حضرت لوط را بی حرمتی به مهمانانش معرفی می کند. هنگامی که فرشتگان الهی برای عذاب قوم لوط
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهمان نوازی به سبک امیرالمومنین

یا امیرالمومنین

میهمان نوازی یکی از صفات شایسته انسانی است که در اکثر فرهنگها و تمدنها امری پسندیده به حساب می آید. افتخار بسیاری از ملل گذشته یا کنونی عالم بر این است که مردم ما مهمان نواز اند و به این ویژگی خود می بالند. بنابراین می توان گفت که طبع بشری, این خلق پسندیده را خوش می دارد.

اولین مهمان نواز عالم را می توان حضرت پروردگار معرفی کرد. حضرت نوح علیه‌السلام هنگامی که سوار بر کشتی شد با خدا چنین سخن گفت:

رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبَارَكا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ. (سوره مومنون, آیه 29)

پروردگارا، مرا در جایى پربركت فرود آور (كه)] تو نیكترین مهمان نوازانى.

قرآن در معرفی برخی از پیامبران خدا, ویژگی مهم آنان را مهمان نوازی دانسته است. هنگامی که فرشتگان بر ابراهیم علیه‌السلام وارد شدند, به او سلام گفتند. او هم پاسخ داد: سلام بر شما كه جمعیّتى ناشناخته‏اید! (سوره ذاریات, آیه 24 و 25) او با آنکه آنان را نمی شناخت و نمی دانست که فرشتگانی از سوی پروردگارند, اما مهمان نوازی را بر آنان تمام کرد. قرآن می گوید:

فَرَاغَ إِلىَ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِین‏

سپس پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان شده‏اى را براى آنها) آورد.

حضرت یوسف علیه‌السلام هم در سالهای سخت قحطی چنان عمل می کرد که دیگران او را به عنوان مهمان نواز می شناختند. قرآن در این باره می گوید:

وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونی‏ بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبیكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْكَیْلَ وَ أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلینَ. (سوره یوسف, آیه 59)  و هنگامى كه (یوسف) بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آینده) آن برادرى را كه از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمى‏بینید من حق پیمانه را ادا مى‏كنم و من بهترین میزبانان هستم؟!

بزرگداشت و حرمت نگاه داشتن مهمان به قدری برای انبیای الهی پر اهمیت بوده است که قرآن یکی از نگرانی های حضرت لوط را بی حرمتی به مهمانانش معرفی می کند. هنگامی که فرشتگان الهی برای عذاب قوم لوط به خانه او وارد شدند, مردم فاسد شهر, به در خانه او آمدند و تقاضای زشت خود را مطرح کردند. حضرت لوط به آنان پاسخ داد:

إِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفی‏ فَلا تَفْضَحُون. (سوره حجر, آیه 68)

امام عسكرى علیه السلام می فرماید:

كسى كه به حقوق برادران خود آشناتر باشد و در گزاردن آن حقوق تلاش بیشترى كند، منزلتش نزد خداوند بزرگتر از دیگران است و هر كه در دنیا براى برادران خود فروتنى كند، در پیشگاه خداوند از صدّیقان است و از شیعیان راستین على بن ابى طالب.

اینان مهمانان منند، مرا رسوا مكنید و آبرویم را نریزید.

پیشوایان دینی ما هم از این قاعده مستثنی نبوده اند و ارزش و احترام فراوانی را برای میهمان خود قایل می شدند. جریانی که امام حسن عسکری علیه‌السلام از مهمان نوازی امیر مومنان علیه‌السلام برای ما به یادگار گذاشته است, ما را شگفت زده می کند.

مهمان نوازی امیرالمومنین

خلیفه مسلمانها در اوج قدرت و جایگاه اجتماعی خود با مهمانان خود چنان برخورد می کند تا درسی باشد برای همیشه تاریخ. او چنین می کند تا همگان بیاموزند که هیچ کدام از قدرت, شخصیت, ثروت و یا سن و سال و جایگاه اجتماعی نمی تواند بهانه ای برای کم کاری در احترام به مهمان باشد. امام عسكرى علیه السلام می فرماید:

كسى كه به حقوق برادران خود آشناتر باشد و در گزاردن آن حقوق تلاش بیشترى كند، منزلتش نزد خداوند بزرگتر از دیگران است و هر كه در دنیا براى برادران خود فروتنى كند، در پیشگاه خداوند از صدّیقان است و از شیعیان راستین على بن ابى طالب.

سپس امام عسکری جریان مهمان نوازی امام علی علیه‌السلام را چنین نقل می کند:

پدر و پسرى از برادرانِ ایمانى امیرالمؤمنین علیه السلام خدمت ایشان رسیدند. حضرت برایشان بلند شد و با احترام آن دو را در بالاى مجلس نشاند و خود مقابل آنها نشست.

سپس دستور داد غذایى آوردند و آن دو غذا خوردند. پس از غذا قنبر، آفتابه و لگنى چوبى و حوله اى براى خشک كردن دست هایشان آورد و جلو آمد كه روى دست مرد آب بریزد.

امیر المؤمنین علیه السلام از جا جَست و آفتابه را گرفت تا به دست مرد آب بریزد. اما مرد خودش را به خاک افكند و عرض كرد: یا امیر المؤمنین! خدا مرا در حالى ببیند كه شما روى دست من آب مى ریزید؟!

حضرت فرمود: بنشین و بشوى؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ تو را مى بیند كه برادرت كه بر تو امتیاز و فضیلتى ندارد خدمتت مى كند و قصدش از این خدمت آن است كه خداوند در بهشت ده برابر جمعیّت دنیا عطایش فرماید.

مرد نشست و على علیه السلام به او فرمود: تو را به بزرگى حقّ من كه تو آن را شناختى و حرمتش را به جا آوردى و براى خدا فروتنى كردى ـ تا جایى كه خداوند در قبال آن، این پاداش را به تو داد كه مرا مأمور خدمت به تو كرد و این افتخار را نصیب تو نمود ـ سوگند مى دهم كه وقتى دستانت را مى شویم كاملاً آسوده باشى، همان گونه كه اگر قنبر به دستت آب مى ریخت.

مرد اطاعت كرد. وقتى حضرت دست او را شست، آفتابه را به محمّد بن حنفیّه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر بدون پدرش بر من وارد مى شد، خودم دستش را مى شستم. اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد كه وقتى پدر و پسرى در یک جا جمع باشند, میان آنها برابرى نهد. بلكه پدر روى دست پدر آب مى ریزد و باید پسر روى دست پسر آب بریزد. محمّد بن حنفیّه هم بر دست پسر آن مرد آب ریخت.

امام حسن عسكرى علیه السلام پس از نقل این داستان فرمود:

كسى كه در این زمینه از على علیه السلام پیروى كند، شیعه حقیقى است. (بحارالأنوار, ج 75, ص 117)


سید مصطفی بهشتی – کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.