تبیان، دستیار زندگی
سوگند به خدا، اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده است و به کجا می رود و چند و چون تمام امورش چگونه است، می توانم؛ اما می ترسم درباره ام به راه جلو روید و مرا به رسول اللّه صلی الله علیه و آله برتری دهید. هان! من این رازها را با خواصی که از ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام علی علیه السلام از غیب می گوید

امام علی

مقام علمی امیرمومنان علی علیه السلام چنان بلند و والاست که مرغ اندیشه هیچ بشری بدان پایه راه ندارد (لا یَرقی الیَّ الطیرُ) و جویبار دانش از اقیانوس وجود او سرازیر است (یَنحدُر عنّی السیلُ) و دانشی انبوه و انباشته در جان او نهفته است (انّ هیهنُا لَعِلما جَمّا.)

علم و دانش امام علیه السلام نسبت به شریعت شهره آفاق است و به رغم همه بی مهری هایی که زمانه نسبت به ایشان روا داشت، قریب به اتفاق صحابه و بزرگان امّت اسلامی ایشان را اعلم مردم و اقضا می شناختند(1) و به قول خلیل بن احمد، او از همگان بی نیاز بود، اما همگان به او محتاج، و پی در پی برای گشودن گره های خود به ایشان مراجعه می کردند.(2) اما آنچه در گفتار امام علیه السلام انعکاس یافته دانشی است بس فراتر از شریعت که بدون تردید، برای مردم آن عصر ناشناخته بوده است.

امام علیه السلام از علمی مکنون خبر می داد که اگر آن را فاش سازد، مردم بسان ریسمان بلندی در چاه به خود خواهند لرزید:

بلکه دانش، نهانسراچه دلم را لبریز کرده است که اگر آن راز را با شما در میان گذارم بسان ریسمان در چاه ژرف، بر خویشتن خواهید لرزید.(3)

و در جای دیگر فرمود: اگر آنچه را من می دانم و غیب آن بر شما پوشیده است می دانستید، سر به بیابان ها می گذاشتید و بر کرده های خویش می گریستید و بر سر و سینه می زدید.(4)

چنان که در مقامی دیگر، از اینکه مردم نسبت به ایشان دچار غلوّ و گزافه گویی شده و امام را برتر از پیامبر صلی الله علیه و آله بدانند، اظهار نگرانی کرده و بدین روی، اعلام نموده است که این اسرار را با خواص خود در میان می گذارد:

سوگند به خدا، اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده است و به کجا می رود و چند و چون تمام امورش چگونه است، می توانم؛ اما می ترسم درباره ام به راه جلو روید و مرا به رسول اللّه صلی الله علیه و آله برتری دهید. هان! من این رازها را با خواصی که از بیم غلوگویی در امانند، در میان می گذارم. (5)

اینکه علی علیه السلام می گوید: هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد، نه ادعای خدایی است و نه ادعای نبوّت، بلکه منظور آن حضرت این است که من این آگاهی از غیب را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آموخته ام. ما علی را در خبرهای غیبی که از او صادر شده است، امتحان کرده ایم و همه خبرهای او را مطابق با واقع یافته ایم

به راستی، این چه دانشی است که بر اساس آن، امام از پرونده کامل هر انسان با خبر است و سوگند یاد می کند که می تواند از تمام شئون و کارهای او پرده بردارد؟

دامنه دانش حضرت علی علیه السلام تا این حد متوقف نمی شود و اعلام می کند که از رخدادهایی تا پگاه رستاخیز چنان باخبر است که گویا در میان آنان و همزمان با آنان حضور دارد:

«از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. بدان کس که جانم به دست اوست! نمی پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می خواند و صد را گم راه می سازد، جز آنکه شما را از آن آگاه می کنم؛ از آنکه مردم را بدان فرامی خواند و آنکه رهبری شان می کند و آنکه آنان را می راند و آنجا که فرود آیند و آنجا که بارگشایند و آنکه کشته شود از آنان و آنکه بمیرد از ایشان.»(6)

در همین راستا، امام از مسلّط شدن معاویه و فرمان او نسبت به دشنام و برائت از امام،(7) فتنه ها و حوادث تلخ حکومت بنی امیّه،(8) انقراض حکومت بنی امیّه در فرجام کار آنان و ظهور حکومت عبّاسیان،(9) حکومت کوتاه مروان و زمام داری چهار پسر او،(10) به ویژه به صورتی روشن تر، حکومت عبدالملک بن مروان و چگونگی به قدرت رسیدن او،(11) ظهور حجّاج بن یوسف ثقفی،(12) غرق شدن شهر بصره به استثنای گنبد مسجد آن،(13) رخدادهای شکننده شهر کوفه،(14) طغیان صاحب الزنج از قرامطه،(15) هجوم مغولان،(16) انحراف عقیدتی و اخلاقی در دوران آخرالزمان(17) و ظهور مهدی موعود (عج)(18) خبر داده اند.

این اخبار چنان با قاطعیت و یقین همراهند که امام علیه السلام از تعابیری همچون «کَانّی أَنظُر اِلیهم»؛ گویا به آنان می نگرم، یا «أراهم»؛ آن ها را می بینم، استفاده کرده اند. و گاه بر این نکته پای می فشرند که پیش از این، از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله از این رخدادها مطّلع شده ام.

سوگند به خدا، اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده است و به کجا می رود و چند و چون تمام امورش چگونه است، می توانم؛ اما می ترسم درباره ام به راه جلو روید و مرا به رسول اللّه صلی الله علیه و آله برتری دهید. هان! من این رازها را با خواصی که از بیم غلوگویی در امانند، در میان می گذارم

ابن ابی الحدید می نویسد: «اینکه علی علیه السلام می گوید: هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد، نه ادعای خدایی است و نه ادعای نبوّت، بلکه منظور آن حضرت این است که من این آگاهی از غیب را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آموخته ام. ما علی را در خبرهای غیبی که از او صادر شده است، امتحان کرده ایم و همه خبرهای او را مطابق با واقع یافته ایم.»(19)

چه آزمونی بالاتر از اینکه گزارش آن حضرت درباره هجوم قوم وحشی تاتار در سال 666 ق، یعنی درست در زمانی که ابن ابی الحدید می زیسته شش سده و نیم پس از شهادت امام علیه السلام به تحقق پیوست.

ابن ابی الحدید در این باره چنین آورده است: «بدان این غیبی که امیرمؤمنان علیه السلام از آن خبر داد، ما با چشم خود دیدیم و در زمان ما واقع شد و مردم از اوایل اسلام انتظار آن را می کشیدند، تا اینکه قضا و قدر، این حادثه خونین را به دوران ما کشید...» (20)

با همه مدارایی که امام علیه السلام در بیان اسرار نهفته در سینه خود داشتند و از اظهار آن جز برای خواص اجتناب می کردند، هنگامی که با بازگویی برخی از رخدادهای آتی درباره شهر بصره اسرار هویدا ساختند، مردی از میان جمع امام را مخاطب ساخت و شگفتی خود را از دانش امام علیه السلام چنین ابراز کرد: «به شما علم غیب عطا شده است، ای امیرمؤمنان؟!» امام علیه السلام با لبخندی از سر مهر و شادمانی به او پاسخ دادند که این علم غیب نیست، علم غیب آگاهی از زمان قیامت و چهار امری است که در آخرین آیه سوره لقمان آمده است؛ این دانشی است غیر از علم غیب که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله آموخته و من آن را از ایشان فراگرفته ام.(21)

پی نوشت ها:

1) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 3222 / ابن طاووس، سعد السعود، ص 228 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 173.

2) محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ج 8، ص 418، به نقل از: علامه مامقانی، تنقیح المقال، ج 1، ص 403.

3) «بَلِ انْدَمجتُ علی مکنونِ علمٍ لو بُحتُ بهِ لاضطربتُم اضطرابَ الأرشیةِ فِی الطَویِّ البعیدةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه 5.

4) «لو تَعلمونَ ما أعلمُ ممّا طُوِیَ عنکم غَیبُه اِذا لَخَرجتُم اِلیَ الصُّعُداتِ تَبکونَ علی أعمالِکم و تَلتدمونَ علی أنفسِکم»؛ همان، خطبه 116.

5) «واللّهِ لو شئتُ أن أُخبِرَ کُلَّ رجلٍ مِنکم بمَخرجِه و مَولجِهِ و جمیعِ شأنه لفعلتُ، و لکن أخافُ أَن تَکفُروا فیّ بِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ألا و اِنّی مُفضیه اِلیَ الخاصَّةِ مِمّنَ یُؤمنُ ذلکَ مِنه»؛ همان، خطبه 175.

6) همان، خطبه 93.

7) همان، خطبه 57.

8) همان، خطبه 93 و 151.

9) همان، خطبه 105 و 158.

10) همان، خطبه 73.

11) همان، خطبه 101 و 138. درباره مخاطب این خطبه ها اختلاف است، ولی بیشتر آن ها را ناظر به عبدالملک بن مروان دانسته اند. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 99.

12) همان، خطبه 116.

13) همان، خطبه 16.

14) همان، خطبه 47.

15) همان، خطبه 128.

16) همان، خطبه 128.

17) همان، خطبه 103 و 108 و 156 و 147.

18) همان، خطبه 138 و حکمت 209.

19) ابن ابی الحدید، پیشین، ج 8، ص 175.

20) همان، ج 8، ص 215.

21) نهج البلاغه، خطبه 128.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: فصلنامه شیعه شناسی، شماره 10.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.