تبیان، دستیار زندگی
از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است: «حبّ علی بن أبی طالب حسنةٌ لا تضرّ معها سیئةٌ و بغضه سیئةٌ لاتنفع معها حسنة»؛ دوستی علی(علیه‌السلام) حسنه‌ای است که با وجود آن، هیچ گناهی آسیب نمی‌رساند و کینه‌توزی نسبت به آن حضرت، گناهی است که با وجود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معیار ورود به بهشت و دوزخ

بهشت و جهنم


از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است: «حبّ علی بن أبی طالب حسنةٌ لا تضرّ معها سیئةٌ و بغضه سیئةٌ لاتنفع معها حسنة»؛ دوستی علی(علیه‌السلام) حسنه‌ای است که با وجود آن، هیچ گناهی آسیب نمی‌رساند و کینه‌توزی نسبت به آن حضرت، گناهی است که با وجود آن، هیچ حسنه‌ای منفعت ندارد .1


ذیل حدیث، با روایات فراوانی هماهنگ است که ولایت را شرط قبولی اعمال می‌داند2، لیکن قسمت نخست آن نیاز به تأمّل بیشتر دارد و چند توجیه برای آن می‌توان ذکر کرد:

یکم.

دوستدار حضرت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) گناه نمی‌کند؛ یعنی محبّت آن حضرت(علیه‌السلام) موجب مصونیت از گناه است. پس اگر کسی مرتکب گناه شد، معلوم می‌شود که نسبت به آن حضرت(علیه‌السلام) بی‌علاقه یا کم‌علاقه است.

دوم.

هرچند که محبّ امیر مؤمنان (علیه‌السلام) بر اثر ارتکاب گناه در فروعات احکام، به دوزخ می‌رود و به مقدار عصیان خود، عذاب می‌شود، لیکن مخلّد در دوزخ نیست؛ زیرا در اصول و پایه‌های اصیل طاعت و بندگی، مطیع خدا بوده است.

سوم.

دوستدار علی(علیه‌السلام) اگر در دوستی خود با آن حضرت (علیه‌السلام) صادق باشد، موفّق به توبه می‌شود و گناهان پیشین او آسیبی به وی نمی‌رساند .3

خداوند بهشت را برای کسی آفرید که او را فرمان برد و کار نیک انجام دهد هر چند بنده ای حبشی- و دور از خویشی با پیامبر (ص) باشد- و جهنم را آفرید برای کسی که او را معصیت نماید هر چند قریشی زاده - و خویشاوند پیامبر(ص) - باشد

چهارم.

روایاتی نظیر «خلق الله الجنّة لمن أطاعه و أحسن و لو کان عبداً حبشیاً و خلق النار لمن عصاه و لو کان ولداً قرشیاً»؛ ترجمه:(خداوند بهشت را برای کسی آفرید که او را فرمان برد و کار نیک انجام دهد هر چند بنده ای حبشی - و دور از خویشی با پیامبر(ص) باشد - و جهنم را آفرید برای کسی که او را معصیت نماید هر چند قریشی زاده - و خویشاوند پیامبر(ص) - باشد) 4 بر این‌گونه روایات حکومت دارد .5

بهشت-جهنم

معنای حکومت این‌گونه روایات بر آن دسته روایات، این است که معیار و ملاک بهشت یا دوزخ رفتن، اطاعت و عصیان نسبت به دستور خداست و بس.

امام باقر(علیه‌السلام) برای بیان همین معیار، به واسطه جابر، پیامی به شیعیان خود فرستاد:

«یا جابر! بلّغ شیعتی عنّی السلام و أعلمهم أنّه لا قرابة بیننا و بین‌الله عزّوجلّ و لا یتقرّب إلیه إلاّبالطّاعة له، یا جابر! من أطاع الله و أحبّنا فهو ولینا و من عصی الله لم ینفعه حبّنا» 6

ترجمه: ای جابر! سلام مرا به پیروانم برسان و به آنها خبر ده که همانا هیچ قرابتی میان ما و خداوند متعال نیست و نمی‌توان به او نزدیک شد جز به واسطه فرمانبرداری از او، ای جابر! هر که خدا را اطاعت کند و  ما را نیز دوست بدارد پس او دوست ماست و هر که خدا را معصیت کند دوستی ما هیچ سودی برای او نخواهد داشت).

در روایتی دیگر، بعد از توصیه به میانه‌روی و بیان همین معیار، فرمود: وای بر شما! فریب نخورید:

«ویحکم لاتغترّوا، ویحکم لاتغترّوا »7

نتیجه:

شرط قبولی اعمال و به تبع آن، برخورداری از نعیم اخروی، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم اسلام) است که با وجود آن، مصونیت از گناه حاصل می شود و این بهترین معیار است برای آنکه مدعی دوستی با خاندان عترت است چه آنکه اگر کسی این ادعا را داشت و درعین حال دامنش به رجس گناه آلوده شد معلوم می شود در ادعای خودش صادق نبوده یا دست کم نسبت به ایشان کم علاقه بوده است.

فرآوری: شکوری

گروه دین تبیان 


1 ـ بحارالانوار، ج39، ص266.

2 ـ برای نمونه ر.ک: وسائل الشیعه، ج1، کتاب الطهارة، ابواب مقدمة العبادات، باب 29 (باب بطلان العبادة بدون ولایة الأئمّة(علیهم‌السلام)). صاحب وسائل در پایان باب آورده است: «و الأحادیث فی ذلک کثیرة جدّاً». روایت پانزدهم این باب چنین است: «نزل جبرئیل علیه السلام علی النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم فقال: یا محمد! السّلام یقرئک السّلام و یقول: خلقتُ السماوات السَّبع و ما فیهنّ و الأرضین السَّبع و ما علیهنّ و ما خلقتُ موضعاً أعظم من الرکن و المقام و لو أن عبداً دعانی منذ خلقتُ السماوات و الأرضین ثمّ لقینی جاحداً لولایة علی لأکببته فی سقر».

3 ـ ر.ک: اشاره 6، قسمت «ب» ص342.

4 - بحار الانوار، ج46، ص82.

5- حکومت، در علم اصول فقه، بدین معناست که یک دلیل (مثلاً یک روایت) نظر به دلیل دیگر داشته، دایره دلالت آن را بیان کند و اساساً برای توسعه یا تضییق محدوده دلیل دیگر صادر شده باشد. مثلاً در برخی روایات، وظایفی برای شک در رکعات نماز بیان شده است، لیکن در روایات دیگر آمده است: شک در نمازهای مستحبّی، شکّ بعد از فارغ شدن از نماز، شک در نماز جماعت (اگر یکی از امام یا مأموم، تعداد رکعات را می‌داند) و شکّ کثیرالشک، شک نیست. در اینجا گفته می‌شود: این روایات بر روایاتی که وظیفه‌ای برای شک‌کننده معین کرده، حکومت دارد و بر آن‌ها حاکم است و در حقیقت، دایره آن‌ها را تنگ می‌کند، که نوعی تخصیص محسوب می‌شود. همچنین ممکن است دلیلی دلیل دیگر را توسعه دهد و برخی افراد را که به ظاهر، از آن خارج هستند، داخل آن کند؛ مثلاً از یک سو در روایات، شرایطی برای صحّت نماز ذکر شده است (مانند طهارت از حدث و خبث، طهارت بدن و لباس) و از سوی دیگر فرموده‌اند: «الطواف بالبیت صلاةٌ إلاّ أنّ الله أحلّ فیه النطق»: طواف دور کعبه، نماز است، لیکن خداوند حرف زدن در آن را حلال کرده است (مستدرک الوسائل، ج9، ص410، ح11203). حدیث مزبور، حاکم بر روایات گروه نخست است و دایره آن‌ها را توسعه می‌دهد؛ در نتیجه، رعایت آن شرایط در طواف نیز لازم می‌شود (ر.ک: فرائدالأصول، ج2، ص430، خاتمة فی التعادل و التراجیح).

6 ـ بحار الانوار، ج68، ص179.

7 ـ همان، ج67، ص101، ح6.

منبع: جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج2

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.