بدترین وزیران حکومت
عهدنامه امام علی(علیهالسلام) به مالک اشتر(2)
بدترین وزیران تو، كسى است كه پیش از تو وزیر بدكاران بوده و آن كه در گناهان آنان شركت نموده. پس مبادا چنین كسان محرم تو باشند كه آنان یاوران گناهكارانند، و ستمكاران را كمك كار، و تو جانشینى بهتر از ایشان خواهى یافت كه در راى و گذاردن كار چون آنان بود، و گناهان و كردار بد آنان را بر عهده ندارد. آن كه ستمكارى را در ستم یار نبوده، و گناهكارى را در گناهش مددكار. بار اینان بر تو سبكتر است، و یارى ایشان بهتر، و مهربانىشان بیشتر و دوستىشان با جز تو كمتر. پس اینان را خاص خلوت خود گیر و در مجلسهایت بپذیر، و آن كس را بر دیگران بگزین كه سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید، و در آنچه كنى یا گویى[و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد] كمتر یارىات كند. و به پارسایان و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان بپرور كه تو را فراوان نستایند، و با ستودن كار بیهودهاى كه نكردهاى خاطرت را شاد ننمایند، كه ستودن فراوان خودپسندى آرد، و به سركشى وادارد.
و مبادا نكوكار و بدكردار در دیدهات برابر آید، كه آن رغبت نكوكار را در نیكى كم كند، و بدكردار را به بدى وادار نماید. و درباره هر یك از آنان، آن را عهدهدار باش كه او بر عهده خود گرفت، و بدان كه هیچ چیز گمان والى را به رعیت نیك نیارد، چون نیكیى كه در حق آنان كند و بارشان را سبك دارد. و ناخوش نشمردن از ایشان، آنچه را كه حقى در آن ندارد بر آنان. پس رفتار تو چنان باید، كه خوشگمانى رعیت برایت فراهم آید كه این، رنج دراز را از تو مىزداید، و به خوشگمانى تو آن كس سزاوارتر كه از تو بدو نیكى رسیده و بدگمانیت بدان بیشتر باید كه از تو بدى دیده.
و آیین پسندیدهاى را بر هم مریز كه بزرگان این امت بدان رفتار نمودهاند و مردم بدان وسیله به هم پیوستهاند، و رعیت با یكدیگر سازش كردهاند، و آیینى را منه كه چیزى از سنتهاى نیك گذشته را زیان رساند، تا پاداش از آن نهنده سنت باشد و گناه شكستن آن بر تو ماند .
و با دانشمندان فراوان گفتگو كن و با حكیمان فراوان سخن در میان نه، در آنچه كار شهرهایت را استوار دارد و نظمى را كه مردم پیش از تو بر آن بودهاند برقرار .
و بدان كه رعایت را صنفهاست كه كار برخى جز به برخى دیگر راست نیاید، و به برخى از برخى دیگر بىنیازى نشاید. از آنان سپاهیان خدایند و دبیران كه در نوشتن نامههاى عمومى و یا محرمانه انجام وظیفه نمایند. و از آنها داوران كه كار به عدالت دارند و عاملانند كه كار خود به انصاف و مدارا رانند، و از آنان أهل جزیه و خراجاند، از ذمیان و مسلمانان. و بازرگانند و صنعتگران و طبقه فرودین از حاجتمندان و درویشان. و خدا نصیب هر دسته را معین داشته و میزان واجب آن را در كتاب خود یا سنت پیامبرش (صلی الله علیه و آله) نگاشته، كه پیمانى از جانب خداست و نگهدارى شده نزد ماست.
پس سپاهیان [به فرمان خدا] رعیت را دژهاى استوارند، و والیان را زینت و وقار. دین به آنان ارجمندست، و راهها بىگزند، و كار رعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد، و كار سپاهیان جز با خراجى كه خدا براى آنان معین فرموده درستى نپذیرد تا بدان در جهاد با دشمن خود نیرومند شوند و كار خود را بدان سامان دهند. و آنان را از خراج آن اندازه باید كه نیازمندیشان را كفایت نماید. و این دو دسته [رعیت و سپاهیان] بر پاى نماند جز با سومین دسته از مردمان كه قاضیانند و عاملان و نویسندگان دیوان، كه كار عقدها را استوار مىكنند و آنچه سود مسلمانان است فراهم مىآورند، و در كارهاى خصوصى و عمومى مورد اعتمادند.
و كار این جمله استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران كه فراهم مىشوند و با سودى كه به دست مىآرند، بازارها را بر پا مىدارند. و كار مردم را كفایت مىكنند، در آنچه دیگران مانند آن نتوانند. سپس طبقه فرو دینند از نیازمندان و درویشان كه سزاوار است بخشیدن به آنان، و یارى كردن ایشان.
و براى هر یك از آنان نزد خدا [از غنیمت] گشایشى است، و هر یك را بر والى حقى، چندانكه كارشان را سامان دهد. و والى چنانكه باید از عهده آنچه خدا بر او واجب كرده بر نیاید، جز با كوشش و از خدا یارى جستن و خود را براى اجراى حق آماده نمودن، و شكیبایى در انجام كار، بر او آسان باشد یا دشوار.پس از سپاهیان خود كسى را بگمار كه خیرخواهى وى را براى خدا و رسول او و امام خود بیشتر دانى و دامن او را پاكتر و بردباریش برتر، كه دیر به خشم آید و زود به پذیرفتن پوزش گراید، و بر ناتوانان رحمت آرد، و با قوىدستان برآید، و آن كس كه درشتى او را برنیانگیزاند، و ناتوانى وى را بر جاى ننشاند، و از آنان كه گوهرى نیك دارند و از خاندانى پارسایند، و از سابقتى نیكو برخوردار.
پس دلیران و رزمآوران و بخشندگان و جوانمردان، كه اینان بزرگوارى را در خود فراهم كردهاند و نیكوییها را گرد آورده. پس در كارهاى آنان چنان بیندیش كه پدر و مادر درباره فرزند خویش، و مبادا آنچه آنان را بدان نیرومند مىكنى در دیدهات بزرگ نماید، و نیكویىات درباره ایشان [هر چند اندك باشد] خرد نیاید، كه آن نیكى آنان را به خیرخواهى تو خواند و گمانشان را دربارهات نیكو گرداند، و رسیدگى به كارهاى خرد آنان را به اعتماد وارسى كارهاى بزرگ وامگذار، كه اندك لطف تو را جایى است و از آن سود برگیرند، و بسیار آن را جایى كه از آن بىنیاز نبوند .
و باید گزیدهترین سران سپاه نزد تو آن بود كه با سپاهیان یار باشد و آنان را كمككار، و از آنچه دارد بر آنان ببخشاید چندانكه خود و كسانشان را كه به جاى نهادهاند شاید، تا عزم همگىشان در جهاد با دشمن فراهم آید. چه مهربانى تو به آنان دلهاشان را بر تو مهربان نماید. و آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است، برقرارى عدالت در شهرها و میان رعیت دوستى پدید شدن است، و دوستى آنان آشكارا نگردد جز آنگاه كه دل ایشان بىگزند شود، و خیرخواهىشان راست نیاید جز آنگاه كه بر والى مهربان باشند و دوام حكومت آنان را سنگین نشمارند، و گفتگو از دیر ماندن آنان را بر سر كار، واگذارند.
پس امیدشان را برآر، و ستودنشان را به نیكى پیوسته دار، و رنج كسانى را كه كوششى كردهاند بر زبان آر، كه فراوان كار نیكوى آنان را یاد كردن، دلیر را برانگیزاند، و ترسان بد دل را به كوشش مایل گرداند، ان شاء الله. نیز مقدار رنج هر یك را در نظر دار و رنج یكى را به حساب دیگرى مگذار، و در پاداش او به اندازه رنجى كه دیده و زحمتى كه كشیده تقصیر میار، و مبادا بزرگى كسى موجب شود كه رنج اندك او را بزرگ شمارى و فرودى رتبه مردى سبب شود، كوشش سترگ وى را خوار به حساب آرى.
برگرفته از کتاب على از زبان على، دكتر سید جعفر شهیدى .
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .