تبیان، دستیار زندگی
اگر نیروهاى خلاق وجود انسان مهار شود و استعدادهاى او به صورت صحیحى مصرف گردد، باغهایى پر طراوت از علم و عمل و فضائل اخلاقى ببار مى‏آورد، اما اگر سد تقوى بشكند، و غرائز به صورت سیلى ویرانگر سرزمین زندگى انسان را زیر پوشش خود قرار دهند، جز ویرانه‏اى بى ارزش
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آنا حمیدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سدی برای محافظت از زندگی


اگر نیروهاى خلاق وجود انسان مهار شود و استعدادهاى او به صورت صحیحى مصرف گردد، باغهایى پر طراوت از علم و عمل و فضائل اخلاقى ببار مى‏آورد، اما اگر سد تقوى بشكند، و غرائز به صورت سیلى ویرانگر سرزمین زندگى انسان را زیر پوشش خود قرار دهند، جز ویرانه‏اى بى ارزش باقى نخواهد ماند.


سیل

چنان آنها را متلاشى كردیم كه ضرب المثل شدند!

« وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَكْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ (18سبا) فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (سبا19) ؛ و میان آنان و مناطقى كه در آن بركت قرار داده بودیم، آبادى‏هایى آشكار بود (كه به هم وصل و نزدیك بود) و سفر در میان قریه‏ها را به طور متناسب مقرّر كرده بودیم (و به آنان گفتیم:) در این مناطق شب‏ها و روزها در حال امن سفر كنید.

پس (به ناسپاسى) گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما فاصله بیانداز و بر خویشتن ستم كردند، پس ما آنان را موضوع داستان‏هایى (براى عبرت دیگران) قرار دادیم و آنان را به كلّى پراكنده و متلاشى كردیم، همانا در این (ناسپاسى آنان و قهر ما) نشانه‏هایى (از عبرت) براى هر صبر كننده و شكرگزارى وجود دارد.»

داستان قوم سبأ

چنان كه از این آیات و برخى روایات استفاده مى‏شود، قوم سبأ، جمعیّتى بودند كه در جنوب جزیره عربستان زندگى مى‏كردند و تمدّنى عالى و درخشان داشتند.

این منطقه رودخانه مهمى نداشت و آب باران در دشت به هدر مى‏رفت، لذا مردم به فكر افتادند كه سدّ بزرگى بسازند و آب را پشت آن ذخیره كنند. در انتهاى یكى از درّه‏ها، در كنار شهر «مَارِب»، سدّ خاكى عظیمى ساختند كه به همین نام مشهور شد.

هنگامى كه خداوند مى‏خواهد قدرت‏نمایى كند تمدنى عظیم را با چند موش! بر باد مى‏دهد، تا بندگان به ضعف خود آشنا گردند و به هنگام قدرت مغرور نشوند!

آب خروجى از این سدّ باعث آبادانى دو طرفِ رودى شد كه از پاى سدّ جارى بود و روستاهاى بسیارى با باغستان‏ها و كشتزارهاى زیبا در دو طرف آن پدیدار گشت. فاصله این روستاها با یكدیگر بسیار كم و تقریباً به هم متّصل بود و وفور نعمت همراه با امنیّت، محیطى مرفّه را براى زندگى آماده ساخته بود، امّا آنها خدا را به فراموشى سپردند، به فخرفروشى پرداختند و به اختلافات طبقاتى دامن زدند. اغنیا مایل نبودند كه افراد كم‏درآمد، همانند آنان و یا همراه آنان در رفت و آمد میان این مناطق باشند و مى‏خواستند این امتیاز براى آنان باشد.

چنان كه در تاریخ آمده است موش‏هاى صحرایى به دیواره این سدّ خاكى حمله كردند و آن را از درون سست كردند، چنان كه با جارى شدن یك سیلاب عظیم، دیواره سدّ شكست و سیل عظیمى جارى شد كه تمدّن عظیم سبأ را در زیر گِل و لاى مدفون ساخت. سیلى كه به قول قرآن، از آن سرزمین آباد، جز درختان تلخ «أراك» و شور «گز» و اندكى درختان «سدر» چیزى به جاى نگذاشت.

«فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ»

آرى هنگامى كه خداوند مى‏خواهد قدرت‏نمایى كند تمدنى عظیم را با چند موش! بر باد مى‏دهد، تا بندگان به ضعف خود آشنا گردند و به هنگام قدرت مغرور نشوند!

نكات مهم عبرت آموز در یك داستان كوتاه‏

قرار گرفتن داستان قوم" سبا" بعد از سرگذشت" سلیمان" در قرآن مجید مفهوم خاصى دارد.

1- داود و سلیمان پیامبران بزرگى بودند كه حكومت عظیمى تشكیل دادند، و تمدن درخشانى به وجود آوردند، اما با وفات داود و سلیمان این تمدن رو به افول نهاد، قوم سبا نیز تمدن عظیمى بر پا كردند كه با در هم شكستن سد" مارب" متلاشى شد.

جالب اینكه طبق روایات، عصاى سلیمان را موریانه‏اى خورد، و سد عظیم مارب را موش صحرایى سوراخ كرد، تا این انسان مغرور بداند مواهب مادى هر چند عظیم باشد و خیره كننده گاه با یك نسیم در هم مى‏ریزد و به وسیله یك حشره یا یك حیوان كوچك زیر و رو مى‏شود، تا آگاهان به آن دل نبندند و مؤمنان اسیر آن نشوند، و مغروران از مستى غرور به هوش آیند، و راه استكبار و ظلم و ستم پیش نگیرند.

سیل

2- از این كه بگذریم در اینجا دو چهره تمدن باشكوه دیده مى‏شود كه یكى رحمانى بود و دیگرى سرانجام شیطانى شد، اما نه آن ماند و نه این! و هر دو رو به فنا رفتند.

3- این نكته نیز قابل توجه است كه مغروران قوم سبا كه نمى‏توانستند توده‏هاى جمعیت را در كنار خود ببینند، و خیال مى‏كردند باید میان اقلیت اشرافى و اكثریت كم در آمد سدى بزرگ و مرزى عظیم باشد تا هرگز به هم آمیخته نشوند، از خداوند تقاضاى دورى آبادیها و بعد سفر كردند، خداوند هم این دعایشان را مستجاب كرد و آن چنان متلاشى شدند كه هر گروهى به سویى رفتند، و به گونه‏اى از هم دور شدند كه اگر مى‏خواستند یكدیگر را پیدا كنند یك عمر باید در سفر باشند!

4- هر گاه كسى به وضع آن سرزمین قبل از هجوم سیل عرم و بعد از آن نگاه مى‏كرد باورش نمى‏شد كه این همان سرزمینى است كه روزى مملو از درختان سر سبز و خرم و پر میوه بوده كه امروز به شكل بیابانى وحشتناك كه تك تك درختان شوره‏گز و اراك و سدر همچون مسافرانى كه راه را گم كرده و پراكنده شده‏اند در آن به چشم مى‏خورد.

این صحنه با زبان حال مى‏گوید: سرزمین وجود انسان نیز این چنین است اگر نیروهاى خلاق او مهار شود و استعدادهاى او به صورت صحیحى مصرف گردد، باغهایى پر طراوت از علم و عمل و فضائل اخلاقى ببار مى‏آورد، اما اگر سد تقوى بشكند، و غرائز به صورت سیلى ویرانگر سرزمین زندگى انسان را زیر پوشش خود قرار دهند، جز ویرانه‏اى بى ارزش باقى نخواهد ماند، و گاه یك عامل به ظاهرا كوچك ریشه را تدریجا مى‏زند، و همه چیز را در هم مى‏ریزد، باید حتى از این مسائل كوچك ترسید و بر حذر بود.

5- آخرین سخن كه اشاره به آن را در اینجا لازم مى‏دانیم این است كه این ماجراى عجیب بار دیگر این حقیقت را ثابت مى‏كند كه مرگ انسان در دل زندگى او نهفته شده، و همان چیزى كه یك روز مایه حیات و آبادانى او است روز دیگر ممكن است عامل مرگ و ویرانى گردد .

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1- تفسیر نور ج9

2- تفسیر نمونه ج18