کلید قبولی توبه
پیام ها و نکات اخلاقی سوره مبارکه نساء
شرایط قبولی توبه
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِكَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِیماً حَكِیماً ( 17) ؛ بى گمان (پذیرش) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مىكنند، سپس زود توبه مىكنند. پس خداوند توبهى آنان را مىپذیرد و خداوند، دانا و حكیم است.
این
آیه به گوشهاى از شرایط قبولى توبه اشاره مىكند. از جمله آنكه:
الف: گناه، از روى نادانى و بىتوجّهى به عواقب گناه باشد، نه از روى كفر و عناد.
ب: زود توبه كند، پیش از آنكه گناه او را احاطه كند، یا خصلت او شود، یا قهر و عذاب الهى فرا رسد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر گناهى كه انسان مرتكب شود گرچه آگاهانه باشد در حقیقت جاهل است، زیرا خود را در خطر قهر الهى قرار داده است. (تفسیر برهان، ج 1)
پیامهای آیه:
1- پذیرفتن توبهى واقعى، از حقوقى است كه خداوند براى مردم، بر عهدهى خودش قرار داده است. «التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ»
2- علمى كه در برابر هوسها و غرائز پایدار نباشد، جهل است. «یَعْمَلُونَ»، «بِجَهالَةٍ»
3- تا گناه زیاد نشده، توبه آسان است. در این آیه مىخوانیم: «یَعْمَلُونَ السُّوءَ» كه مراد انجام یك گناه است، ولى در آیهى بعد مىخوانیم: «یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ» كه مراد گناهان زیاد است كه توبه از آن مشكل است.
4- خداوند، گناهكاران را به توبهى فورى تشویق مىكند. «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»
5- سرعت در توبه، كلید قبولى آن است. «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»
6- توبه باید واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه كنیم خدا مىداند. «كانَ اللَّهُ عَلِیماً»
7- پذیرش عذر گناهكاران بىعناد، مطابق با حكمت است. «عَلِیماً حَكِیماً»
مر قبول توبه باشد بر خدا / از خلایق در فعال ناسزا
گر كه آن باشد ز جهل و غفلتى/ نى ز خود بینى كه نارد خجلتى
پس چو پیش از موت برگردند باز / حق پذیرد توبه ز ایشان در نیاز
داند او گر باشد از دل توبتى / مىنگیرد بر خطاش از حكمتى
جبت، شیطان نهانى است كه مىخواهد انسان را از طریق آراستن اعمال منكر در چشم و دل او بفریبد. همچنین جبت افكار خبیثى است كه شیطان از آنجا به فاسد كردن ضمیر بشر اقدام مىكند و آن همان عذرهایى است كه آدمى به دامن آنها مىآویزد و از اجراى اوامر خداوندى شانه خالى مىكند. و نیز همان فرهنگهاى گوناگونى است كه پیروان جبر به انكار آن به لاابالی گرى مىگرایند و شانه از زیر بار هر مسئولیتى خالى مىكنند.
معنى جِبْت چیست؟
در آیه 51 سوره نساء: جبت، شیطان نهانى است كه مىخواهد انسان را از طریق آراستن اعمال منكر در چشم و دل او بفریبد. همچنین جبت افكار خبیثى است كه شیطان از آنجا به فاسد كردن ضمیر بشر اقدام مىكند و آن همان عذرهایى است كه آدمى به دامن آنها مىآویزد و از اجراى اوامر خداوندى شانه خالى مىكند. و نیز همان فرهنگهاى گوناگونى است كه پیروان جبر به انكار آن به لاابالی گرى مىگرایند و شانه از زیر بار هر مسئولیتى خالى مىكنند.
در نتیجه جبت همان عواملى است كه فرد و اجتماع انسانى را به انحراف سوق مىدهد.
از حسنات تا سیئات
در تفسیر هدایت در ذیل آیه 79 سوره نساء داریم كه: سرچشمه حسنات و سیئات خداى تعالى است كه حكیم و علیم است. بنابراین هر نیك و بد كه به مردم رسد جز بر وفق حكمت بالغه خداوندى نیست و هدف آن نیز معین است و خدا به بندگان خود ستم نمىكند.
سؤالى باقى مىماند كه: چرا برخى به بعضى مصایب، گرفتار مىآیند و بعضى، از خوبیها و خوشیها بهره مند مىشوند؟ چرا به ما گاهی بدیها و گرفتاریها مىرسند و گاهى خوشیها و راحتیها؟
قرآن در این آیه به این سؤال پاسخ مىدهد:
اما حسنات، خداى تعالى چون مردم را آفرید مىخواست به آنان رحمت آورد نه عذابشان كند، از این رو همه وسایل راحت و سعادت و رفاه را براى ایشان به فراوانى مهیا ساخت. خداوند در برابر این همه نعمتها از ما بهایى نمىطلبد پس همه حسنات از جانب خداوند است و ما باید او را بر این همه نعمتها كه به ما ارزانى داشته سپاس گوییم. ولی سیئات، هر چند از جانب خدا مىآیند، از خدا نیست بلكه از خود آدمى است. انسان خود براى خود عذاب مىطلبد و آفرینش خدا را دگرگون مىسازد و با سنن حیات و طبیعت اشیاء مخالفت مىورزد. در این صورت است كه خداوند نیز براى او عذاب مقرر مىدارد و این عذاب از سوى خداوند مىآید.
«ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِیداً؛ هر خیرى كه به تو رسد از جانب خداست و هر شرى كه به تو رسد از جانب خود تو است. تو را به رسالت به سوى مردم فرستادیم و خدا به شهادت كافى است.»
اگر زنى از طغیان و سركشى یا اعراض شوهرش در زندگى زناشوئى بیم داشته باشد كه ممكن است ادامه آن منجر به طلاق و جدایى شود مانعى ندارد كه از بعضی حقوق خود صرف نظر كرده و با جلب رضایت شوهرش از وقوع طلاق جلوگیرى كند. چون صلح بهتر است، اگر چه مردم به خاطر حبّ ذات در اینگونه موارد بخل مىورزند.
این اندیشه، ما را وادار میكند كه به زندگى با نظرى مثبت بنگریم كه زندگى همه خوشبختى و رفاه است و آدمى در طریق پیشرفت و تعالى.
لیك نیكىها كه بر تو مىرسد / باید آن را دانى از رب الاحد
ور كه مكروهى رسد از نفس تست / كه قدم نگذاشتى بر جا درست
سازش در پیوندهاى خانوادگى
طبق آیه [128]: هم چنان كه بر مرد واجب است كه حقوق زن را كاملا ادا كند بر زن نیز مقرر است كه به نوبه خود از پارهاى از حقوق خود گذشت كند، مخصوصا هر گاه ببیند كه شوهرش در اداى حقوق او سهلانگارى مىكند یا حتى به كلى از او اعراض مىنماید.
«وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ؛ اگر زنى دریافت كه شوهرش با او بىمهر و از او بیزار شده است، باكى نیست كه هر دو در میان خود طرح آشتى افكنند كه آشتى بهتر است.»
اگر زنى از طغیان و سركشى یا اعراض شوهرش در زندگى زناشوئى بیم داشته باشد كه ممكن است ادامه آن منجر به طلاق و جدایى شود مانعى ندارد كه از بعضی حقوق خود صرف نظر كرده و با جلب رضایت شوهرش از وقوع طلاق جلوگیرى كند. چون صلح بهتر است، اگر چه مردم به خاطر حبّ ذات در اینگونه موارد بخل مىورزند.
اسلام براى روابط اجتماعى حدود ثابتى مقرر كرده است و مردم را فرمان داده كه به هنگام اختلاف مطابق آن قوانین عمل كنند. ولى از قانون تراضى و صلح در مواقع لزوم غفلت نورزیده است. مثلا مهر حقى از حقوق زن است و مرد نباید بدون دادن مهر ازدواج كند، ولى گاه زنان توانگرى هستند كه به سببى با مردان فقیر ازدواج مىكنند آیا نباید این زنان از مهر خود صرف نظر كنند و آن را به شوهر خود ببخشند؟ و آیا این با واقع گرایی قانونگذاری اسلامی موافق نیست؟
نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان
منابع:
- تفسیر هدایت، ج 2
- انوارالعرفان فی تفسیر القرآن، ج 8
- گلی از بوستان خدا، سیدمهدی حجتی