تبیان، دستیار زندگی
از تو درباره ذوالقرنین سؤال مى كنند بـگـو: بـه زودى گوشه اى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى كنم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان ذوالقرنین

آشنایی با محوطه تاریخی شهر پاسارگاد در استان فارس

داسـتـان ذوالـقـرنین درباره كسى است كه افكار فلاسفه و محققان را از دیر زمان تاكنون به خود مشغول داشته , و براى شناخت او تلاش فراوان كرده اند.

ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین مى پردازیم , سپس براى شناخت شخص او وارد بحث مى شویم .

نخست مى گوید: ((از تو درباره ذوالقرنین سؤال مى كنند)) (ویسئلونك عن ذى القرنین ). ((بـگـو: بـه زودى گوشه اى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى كنم )) (قل ساتلوا علیكم منه ذكرا).

آغـاز این آیه نشان مى دهد كه داستان ذوالقرنین در میان مردم قبلا مطرح بوده منتها اختلافات یا ابـهـامـاتـى آن را فـراگـرفـته بود, به همین دلیل از پیامبر(ص )توضیحات لازم را در این زمینه خواستند.

(آیـه ) سـپـس اضـافـه مى كند: ((ما در روى زمین او را تمكین دادیم )) (انامكنا له فى الا رض ) و قدرت و ثبات و نیرو و حكومت بخشیدیم .

((و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم )) (وآتیناه من كل شى سببا).

عقل و درایت كافى , مدیریت صحیح , قدرت و قوت , لشكر ونیروى انسانى و امكانات مادى خلاصه آنچه از وسائل معنوى و مادى براى پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در اختیار او نهادیم .

(آیه )ـ((او هم از این وسائل استفاده كرد)) (فاتبع سببا).

(آیه )ـ((تا به غروبگاه آفتاب رسید)) (حتى اذا بلغ مغرب الشمس ).

((در آنـجـا احساس كرد كه خورشید در چشمه یا دریاى تیره و گل آلودى فرومى رود)) (وجدها تغرب فى عین حمئة ) ((و در آنجا گروهى از انسانها را یافت ))(ووجد عندها قوما) كه مجموعه اى از انسانهاى نیك و بد بودند.

((بـه ذوالـقـرنـیـن گفتیم : آیا مى خواهى آنها را مجازات كنى و یا طریقه نیكویى را در میان آنها انتخاب نمایى )) (قلـنا یا ذاالقرنین اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا).

(آیـه )ـذوالـقـرنین ((گفت : اما كسانى كه ستم كرده اند به زودى آنها رامجازات خواهیم كرد)) (قال اما من ظلم فسوف نعذبه ).

((سـپس به سوى پروردگارش باز مى گردد و خداوند او را عذاب شدیدى خواهد نمود)) (ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نكرا).

این ظالمان و ستمگران هم مجازات این دنیا را مى چشند و هم عذاب آخرت را.

(آیـه )ـ((و امـا كسى كه ایمان آورد, و عمل صالح انجام دهد, پاداشى نیكوتر خواهد داشت )) (واما من آمن وعمل صالحا فله جزا الحسنى ).

((و ما دستور آسانى به او خواهیم داد)) (وسنقول له من امرنا یسرا).

هـم بـا گـفـتار نیك با او برخورد خواهیم كرد, و هم تكالیف سخت و سنگین بردوش او نخواهیم گذارد, و خراج و مالیات سنگین نیز از او نخواهیم گرفت .

(آیه )ـ ((ذوالقرنین )). سفر خود را به غرب پایان داد سپس عزم شرق كرد آن گونه كه قرآن مى گوید:((سپس از اسباب و وسائلى كه در اختیار داشت مجددا بهره گرفت )) (ثم اتبع سببا).

(آیـه )ـ((و هـمـچـنـان بـه راه خود ادامه داد تا به خاستگاه خورشید رسید))(حتى اذا بلغ مطلع الشمس ).

((درآنـجـا مـشاهده كرد كه خورشید بر جمعیتى طلوع مى كند كه جز آفتاب براى آنها پوششى قرار نداده بودیم )) (وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا).

ایـن جـمـعـیـت در مـرحـلـه اى بـسیار پایین از زندگى انسانى بودند, تا آنجا كه برهنه زندگى مى كردند, و یا پوشش بسیار كمى كه بدن آنها را از آفتاب نمى پوشانید, داشتند.

(آیـه )  ((ایـن چـنـیـن بود كار ذوالقرنین , وما به خوبى مى دانیم اوچه امكاناتى براى (پیشبرد اهداف خود) در اختیار داشت )) (كذلك وقد احطنا بمالدیه خبرا).

در ایـن هنگام آن جمعیت كه از ناحیه دشمنان خونخوار وسرسختى به نام یاجوج و ماجوج در عـذاب بـودنـد, مـقدم ذوالقرنین را كه داراى قدرت و امكانات عظیمى بود, غنیمت شمردند, دست به دامن او زدند و ((گفتند:اى ذوالقرنین ! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى كنند, آیـا مـمـكـن اسـت مـاهزینه اى در اختیار تو بگذاریم كه میان ما و آنها سدى ایجاد كنى

سد ذوالقرنین چگونه ساخته شد؟.

در اینجا به یكى دیگر از سفرهاى ذوالقرنین اشاره كرده , مى گوید: ((بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمى كه در اختیار داشت بهره گرفت )) (ثم اتبع سببا).

(آیـه )ـ((هـمـچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو كوه رسید, و در آنجاگروهى غیر از آن دو گـروه سـابـق یافت كه هیچ سخنى را نمى فهمیدند)) (حتى اذا بلغ ‌بین السدین وجد من دونهما قوما لا یكادون یفقهون قولا ).

اشاره به این كه او به یك منطقه كوهستانى رسید و در آنجا جمعیتى مشاهده كرد كه از نظر تمدن در سـطـح بـسـیـار پائینى بودند, چرا كه یكى از روشنترین نشانه هاى تمدن انسانى , همان سخن گفتن اوست .

(آیـه ) در ایـن هنگام آن جمعیت كه از ناحیه دشمنان خونخوار وسرسختى به نام یاجوج و ماجوج در عـذاب بـودنـد, مـقدم ذوالقرنین را كه داراى قدرت و امكانات عظیمى بود, غنیمت شمردند, دست به دامن او زدند و ((گفتند:اى ذوالقرنین ! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى كنند, آیـا مـمـكـن اسـت مـاهزینه اى در اختیار تو بگذاریم كه میان ما و آنها سدى ایجاد كنى )) (قالوا یا ذاالـقـرنـین ان یاجوج وماجوج مفسدون فى الا رض فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بینناوبینهم سدا).

ایـن گـفتار آنها, با این كه حداقل زبان ذوالقرنین را نمى فهمیدند ممكن است ازطریق علامت و اشاره بوده باشد.

(آیه ) اما ذوالقرنین در پاسخ آنها ((گفت : آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده (از آنچه شما پیشنهاد مى كنید) بهتر است )) و نیازى به كمك مالى شما ندارم ))(قال ما مكنى فیه ربى خیر).

((مـرا با نیرویى یارى كنید, تا میان شما و آنها (قوم مفسد), سد نیرومندى ایجاد كنم )) (فاعینونى بقوة اجعل بینكم وبینهم ردما).

(آیه ) سپس چنین دستور داد: ((قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید))(آتونى زبر الحدید).

هنگامى كه قطعات آهن آماده شد, دستور چیدن آنها را به روى یكدیگرصادر كرد ((تا كاملا میان دو كوه را پوشاند)) (حتى اذا ساوى بین الصدفین ).

سومین دستور ذوالقرنین این بود كه به آنها ((گفت : مواد آتشزا هیزم و مانند آن بیاورید و آن را در دو طـرف این سد قرار دهید, و با وسائلى كه در اختیار دارید)در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را, سرخ و گداخته كرد)) (قال انفخوا حتى اذا جعله نارا).

در حـقـیـقـت او مـى خواست , از این طریق قطعات آهن را به یكدیگر پیوند دهدو سد یكپارچه اى بسازد, و با این طرح عجیب , همان كارى را كه امروز به وسیله جوشكارى انجام مى دهند انجام داد.

سـرانـجام آخرین دستور را چنین صادر كرد: ((گفت : مس ذوب شده براى من بیاورید تا بر روى این سد بریزم )) (قال آتونى افرغ علیه قطرا).

و بـه ایـن تـرتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایه اى از مس پوشانید و آن را ازنفوذ هوا و پوسیدن حفظ كرد!.

(آیـه )ـسرانجام چنان سد محكمى ساخت ((كه آنها [ طایفه یاجوج وماجوج ] قادر نبودند از آن بالا روند, و نمى توانستند نقبى در آن ایجاد كنند)) (فمااسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا).

(آیـه ) در ایـنـجـا ذوالـقرنین با این كه كار بسیار مهمى انجام داده بود, و طبق روش مستكبران مـى بـایست به آن مباهات كند و بر خود ببالد, و یا منتى بر سر آن گروه بگذارد, اما چون مرد خدا بـود, بـا نهایت ادب چنین ((اظهار داشت : كه این ازرحمت پروردگار من است )) (قال هذا رحمة من ربى ).

اگر علم و آگاهى دارم و به وسیله آن مى توانم چنین گام مهمى بردارم از ناحیه خداست و اگر قدرت و نفوذ سخن دارم آن هم از ناحیه اوست .

سپس این جمله را اضافه كرد كه گمان نكنید این یك سد جاودانى و ابدى است نه ((هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد آن را درهم مى كوبد)) و به یك سرزمین صاف و هموار مبدل مى سازد! (فاذا جا وعد ربى جعله دكا).

((و این وعده پروردگارم حق است )) (وكان وعد ربى حقا).

ذوالقرنین در این گفتارش به مساله فنا دنیا و درهم ریختن سازمان آن درآستانه رستاخیز اشاره مى كند.

نكات آموزنده این داستان تاریخى :.

در این داستان نكات آموزنده فراوانى است كه در واقع هدف اصلى قرآن راتشكیل مى دهد .

1ـ نـخـسـتـیـن درسى كه به ما مى آموزد این است كه در جهان هیچ كارى بدون توسل به اسباب امكان ندارد, لذا خدا براى پیشرفت كار ذوالقرنین ((اسباب ))پیشرفت و پیروزى را به او داد.

2ـ هیچ حكومتى نمى تواند بدون تشویق خادمان و مجازات خطاكاران به پیروزى برسد, این همان اصـلـى اسـت كـه ذوالـقـرنـیـن از آن بـه خـوبـى استفاده كرد وعلى (ع ) در فرمان معروفش به ((مـالك اشتر)) كه یك دستورالعمل جامع كشوردارى است مى فرماید: ((هیچ گاه نباید نیكوكار و بدكار در نظر تو یكسان باشند, زیرا این امرسبب مى شود كه نیكوكاران به كار خود بى رغبت شوند و بدكاران جسور و بى پروا)).

انـسـان هر قدر قوى و نیرومند و متمكن و صاحب قدرت شود و از عهده انجام كارهاى بزرگ بـرآیـد بـاز هـرگز نباید به خود ببالد و مغرور گردد این هم درس دیگرى است كه ذوالقرنین به همگان تعلیم مى دهد

3ـ تكلیف شاق هرگز مناسب یك حكومت عدل الهى نیست , و به همین دلیل ذوالقرنین بعد از آن كـه تـصـریـح كرد من ظالمان را مجازات خواهم كرد وصالحان را پاداش نیكو خواهم داد, اضافه نـمود: ((من برنامه سهل و آسانى به آنها پیشنهاد خواهم كرد)) تا توانایى انجام آن را از روى میل و رغبت و شوق داشته باشند.

4ـ یـك حـكـومـت فـراگیر نمى تواند نسبت به تفاوت و تنوع زندگى مردم وشرائط مختلف آنها بى اعتنا باشد.

5ـ ذوالقرنین حتى جمعیتى را كه به گفته قرآن سخنى نمى فهمیدند (لا یكادون یفقهون قولا ) از نـظـر دور نداشت , و با هر وسیله ممكن بود به درد دل آنهاگوش فرا داد و نیازشان را برطرف ساخت .

6ـ امـنـیـت , نـخـسـتـیـن و مـهـمترین شرط یك زندگى سالم اجتماعى است , به همین جهت ((ذوالقرنین )) براى فراهم كردن آن پرزحمت ترین كارهارا بر عهده گرفت .

یـك رهبر الهى باید بى اعتنا به مال و مادیات باشد, و به آنچه خدا دراختیارش گذارده قناعت كند

7ـ درس دیـگرى كه از این ماجراى تاریخى مى توان آموخت این است كه صاحبان اصلى درد, باید در انجام كار خود شریك باشند كه ((آه صاحب درد را باشداثر)) اصولا كارى كه باشركت صاحبان اصلى درد پیش مى رود هم به بروزاستعدادهاى آنها كمك مى كند و هم نتیجه حاصل شده را ارج مى نهند و در حفظ آن مى كوشند چرا كه در ساختن آن تحمل رنج فراوان كرده اند.

ضـمـنـا بـه خـوبـى روشـن مى شود كه حتى یك ملت عقب افتاده هنگامى كه ازطرح و مدیریت صحیحى برخوردار شود مى تواند دست به چنان كار مهم ومحیرالعقولى بزند.

8ـ یـك رهبر الهى باید بى اعتنا به مال و مادیات باشد, و به آنچه خدا دراختیارش گذارده قناعت كند.

در قرآن مجید كرارا در داستان انبیا مى خوانیم : كه آنها یكى از اساسى ترین سخنهایشان این بود كه ما در برابر دعوت خود هرگز اجر و پاداش و مالى از شمامطالبه نمى كنیم .

9ـ محكم كارى از هر نظر درس دیگر این داستان است .

11ـ انـسـان هر قدر قوى و نیرومند و متمكن و صاحب قدرت شود و از عهده انجام كارهاى بزرگ بـرآیـد بـاز هـرگز نباید به خود ببالد و مغرور گردد این هم درس دیگرى است كه ذوالقرنین به همگان تعلیم مى دهد.

12ـ همه چیز زائل شدنى است و محكمترین بناهاى این جهان سرانجام خلل خواهد یافت , هر چند از آهـن و پـولاد یك پارچه باشد این آخرین درس در این ماجرا درسى است براى همه آنها كه عملا دنیا را جاودانى مى دانند, آن چنان درجمع مال و كسب مقام , بى قید و شرط و حریصانه مى كوشند كه گوئى هرگز مرگ وفنائى وجود ندارد.

تنظیم شده توسط سید محمد رضا آقامیری

برگرفته از تفسیر نمونه