تبیان، دستیار زندگی
البته خداشناسی اولین اصل اساسی دین است و شناخت خدا و اقرار به توحید او اولین گام دیندار شدن است؛ ولی ما در این مقاله سعی كرده‌ایم كلمه الله را از نظر لغت و ریشه آن مورد بررسی قرار دهیم تا علاقه مندان بتوانند به راحتی از آن استفاده نمایند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درباره الله بیشتر بدانیم!

واژه شناسی قرآن کریم 4
الله

در مطلب گذشته  حرف «باء» و كلمه «اسم» مورد بررسی قرار گرفت امروز قصد داریم توضیحاتی در باره كلمه الله بیان كنیم كه امیدوارم مورد استفاده واقع شود!

لفظ جلاله «الله»

به فارسی «خدا» ترجمه می‌شود و اصل آن « ال اله » بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه « اله » از ماده « أله » به معناى پرستش است ، وقتى مى‏گویند «اله الرجل و یاله» ، معنایش این است كه فلانى عبادت و پرستش كرد، ممكن هم هست از ماده «و ل ه» باشد ، كه بمعناى تحیر و سرگردانى است ، و «إله» بر وزن «فِعال» به كسره فاء ، و بمعناى اسم مفعول (مالوه) است، همچنان كه كتاب بمعناى مكتوب «نوشته شده» مى‏باشد، و اگر خدای را اله گفته‏اند، چون مالوه و معبود است، و یا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حیران و  سرگردان است.

و ظاهرا كلمه «الله» در اثر غلبه استعمال عَلَم (اسم خاص) خدا شده، و گر نه قبل از نزول قرآن این كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهلیت نیز آن را مى‏شناخت، همچنان كه آیه شریفه: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» (زخرف:87) و اگر از ایشان بپرسى چه كسى ایشان را خلق كرده.

«إله» بر وزن «فِعال» به كسره فاء ، و بمعناى اسم مفعول (مالوه) است، همچنان كه كتاب بمعناى مكتوب «نوشته شده» مى‏باشد، و اگر خدای را اله گفته‏اند، چون مالوه و معبود است، و یا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حیران و  سرگردان است.

هر آینه خواهند گفت : «الله »؛ و آیه : «فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا» (انعام:136)، پس در باره قربانیان خود گفتند : این مال الله ، و این مال شركائى كه ما براى خدا داریم » ، این شناسائى را تصدیق مى‏كند .

از جمله ادله‌ای كه دلالت مى‏كند بر اینكه كلمه «الله» علم و اسم خاص خدا است ، این است كه خدایتعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى كه از این اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصیف مى‏شود ، ولى با كلمه «الله» توصیف نمى‏شود ، مثلا میگوئیم الله رحمان است ، رحیم است ، ولى بعكس آن نمیگوئیم ، یعنى هرگز گفته نمیشود : كه رحمان این صفت را دارد كه الله است و نیز میگوئیم «رحم الله و علم الله و رزق الله ، خدا رحم كرد ، و خدا دانست ، و خدا روزى داد ، » ولى هرگز نمیگوئیم « الله الرحمن ، رحمان الله شد» ، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هیچیك از اسماء حسناى خدا قرار مى‏گیرد ، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود .

از آنجائى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى‏كند ، و مى‏فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است ، لذا مى‏توان گفت كه كلمه «الله» بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد ، و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله «الله» اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است ، و گر نه اگر از این تحلیل بگذریم ، خود كلمه «الله» پیش از اینكه نام خدای تعالى است ، بر هیچ چیز دیگرى دلالت ندارد ، و غیر از عنایتى كه در ماده « ا ل ه » است ، هیچ عنایت دیگرى در آن بكار نرفته است .1

این كلمه در قرآن كریم 2815 مرتبه در قرآن آمده است.2

منبع: المیزان، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی جلد اول

فرآوری: مرتضی رستمی-گروه دین و اندیشه


1- تفسیر المیزان، ج 1 ص 27 و 28

2- آموزش مفاهیم قرآن ج1