تبیان، دستیار زندگی
در زمینه ماهیت و همچنین شخصیت هاروت وماروت اختلاف نظر است چكیده دیدگاهها از قرار ذیل مى باشد: 1. برخى از مستشرقان گفته اند: آن دو در ابتدا ارواح طبیعت بوده اند و سپس به صورت فرشتگان درآمده و آدمیان باستان به عنوان خدا، ایشان را ستایش مى كرده اند.10
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هاروت و ماروت در قرآن

خداوند درآیه 102 سوره بقره با اشارتى اجمالى، داستان هاروت وماروت را این گونه بیان فرموده است:

(واتّبعوا ما تتلوا الشّیاطین على ملك سلیمان و ماكفر سلیمان ولكنّ الشّیاطین كفروا یعلّمون النّاس السّحر وما أنزل على الملكین ببابل هاروت و ماروت وما یعلّمان من احد حتّى یقولا انّما نحن فتنة فلاتكفر فیتعلمون منهما مایفرّقون به بین المرء و زوجه وماهم بضارّی ن به من أحد الاّ باذن اللّه و یتعلّمون مایضرّهم ولاینفعهم و لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الآخرة من خلاق ولبئس ماشروا به انفسهم لوكانوا یعلمون)

قرآن

مردمان از افسونهایى كه شیاطین در روزگار حاكمیت سلیمان مى خواندند، پیروى كردند والبته سلیمان كفر نورزید، بلكه این شیاطین بودند كه راه كفر مى پیمودند وبه مردم سحر مى آموختند، ونیز آن افسون كه در دو فرشته ـ هاروت وماروت ـ دربابل نازل شد، درحالى كه آن دو به هیچ كس سحر نمى آموختند، مگر این كه به وى یادآور مى شدند كه براى او آزمایش ومایه آزمونند ونباید او راه كفر را بپیماید (نباید از سحرآموزى سوء استفاده كند) امّا مردمان ازآن دو افسونهایى مى آموختند كه با آن مرد را از همسرش جدا مى ساختند والبته نمى توانستند ب ه كسى آسیب رسانند مگر به اذن الهى، مردمان چیزهایى فرا مى گرفتند كه برایشان زیان آور بود و منفعتى درپى نداشت و خود مى دانستند كه خریداران آن جادو را درآخرت بهره اى نیست. خود را به بد چیزى فروختند، اگر اهل فهم ودانش بودند!

بسیارى از مستشرقان براین باورند كه لغت هاروت وماروت4، همان واژه (هرودات) و (امردات) است كه در اوستا موجود مى باشد وهمین دو واژه، بعدها در زبان پارسى به صورت (خرداد) و (مرداد) درآمده است

تاریخ رویداد داستان

اگر سیاق آیات را ملاك پیوستگى وارتباط زمانى آنها بدانیم، ممكن است نتیجه بگیریم كه چون در آیه نامى از سلیمان به میان آمده است، پس موضوع هاروت وماروت هم مربوط به عصر او است. ولى منابع حدیثى این برداشت را نفى كرده و ارتباط آیات را برمحور هم زمانى ندانسته اس ت. بلكه از برخى احادیث استفاده مى شود كه موضوع هاروت وماروت به عصر پس ازنوح باز مى گردد. چنانكه امام صادق(ع) فرموده است: (بعد از نوح، ساحران وخیال پردازان فزونى یافتند، خداوند دوملك را به سوى پیامبر آن عصر فرستاد تا راز ساحران را برملاسازند و شیوه ابطال سحر را به مردم بیاموزند.) 1

دراین صورت، این سؤال مطرح مى شود كه پس چرا نام سلیمان دراین مجموعه آیات یاد شده است؟

درپاسخ باید گفت كه تنها ارتباط موضوعى داستان هاروت وماروت، باآنچه در روزگار حكومت سلیمان به وسیله شیاطین رخ داده، سبب شده است كه نام سلیمان درآیه یاد شود.

برخى مفسران با این اعتقاد كه داستان هاروت وماروت ربطى به عصر سلیمان نداشته است، زمان رخداد واقعه را، عصر ادریس پیامبر دانسته اند.

واژه هاروت و ماروت

بیش تر مفسران و لغت شناسان عرب، هاروت و ماروت را دو واژه غیرعربى دانسته اند كه وارد واژگان عرب شده است و ازاین رو لفظى معرّب یا دخیل شناخته مى شوند. 3

هرچند درمیان لغویان، هستند كسانى كه در اصل وجود هرگونه لفظ معرّب را در واژگان زبان عرب ویا درقرآن، منكر شده اند، ولى با توجه به رهیافت نامها و اعلام غیرعرب در فرهنگ تازى وهمچنین آیات قرآن، مى توان كلام آنان را، سخن افراط گرانه وغیرقابل اثبات دانست.

بسیارى از مستشرقان براین باورند كه لغت هاروت وماروت4، همان واژه (هرودات) و (امردات) است كه در اوستا موجود مى باشد وهمین دو واژه، بعدها در زبان پارسى به صورت (خرداد) و (مرداد) درآمده است. برخى دیگر این دو واژه را (اریوخ) و (مریوخ) دانسته اند. 5

آنچه گذشت، دیدگاههاى لغت شناسان است وامّا مفسران در ریشه یابى این دو لغت، اظهارنظر خاصى نكرده اند و فقط آن دو را غیر عربى و نیز غیرمنصرف شمرده اند.6

بعضى لغویان، ریشه این دوكلمه را (هرت) و (مرت) دانسته وآن دو را عربى شمرده اند به معناى (شكستن)،7 ولى غیرمنصرف بودن این دو واژه، خود گواه روشنى بر نادرستى این نظریه است. چه این كه غیرمنصرف بودن یك لفظ ،دو سبب مى طلبد و در اینجا یكى علمیّت است و دیگرى عجمى بودن. 8

بعضى خواسته اند دركنارعلمیّت،عدول را دومین سبب به حساب آورند، ولى با توجه به معیّن بودن موارد عدول دركلمات عرب، اثبات عدول دراین دو واژه آسان نیست. 9

ماهیت وشخصیت هاروت وماروت

در زمینه ماهیت و همچنین شخصیت هاروت وماروت اختلاف نظر است چكیده دیدگاهها از قرار ذیل مى باشد:

1. برخى از مستشرقان گفته اند: آن دو در ابتدا ارواح طبیعت بوده اند و سپس به صورت فرشتگان درآمده و آدمیان باستان به عنوان خدا، ایشان را ستایش مى كرده اند.10

2. نظر ابن عباس و حسن بصرى: آن دو فرشته نبودند، بلكه دو پادشاه بودند كه در سرزمین بابل فرمان مى راندند و سحر را درمیان مردم رایج مى ساختند.

بنابراین نظریه، لام در لفظ (ملكین) باید مكسور باشد! 11

3. دیدگاه قرطبى: آن دو نه فرشته بوده اند نه پادشاه، بلكه دو موجود شیطان صفت بوده اند.

توضیح قرطبى براى این تفسیر، بر این پایه استوار است كه (ما) در (وماانزل على الملكین) نافیه باشد ودرآیه تقدیم و تأخیرى صورت گرفته باشد ومعناى آیه در نهایت چنین باشد: (وماكفر سلیمان وماأنزل على الملكین ولكنّ الشیاطین ـ هاروت وماروت ـ كفروا یعلمان النّاس الس ّحر) 12

4. ابومسلم اصفهانى كه درشمار مفسران قرار دارد و فخررازى در تفسیر خود و نیشابورى در غرائب القرآن از سخنان وى بسیار یاد كرده اند و بیش ازهمه درمفاتیح الغیب به وى اشاره شده است، درباره هاروت وماروت معتقد است كه آن دو، فرشته بودند ولى هرگز علم سحر برآنان ناز ل نشده وایشان به مردم سحر نیاموختند،زیرا (ماانزل) عطف بر (ملك سلیمان) است و درحقیقت آیه چنین مى باشد: (واتّبعوا ما تتلو الشّیاطین على ملك سلیمان وعلى ما أنزل على الملكین… )

هاروت وماروت دو فرشته بودند كه به مردم سحر مى آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند

ییعنى; شیاطین درقلمرو فرمانروایى سلیمان وهمچنین درزمینه آنچه بر فرشتگان نازل شده بود، تلاوتى شیطانى و دخل وتصرفى ناروا داشتند و یهود درهر دوزمینه از شیاطین پیروى كردند وحق را فروهشتند وباطل را برگزیدند) 13

هاروت وماروت دو فرشته بودند كه به مردم سحر مى آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند

5. محمد جواد مغنیه، نویسنده تفسیر (الكاشف) مى نویسد:

من در فهم این آیه متحیّر بودم تا این كه با سخن مفتى موصل علامه عبیدى مواجه شدم وآن معنا را پسندیدم.

عبیدى مى نویسد:

درزمان حكومت سلیمان، پادشاه بابل چشم طمع به بیت المقدّس مركز فرمانروایى سلیمان داشت. دومرد كارآزموده را بدان جا فرستاد تا با اظهار پاكدامنى و تقوا مردم را بفریبند، به مردم سحر مى آموختند ومى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم وهدف اصلى آنان، ایجاد فساد درمی ان مردم بود. 14

علامه قاسمى، صاحب تفسیر قاسمى نیز نظیر همین نظریه را پذیرفته است. 15

6. برخى نیز بر این باور هستند كه داستان هاروت وماروت یك داستان نمادین و سمبلیك است و واقعیت خارجى نداشته است!

دیدگاه درست

دیدگاه درست كه مستند به ظاهر آیات و تصریح روایات نیز هست، چیزى است جزآنچه یاد شد. زیرا بر اساس قراءت مشهور، از ظاهر آیات، استنباط استفاده مى شود كه آن دو، دو فرشته بوده اند كه به صورت انسان درمیان جامعه ظاهر شده وجهت آزمودن مردم و جدا ساختن شایستگان از ت بهكاران، به ایشان سحر مى آموخته اند ویادآور مى شده اند كه این سحرآموزى، وسیله اى است براى آزمایش ایشان.

این معنا را با تفصیلى بیش تر، مى توان از روایات معصومان(ع) نیز استفاده كرد.

از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود:

(هاروت وماروت دو فرشته بودند كه به مردم سحر مى آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند و با این حال به مردم گوشزد مى كردند كه این دانش هرچند براى دفع زیان و ابطال سحر ساحران است، امّا مى تواند خود درجهت سحر به كارگرفته شود واین چیزى است كه عامل امتحان و آزمودن آنان مى باشد! گروهى این دانش را ازآن دو فرشته آموختند و به جاى باطل ساختن سحر دیگران، خود به ایجاد جدایى میان زن ومرد روى آوردند.) 16

از روایت دیگرى دراین زمینه استفاده مى شود كه برخى ازمردم زمان امام، براین گمان بوده اند كه (هاروت وماروت) با این كه دو فرشته بوده اند، با سحرآموزى به مردم مرتكب گناه شده اند. ولى امام در ردّ این نظر فرمود، هاروت وماروت دو فرشته بوده اند، ولى گناهى مرتكب نشده اند، زیرا به تصریح قرآن فرشتگان معصیت خدا نمى كنند. 17

بسیارى از مفسران ومحدثان این معنا را براى آیه پذیرفته اند و با اندك اختلافى كه در برخى از زوایاى موضوع دارند، به اتفاق پذیرفته اند كه آن دو، فرشته بوده اند و سحرآموزى آنان به مردم، جنبه آزمون و ابتلا داشته است.

این نظریه، هم درمیان عالمان امامیه با حسن قبول رو به رو بوده است وهم درمیان عالمان اهل سنّت.

__________________

1. طباطبایى، محمد حسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، اسماعیلیان، 1/ 234.

2. گنابادى، سلطان محمد، بیان السّعادة، تهران، مطبعة دانشگاه، 1/ 43.

3. رازى، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، 2/ 83; آلوسى، محمود، روح المعانى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1/ 342; نویا، پل، واژه هاى دخیل در قرآن، تهران، / 285 ; خزائلى، محمد، اعلام القرآن، تهران، 655 ; نیشابورى، محمد بن حسن، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، 1/ 387 ; فخررازى، محمود بن عمر، مفاتیح الغیب، 3/ 220 ; زمخشرى، محمود بن ، الكشاف فى تفسیرالقرآن، قم، نشر ادب الحوزهة، 1/ 172 .

4. خرمشاهى، بهاء الدین، قرآن شناخت، تهران، طرح نو، 230 ; خزائلى، محمد، اعلام قرآن، 655; نویا، پل، واژه هاى دخیل در قرآن/ 480.

5. نویا، پل، واژه هاى دخیل در قرآن/ 408 ; خزائلى، محمد، اعلام قرآن/ 655.

6. رازى، ابوالفتوح، 2/ 38 ; آلوسى، محمود، روح المعانى، 1/ 342 ; زمخشرى، الكشّاف، 1/ 172 ; طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، ناصر خسرو، 1/ ، فخررازى، محمود بن عمر، مفاتیح الغیب، 3/ 220.

7. آلوسى، محمود، روح المعانى، 1/ 342.

8. همان و رازى، ابوالفتوح، روض الجنان، 2/ 83 ; فخررازى، محمودبن عمر، مفاتیح الغیب، 3/ 220 ; بیضاوى، تفسیر البیضاوى، بیروت، مؤسسة الاعملى، 1/ 128

9. آلوسى، محمود بن عمر، روح المعانى، 1/ 342.

10. نویا، پل، واژه هاى دخیل/ 408.

11. رازى، ابوالفتوح، روض الجنان، 2/ 80; موسوى، سید مرتضى، امالى، قم، مكتبة آیة اللّه نجفى مرعشى، 2/ 77; مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 56/ 271.

12. قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 2/ 50; آلوسى، محمود، روح المعانى، 1/ 343.

13. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، 1/ 239، طبرسى، مجمع البیان،1/ 337 و…

14. مغنیة، محمد جواد، الكاشف فى تفسیرالقرآن، بیروت، دارالعلم للملایین، 1/ 161.

15. قاسمى، تفسیرالقاسمى، 2/ 210.

16. فیض كاشانى، محمد بن مرتضى، تفسیرالصافى، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1/ 172 ; مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، 56/ 266.

17. موسوى، سید مرتضى، امالى، 2/ 77.


تنظیم برای تبیان: شکوری