شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 6284
  • سه شنبه 1391/7/4
  • تاريخ :

اجل معلق،مرگ زودرس است؟

در قرآن می خوانیم:

هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ(الأنعام/2) او کسی است که شما را از گل فرید؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از ن گاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید می‌کنید!

 

جمله (ثُمَّ قَضی‏ اَجَلًا و اَجَلٌ مُسَمًّی عِندَه) اشاره به دو اجل است: اجل مقضی (معلّق)؛ اجل مسمّا (محتوم).

برخی وجوه فراوانی برای توجیه دو اجل ذكر كرده و بی‏ترجیح و انتخاب از آن‏ها گذشتند.[1]
دو اجل یاد شده با یكدیگر فرق دارند و شواهد درونی و قرائن بیرونی بر تفاوت میان آن دو دلالت دارند:

1. لفظ هر دو اجل نكره است و هرگاه دو نكره‏ای كه لفظاً مشترك‏اند، كنار هم آیند، هر یك بر معنایی دلالت می‏كند؛ برخلاف معرفه‏ها كه عین هم می‏شوند؛ مانند آیه (فَاِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا  اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا)[2].[3]

2. تعبیر (عِندَه) تنها برای اجل دوم آمده است.

قبرستان


برخی مفسران پنداشته‏اند كه مراد از اجل در (ثُمَّ قَضی‏ اَجَلا) اجل دنیایی است كه انسان با فرارسیدن زمان آن می‏میرد:(كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت)[3] ولی اجل در (واَجَلٌ مُسَمًّی عِندَه) مربوط به بعث (قیامت) است، چون انسان مدت معینی در برزخ می‏ماند تا قیامت فرا برسد:(قُل اِنَّ الاَوَّلینَ والاءخِرین  لَمَجموعونَ اِلی‏ میقتِ یَومٍ مَعلوم)[4] و پایان مدت برزخ همان اجل مسمّاست‏[5]؛ لیكن این سخن تام نیست و شاهدی ندارد، بلكه بر پایه روایاتی كه ذیل این‏گونه آیات نقل شدند، انسان در همین دنیا دو اجل دارد: اجل مقضی (معلق) و اجل مسمّا (محتوم).[6]
اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه مرگ است، از این جهت تقدیم و تأخیر و محو و اثبات می‏پذیرد؛ اما اجل محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاین‏رو تغییرناپذیر است؛ البته در خارج فقط اجل محتوم است و هیچ انسانی با اجل معلق از بین نمی‏رود؛ حتی آن‏گاه كه اجل معلّق، مطابق اجل محتوم نیست، آنچه رخ می‏دهد، همان اجل مسمّا و محتوم است.
بر این اساس، اجل معلّق به معنای مرگ زودرس كه در محاورات عمومی به كار می‏رود وجود ندارد و تعبیر مرگ زودرس و دیررس به لحاظ مشاهده مقتضی‏ها و وجود بعضی شرایط و رفع برخی موانع است؛ نه وجود همه شرایط و رفع همه موانع كه در این صورت، همان اجل محتوم و مقدّر الهی است و تقدیم و تأخیری ندارد: (فَاِذا جاءَ اَجَلُهُم لایَستَأخِرونَ سَاعَةً ولایَستَقدِمون).[7] اجل معلّق با كم و بسیار شدن شرایط و زمینه‏ها و مقتضیات همواره جابه‏جا می‏شود و تقدیم و تأخیر می‏پذیرد، تا با اجل مسمّا هماهنگ و منجّز شود؛ آن‏گاه مسمّا و معین است.
اجل مسمّا را هیچ كس تغییر نمی‏دهد؛ نه خدا و نه جز او: دیگران دگرگون نمی‏كنند، چون نمی‏توانند:(فَاِذا جاءَ اَجَلُهُم لایَستَأخِرونَ سَاعَةً ولایَستَقدِمون) و خدا نیز تغییر نمی‏دهد، زیرا آن را برابر با نظام احسن قرار داده است و كلمات و خلقت احسن او تبدیل‏پذیر نیستند: (لاتَبدیلَ لِكَلِمتِ الله)[8]؛ (لاتَبدیلَ لِخَلقِ الله)[9] ازاین‏رو فرمود:(ولَن یُۆَخِّرَ اللهُ نَفسًا اِذا جاءَ اَجَلُها).[10]
بهترین شاهد كه عمر كوتاه هم از مصادیق اجل مسمّاست، آیه (وما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ ولایُنقَصُ مِن عُمُرِهِ اِلاّفی كِتبٍ اِنَّ ذلِكَ عَلَی اللهِ یَسیر)[11] است، چون در این آیه عمر كوتاه را نیز ثبت در كتاب الهی دانسته است كه مقصود همان امّ الكتاب است و امّ‏الكتاب جایگاه اجل مسمّاست.
به گفته حكیم سبزواری هر كه بر اساس محاسبات دقیق ریاضی حركت كند، مرگ زودرس و دیررس و مرگ بهنگام و نابهنگام نخواهد داشت:
موتاً طبیعیاً غدا اخترامی  قیس إلی كلیة النظام‏
ما لیس موزوناً لبعض من نغم  ففی نظام الكل كل منتظم‏[12]
اجل معلّق، مثل كفر و ایمانِ معلّق، عدل و فسقِ معلّق، علم و جهلِ معلّق و غنا و فقرِ معلّق كاملاً در معرض تغییر و تبدّل است، چون مربوط به نشئه طبیعت و مادی (دنیا) است و در عالم طبیعت كه نظام حركت و آزمون و اختبار است، هیچ چیز بر كسی مقدّر ازلی نیست كه تغییرپذیر نباشد، چنان‏كه راه هیچ كسی هم یك‏طرفه نیست.
انسان در دنیا همواره راهش (راه نصاب)[13] دوطرفه است:(وهَدَینهُ النَّجدَین)[14]: راه عالم شدن و جاهل ماندن، مۆمن بودن و كفر ورزیدن، عادل شدن و فاسق بودن، عمر طولانی یا كم داشتن و... برای همگان باز و دوسویه است، چنان‏كه دریافت فیض الهی برای همه مستعدان یكسان است:(سَواءً لِلسّائِلین)[15] یعنی درهای نعمت‏های گسترده جهان، برای همه طالبان مستعد یكسان گشوده‏اند، بنابراین اگر در روایات هست كه صدقه، صله رحم، سبك كردن دَین، زیارت قبر امام حسین‏(علیه‌السلام)، مواظبت بر بهداشت و... سبب طولانی شدن عمر می‏شوند و عدم آن‏ها عمر را كوتاه می‏كنند[16]، به اجل معلّق اشاره دارند كه همگانی و تغییرپذیرند.
در مقابل اجل معلّق، اجل مسمّا و محتوم قرار دارد كه عند الله است: (واَجَلٌ مُسَمًّی عِندَه) و این اجل به قرینه آیه (ما عِندَكُم یَنفَدُ وما عِندَ اللهِ باق)[17] تغییرناپذیر است. كلمه (عِندَه) به معنای معلوم نزد خدا نیست، زیرا اجل غیرحتمی هم معلوم نزد اوست.
مضمون این دو آیه كنار هم قیاس شكل اول را می‏سازند: اجل مسمّا عند الله است (صغرا)؛ و هر آنچه عند الله است، باقی است (كبرا)، پس اجل مسمّا پایدار و تغییرناپذیر است (نتیجه)، بنابراین اجل مسمّا در آیه مورد بحث بر همان اجلی تطبیق می‏شود كه در آیه (اِذا جاءَ اَجَلُهُم فَلا یَستَءخِرونَ ساعَةً ولایَستَقدِمون)[18] آمده است.

اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه مرگ است، از این جهت تقدیم و تأخیر و محو و اثبات می‏پذیرد؛ اما اجل محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاین‏رو تغییرناپذیر است

گفتنی است كه تغییرناپذیری اجل مسمّا (قضا و قدر محتوم) مانع تلاش، دعا، صدقه و... نمی‏شود، چون خود این‏ها جزو قضا و قدر الهی‏اند؛ یعنی خدا چنین مقدّر فرمود كه اگر انسان به مواعظ انبیا و اولیای الهی گوش فرا دهد و دعا، صله رحم، تصدق و بهداشت را رعایت كند، عمرش دراز، وگرنه كوتاه می‏شود، همان‏گونه كه عزت بخشیدن و خوارساختن منتسب به خداست:(وتُعِزُّ مَن تَشاءُ وتُذِلُّ مَن تَشاء)[1] ولی راهش این‏گونه است كه چنانچه انسان برای دفاع از سرزمین خود بجنگد، عزیز وگرنه ذلیل می‏گردد. خدا عزت كسی را می‏خواهد كه از راه صحیح و در جای خودش جنگ یا صلح كند و ذلت كسی را می‏خواهد كه در زمان مناسب نجنگد یا صلح نكند.
 

شبکه تخصصی قرآن تبیان

برگرفته از: کتاب تسنیم، تالیف آیت الله جوادی آملی، جلد 24 -  صفحه 382


پی‌نوشت‌ها:

[1] ـ مانند فخر رازی در التفسیر الكبیر، ج‏12، ص‏480 ـ 481. تسنیم، جلد 24 صفحه 383

[2] ـ سوره شرح، آیات 5 ـ 6.

[3] ـ بر پایه رحمت و عنایت الهی هر جا حادثه یا مشكلی پیش آید، دو برابر آن آسانی پدید می‏آید تا آن مشكل را حل كند، چنان‏كه در حدیث نبوی‏صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: لو كان العسر فی جُحر لدخل علیه الیسر؛ حتّی‏ یخرجه؛ وقال‏صلی الله علیه و آله و سلم: لن یغلب عسرٌ یُسرَیْن فإنّ مع العسر یُسراً وانّ مع العسر یسراً (نهج الفصاحه، ج‏2، ص‏1060)؛ اگر دشواری خود را در سوراخی فرو ببرد، دو برابر آن آسانی فرا می‏رسد تا آن را از سوراخ بیرون بكشد؛ یعنی همیشه یُسر خدا بیشتر از عسر اوست، بدین جهت در آیه كلمه «عسر» با «الف و لام» و كلمه «یسر» بدون آن تكرار شده است، تا دلالت كند كه عسر دومی همان عسر اولی است؛ ولی یسر دوم غیر از اوّلی است.

[4] ـ سوره آل عمران، آیه 185.

[5] ـ سوره واقعه، آیات 49 ـ 50.

[6] ـ ر.ك: مجمع البیان، ج‏4، ص‏423 ـ 424؛ الكشاف، ج‏2، ص‏4؛ روح المعانی، ج‏4، ص‏84.

[7] ـ الكافی، ج‏1، ص‏147؛ تفسیر العیاشی، ج‏1، ص‏355. تسنیم، جلد 24 صفحه 384

[7] ـ سوره اعراف، آیه 34.

[7] ـ سوره یونس، آیه 64.

[9] ـ سوره روم، آیه 30.

[10] ـ سوره منافقون، آیه 11. تسنیم، جلد 24 صفحه 385

[11] ـ سوره فاطر، آیه 11.

[12] ـ شرح منظومه، سبزواری، ج‏2، ص‏422.

[13] ـ منظور از راه نصاب، راه نجات از جهنم و فراهم كردن نصاب لازم انسانیت و رسیدن به حد حیوانِ ناطقِ حامد است. امّا رسیدن به اوج ولایت و قله كمال به دلیل فراهم نبودن مقدمات آن، مقدور همگان نیست.

[14] ـ سوره بلد، آیه 10. تسنیم، جلد 24 صفحه 386

[15] ـ سوره فصّلت، آیه 10. مراد از «سۆال»، سۆال استعداد و حال و مقال و فعل است نه سۆال لفظی.

[16] ـ الكافی، ج‏2، ص‏152 ـ 153 و157؛ ج‏4، ص‏2؛ ج‏6، ص‏290؛ تهذیب الاحكام، ج‏6، ص‏42؛ وسائل الشیعه، ج‏5، ص‏61.

[17] ـ سوره نحل، آیه 96.

[18] ـ سوره یونس، آیه 49. تسنیم، جلد 24 صفحه 387

UserName