تبیان، دستیار زندگی
در این میان برخی از زنان که رهبری انقلابهای زنانه در پاریس را بر عهده داشتند، به همراه هوادارانشان، نسبت به اعلامیه حقوق بشر که مبتنی بر منافعی کاملا مردانه بود، قیام کردند و سرانجام سرشان به زیر گیوتین رفت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رهبر زنان خارج از محدوده

سیمون دوبووار کیست؟

گیوتین

همانطور که در مقاله قبل گفته شد، داستان فمینیسم عملا از انقلاب کبیر فرانسه آغاز شده است. زمانی که در آن به تشکیل شورای ملی دست زدند و در آن به شکل دهی قانونی از جنس حقوق بشری، پرداختند. از آنجا که روشنفکران این دوره همگی تفکراتی زن ستیز داشتند، آن قوانین را در راستای منفعت و حقوق مردان ترسیم کردند تا به این ترتیب موجبات خشم و نفرت را در زنان برانگیزند. بعد از این ماجرا زنان دست به قیام زدند تا موفق به دریافت اعلامیه حقوق زنان شدند.

در این میان برخی از زنان که رهبری انقلابهای زنانه در پاریس را بر عهده داشتند، به همراه هوادارانشان، نسبت به اعلامیه حقوق بشر که مبتنی بر منافعی کاملا مردانه بود، قیام کردند و سرانجام سرشان به زیر گیوتین رفت.

به این ترتیب موج اول حرکت های فمینیستی در این شرایط اتفاق افتاد. شرایطی که در آن زنان برای داشتن حق رای و بهره مندی از حقوق سیاسی، قیام کردند. این حرکات دستاوردهایی را به همراه داشت. اما از اساسی ترین دستاوردها این بود که منشور اعلامیه حقوق بشر، شکل گرفت. در سال 1945سازمان ملل متحد اعلامیه حقوق بشر را برای تمامی جهانیان خلق کرد. هرچند در این اعلامیه خبری از تساوی حقوق زن و مرد نبود. یعنی همان خواسته ای که فمینیست ها به دنبال تحقق آن بودند.

دوبوار تنها 6 سال داشت که جنگ جهانی اول در 1914 آغاز شد. این بدان معناست که وی دوران کودکی خود را با خاطراتی سرشار از رعب و وحشت و وقایع ناشی از جنگ، پشت سر گذاشت

اما موج دوم حرکات فمینیستی عملا از سال 1960 آغاز شد و رهبری آن را "سیمون دوبووار" بر عهده داشت. وی نویسنده کتاب معروف "جنس دوم" است. جنس دوم کتاب بزرگی است، حدود 1000 صفحه در دو جلد. جلد اول که "حقایق و اسطوره ها" نام دارد و شامل سه قسمت است، قسمت اول " سرنوشت" که داده های زیست شناسی، روانکاوی و دیدگاه ماتریالیسم تاریخی در مورد زنان را مورد بررسی قرار می دهد. دوبوار جنس دوم را در سال 1949 منتشر ساخت. زمانه ای که برای نوشتن یک کتاب فمینیستی در مورد زنان چندان مناسب به نظر نمی رسد. از موج اول فمینیسم و جنبش حق رای سالها گذشته بود و تا شروع موج دوم در دهه 1970 سالها باقی مانده بود. دوبوار از شخصیت های برجسته فمینیستی است که در جهان معاصر نیز طرفداران بسیاری دارد. او یک فمینیست رادیکال بود. همانطور که می دانیم نظریه فمینیستی شامل مکاتب مختلفی می شود که یکی از آنها فمینیست رادیکال است. این گرایش دارای عقایدی تند و افراطی است و خطی مشی های خاصی را دنبال می کند. اما به دلیل اهمیت کتاب دوبوار و تاثیرات اجتماعی و فرهنگی که به دنبال داشت، و همچنین نقش این زن در پیشبرد افکار فمینیستی، بهتر است مروری بر زندگانی وی داشته باشیم و با نگرشی نقادانه به بررسی کتاب معروفش، "جنس دوم" بپردازیم.

سیمون دوبووار

دوبوار تنها 6 سال داشت که جنگ جهانی اول در 1914 آغاز شد. این بدان معناست که وی دوران کودکی خود را با خاطراتی سرشار از رعب و وحشت و وقایع ناشی از جنگ، پشت سر گذاشت. به نظر می رسد این جنگ به اندازه جنگ جهانی دوم  در زندگی، سرنوشت وآرای دوبوار  تاثیرگزار بود. خود جنگ برای دوبوار چندان دردناک نبود اما در پایان آن ارزش سهام پدرش { که قسمتی از آن به وسیله جهیزیه مادرش خریداری شده بود} در روسیه به شدت نزول کرد و خانواده دوبوار را با وضعیتی جدید مواجه کرد. آنچنان که خود دوبوار در جلد اول خاطراتش -خاطرات دختر آراسته- شرح می دهد، پدرش شغلش را نیز از دست می دهد و خانواده مجبور می شوند به یک خانه کوچکتر نقل مکان کنند. در این خانه جدید سیمون حتی اتاقی از آن خود ندارد. تنها باقی مانده زندگی بورژوازی در خانه جدید مجموعه کتابهای پدرش است. به این ترتیب در سنی بسیار پایین و برای فرار از موقعیت جدید و خلق دنیایی خصوصی برای خود، سیمون به کتاب خواندن پناه می برد. بنابراین بر اثر این حادثه، این خانواده ثروت خود را از دست دادند و مجبور به پذیرش شرایط تازه ای در زندگی شدند که چندان خوشایندشان نبود. در واقع دوبوار دوران کودکی و نوجوانی خود را با بحرانهای ناشی از آشفتگیهای اجتماعی و سپس بحرانی خانوادگی، پشت سر گذاشت.

اما موج دوم حرکات فمینیستی عملا از سال 1960 آغاز شد و رهبری آن را "سیمون دوبووار" بر عهده داشت

اما اتفاق مهم زمانی روی داد که سیمون تصمیم گرفت برای کسب درآمد، شغلی به دست بیاورد. پدرش، کار زن برای کسب درآمد را مورد قبول نمی دانست، و به همین خاطرشدیدا با تصمیم او مخالفت کرد. با این حال سیمون می خواست از زندگی خانوادگی خویش فرار کند و برای کسب درآمد و در واقع به نوعی بازگشت به زندگی گذشته اش، مشغول به فعالیت کاری شود، پس تصمیم گرفت معلم شود. این بدان معناست که دوبوار اولین بار برای فرار از شکست مالی پدرش، تصمیم گرفت به عرصه اجتماع وارد شود. زیربنای فکری دوبوار در انجام چنین اقداماتی، اثبات عدم تفاوت در پذیرش نقش های زنانه و مردانه بود. او مدعی شد که زن و مرد تحت شرایط جامعه، آموزش داده می شوند که زنانه یا مردانه عمل کنند. این ادعا مورد توجه واقع شد چون به نوعی شنا کردن بر خلاف مسیر طبیعی محسوب می شد. طرح ادعایی تازه و عجیب که اثبات علمی و منطقی نداشت و تنها محبوبیت و شهرت را برای دوبوار به ارمغان آورد. و این آغاز مسیری بود تا این شخص بتواند به ارائه نظریاتش در ابعاد وسیعتری بپردازد. احتمالا شرایط زندگی فردی و اجتماعی خانم دوبوار، تاثیرات عمیقی بر ذهن و روح او گذاشته است، به نحوی که او را وادار به ارائه جهانی بینی متفاوت و تا حدی نامعقول کرده است. به گونه ای که به انکار واقعیت هایی بدیهی و طبیعی پرداخته است. همچنین وی به وضعیت زنان در جامعه که از حداقل حقوق اجتماعی همچون حق رای،برخوردار نبودند، انتقاد کرد و از آن نقطه به جایی  رسید که کلا تفاوت های زن و مرد را به ناچیزترین موارد ممکن، تقلیل داد. تا به این ترتیب موجب خلق تفکراتی شود که بنیان خانواده و جامعه را در هم ریزد تا به اهداف مورد نظر خود برسد.و شغلی اختیار کند.

اما جنگ جهانی دوم و تاثیراتش بر دوبوار را می توان با بررسی رمان بلندش "ماندارن ها" تحلیل کرد.

با شروع جنگ جهانی دوم در 1939 آنگونه که خود دوبوار می گوید:" تاریخ ناگهان بر سرم آوار شد و من هزار تکه شدم. یکباره چشم از خواب گشودم و دیدم هر تکه ام در یک گوشه از جهان افتاده است."

با شروع جنگ جهانی دوم در 1939 آنگونه که خود دوبوار می گوید:" تاریخ ناگهان بر سرم آوار شد و من هزار تکه شدم. یکباره چشم از خواب گشودم و دیدم هر تکه ام در یک گوشه از جهان افتاده است

به نظر می رسد تاثیرات این جنگ موجب شد تا دوبوار تا حدی روحیه فردگرایانه گذشته خویش را کنار بگذارد و به همبستگی و جمع گرایی بیاندیشد. در جایی مکلینتاک از دوبوار نقل می کند که:" { دربهار 1939} من به انکار شیوه فردگرایانه و غیربشری زندگی ام برخاستم؛ ارزش همبستگی را دریافتم؛ ... فهمیدم که تا مغز استخوان وجودم به معاصرانم وابسته ام." بین سالهای 1939 تا اواخر 1945 كه فرانسه در اشغال آلمان نازی است، سیمون دو بوار هر روز چند ساعت از وقتش رادر كتابخانه ملّی میگذراند و به مطالعهُ آثار فلاسفه از ارسطو تا نیچه مشغول بود. در حین این مطالعات بارها با این موضوع مواجه شد كه زنان در تعاریف فلاسفه، از هستی كنار گذاشته شده اند. بنابراین دانستن این مطالب او را خشمگین و ناراحت می کرد.

اما موج دوم فمینیسم بعد از آمریکا به اروپا نیز کشیده شد و در فرانسه زندگی خود دوبوار را نیز تحت الشعاع قرار داد. دوبوار به جنبش آزادی زن که در 1971 بنیان گذارده شده بود پیوست، در 1972 همراه با دوست حقوقدانش، ژیزل حلیمی، جمعیت شوازیر (انتخاب) را برای دفاع از حق سقط جنین بنیان گذاشت و در 1974 مجله ای به نام فمینیست تاسیس کرد. به این ترتیب او  زندگی گوشه گیرانه و روشنفکری خود را تا حد زیادی کنار گذاشت و بر خلاف نظر بسیاری از منتقدانش که معتقد بودند او فردگراست، وارد عمل اجتماعی برای تغییر وضعیت زنان شد. از این زمان تا پایان زندگی اش در 1986، دوبوار همواره خود را فمینیست و مدافع حقوق زنان نامید و به کار اجتماعی برای تغییر وضعیت زنان ادامه داد.

مسلما دستیابی به اطلاعاتی در رابطه با زندگانی سردمداران این جنبش، ابزار مناسبی را برای تحلیل و قضاوت درباره آراء و تفکرات فمینیستها در اختیار ما قرار می دهد. از اهداف مقالات حاضر، دستیابی به نگرشی آگاهانه و شفاف نسبت به مکاتب مختلفی است که در دنیای امروز به ترویج آراء و افکار خود می پردازند و خیل عظیمی از افراد را ناآگاهانه، به سمت خواسته های خویش می کشانند. بیان این مطالب بیشتر از آن جهت است که بدانیم و بشناسیم صاحبان تفکراتی را که امروز سایه آنها را تدریجا بر خود احساس می کنیم. در مقاله بعدی، به طور مفصل تری به بیان افکار سیمون دوبوار و نقد اثر معروف او، کتاب"جنس دوم" می پردازیم.

فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاست

مطلب مرتبط: هیچ زنی، زن به دنیا نمی آید!


منابع:

مروری بر زندگی و اندیشه سیمون دوبوار( با تاکید بر کتاب "جنس دوم")(هما مداح)/سایت دکتر فکوهی

روزنامه گاردین،نهم ژانویه 2008،سالروز تولد سیمون دوبوار

دانشنامه آزاد ویکی پدیا

کتاب جنس دوم،نوشته سیمون دوبوار