تبیان، دستیار زندگی
«در آمدى بر نقد قرائت لیبرال - سرمایه‏دارى از "جامعه مدنى"» در این نوشته، «سرمایه ‏دارى‏»، به معناى اصطلاحى آن منظور است كه پدیده‏اى استثمارى با عملكردو راهكارهایى ویژه مى‏باشد نه سرمایه‏ دارى به معناى لغوى آن كه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسلام و سرمایه دارى


«در آمدى بر نقد قرائت لیبرال - سرمایه‏دارى از "جامعه مدنى"»

در این نوشته، «سرمایه ‏دارى‏»، به معناى اصطلاحى آن منظور است كه پدیده‏اى استثمارى با عملكردو راهكارهایى ویژه مى‏باشد نه سرمایه‏ دارى به معناى لغوى آن كه معطوف به هرگونه در اختیار داشتن‏مال و سرمایه است. نگرش اسلام به اصل اموال و سرمایه، بسیار مثبت است. اموال و هرگونه كالا كه‏بگونه‏اى نیازهاى بشرى را برآورد، در نظر اسلام، امرى حیاتى و عامل بقاء و برپایى جامعه، و راه تداوم‏حیات انسانى، و رشد دین و دین‏باورى است. این موضوع را، در سراسر تعالیم اسلامى به روشنى مى‏بینیم‏كه با تعبیرهایى گونه‏گون، از ضرورت تمتعات زندگى، و حیاتى بودن اموال و كالاها سخن گفته و سهم‏اصولى «اموال‏» را در جامعه انسانى، تبیین نموده اند

از آنجا كه در این مقاله، بنابر ارزیابى فشرده و كوتاه است، تنها به چند نمونه از این تعالیم اشاره‏مى‏شود:

در قرآن كریم، «اموال‏»، عامل قوام و امداد الهى شمرده شده است:

1- ولا توء توا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قیاما... (1)

اموال خود را، كه خداوند سبب برپایى زندگى شما قرار داده است، به دست‏سفیهان (ناواردان وغیرمتخصصان) مسپارید...

2- و امدد ناكم باموال و بنین... (2)

از طریق اموال و فرزندان به شما كمك رساندیم.

در احادیث نیز «مال و ثروت‏»، عامل پایدارى اسلام و مسلمانان و ابزار سامان یابى كار اجتماع دانسته‏شده است:

امام باقر(ع) - به روایت امام صادق(ع):

... هى (الدنانیر و الدراهم) خواتیم الله فى ارضه، جعلها الله مصحه لخلقه، و بها تستقیم شوؤنهم ومطالبهم (3)درهم و دینار، مهر (سكه) خدا است در زمین، خداوند آن را براى سامان‏یابى كار خلق قرار داده است،تا بدان وسیله، امور زندگانى مردمان بگذرد و نیازهاى آنان برآورده شود.

مقصود از این تعبیر، اینست كه خداى متعال چنین به فكر آدمیان القا كرده است كه این ابزار ووسیله (درهم، دینار، تومان و هر پولى) را پدید آورند و براى آن، اعتبار مالى قرار دهند، تا از تعویض كالا باكالا - كه‏كارى دشوار و دراكثر موارد، غیرعملى‏است - آسوده گردند و زندگى و امور آنان به آسانى برگزار شود.

امام صادق(ع):

احتفظ بما لك فانه قوام دینك (4)

از اموالت مراقبت كن كه مایه پایدارى دین تو است.

اسلام بر دستیابى به رشد اقتصادى و آبادى مزارع و سرزمینها و بهره‏بردارى از منابع و سرمایه‏هاى‏طبیعى آن نیز تاكید كرده است:

در قرآن كریم آمده است:

هو انشاكم من الارض و استعمركم فیها... (5)

خداوند شما را از زمین پدید آورد و آباد كردن آن را به شما سپرد...

امام صادق(ع) نیز فرمود:

فكر یا مفضل فى هذه المعادن و ما یخرج منها من الجواهر المختلفة، مثل الجص، و الكلس، و الجبس، والزرانیخ و المرتك و القونیا و الزیبق، و النحاس و الرصاص، و الفضه و الذهب،... و الیاقوت وضروب الحجاره، و القار، و المومیا، و الكبریت، و النفط و غیر ذلك مما یستعمله الناس فى مآربهم;فهل یخفى على ذى عقل ان هذه كلها ذخائر ذخرت للانسان فى هذه الارض یستخرجها فیستعملهاعندالجاجه الیها... اى مفضل! درباره این معادن بیندیش، و درباره مواد گوناگونى كه از آنها بیرون آورده مى‏شود، همچون گچ و آهك و سنگ گچ و زرنیخ و مردار سنگ و توتیا و سیماب و مس و سرب و سیم و زر... و یاقوت واقسام سنگها، نیز قیر و مومیائى و گوگرد و نفت وجز اینها، كه مردمان براى رفع نیازمندیهاى خود به‏كار مى‏برند; آیا ممكن است‏بر شخص خردمند این مطلب پوشیده بماند كه همه اینهاچیزهایى است‏كه (برطبق حكمت) براى انسان در این زمین ذخیره شده است، تا آنها را از زمین بیرون آورد و هنگام‏نیاز به كار برد؟...

سرمایه‏گذارى تولیدى و پرهیز از راكد گذاردن اموال و كنز و گنج كردن آنها، نیز مطرح گردیده است:

... و الذین یكنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم (6)

و كسانى‏كه طلا و نقره گنج مى‏كنند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند به كیفرى دردناك نویدشان ده.

اندوختن طلا و نقره (كه در دوران گذشته، وسیله مبادله بوده و واحد پول را تشكیل مى‏داده است) واموال فراوان و متراكم، «كنز» است و هرگونه استفاده عمومى و سرمایه‏گذارى اموال، انفاق و خدمت‏به‏خلق است.

امام على(ع):

لیس فى المال الصامت نفل (7)در مال راكد، زیاده و رشدى نیست.

امام صادق(ع):

ما یخلف الرجل بعده شیئا اشد علیه من المال الصامت ... قلت له: كیف یصنع به؟ فقال: یجعله فى الحائط و البستان و الدار (8)آدمى، ثروتى ناخوشایندتر از سرمایه‏هاى راكد پس از خویش باقى نمى‏گذارد. سئوال شد پس بااینگونه اموال چه كند؟ امام فرمود: آن را در خانه‏سازى و احداث باغ، سرمایه‏گذارى كند.

امام سجاد(ع):

استنماء المال تمام المروة (9)رشد و نمو مال، از مروت است.

همچنین استفاده بهینه از سرمایه‏ها و منابع نیز مطرح شده است:

امام على(ع):

لم یكتسب مالا من لم یصلحه (10)آن كس كه از سرمایه‏اش درست استفاده نكند در حقیقت، مالى به دست نیاورده است. (11)

بنابراین تعالیم كه نمونه‏اى بسیار اندك‏درباره مسائل مالى بوده روشن مى‏گردد كه به سرمایه‏ها و اموال در اسلام با نگرشى بسیاراصولى و مثبت نگریسته شده و ثروت در جامعه‏اسلامى، جایگاهى ویژه دارد. پس چگونه است‏كه اسلام در عین حال، با سرمایه‏دارى درقلمروى گسترده آن مبارزه كرده و مال پرستى و افزونخواهى را به شدت محكوم كرده است؟

اسلام در برابر اموال، از عوارض منفى آن‏نیز سخن مى‏گوید و سرمایه‏دارى را با شیوه واخلاقیات و عملكردهاى ناهنجار آن معرفى‏مى‏كند. اگر اموال و سرمایه‏ها در جهتى درست‏و انسانى هدایت نشود، و در خدمت كل جامعه‏بشرى قرار نگیرد، و از صورت ابزارى و آلى درآمده و به صورت هدف واصل در نزد گروهى‏خاص ذخیره گردد، مردود است‏بعبارت دیگر،بعد منفى سرمایه‏دارى، مردود است زیراعملكردهایى ناعادلانه و راه‏كارهاى ظالمانه وضدانسانى دارد و اقتصاد بازار آزاد كه ركن‏قرائت لیبرال - سرمایه‏دارى از جامعه مدنى‏غربى است، دقیقا" بر همین عملكردها وراهكارها مبتنى شده است.

پدیده سرمایه‏دارى مصطلح، به این معنا و در بعد منفى آن، از ناهنجارترین، ویرانگرترین و شوم‏ترین‏پدیده‏هایى است كه در اجتماعات بشرى رخ نموده است. از آغاز پیدایش این پدیده تاكنون، پدیده دیگرى‏به این شومى و ویرانگرى نداشته‏ایم; زیرا كه یا خود به تجاوز و نابودى انسانها دست‏یازیده است، و یادستیار نزدیك همه تجاوزكاران و دژخیمان تاریخ بوده است. اگر قدرتهاى بدنى و خانوادگى یا قبیله‏اى درگذشته‏هاى دور، یكه‏تازى كردند، و یا قدرتهاى نظامى و خودكامه سیاسى، در دورانهاى بعد، ره بیدادپوئیدند، و یا قدرتهاى صنعتى و نظامى در این دوران، خاستگاه اصلى بسیارى از تجاوزگریها و بیدادگریها وپایمال‏شده‏حقوق‏انسانهاگردیدند، ریشه‏اصلى‏همه اینها درسرمایه‏دارى و تمكن بى‏حساب مالى نهفته است.

خصلت «سرمایه‏دارى‏»، در تبیینى كلى و فشرده، خاستگاه اصلى خودخواهی ها و سودجویی ها، وسرچشمه نابسامانی ها و نابودی ها و تبعیض ها و محرومیت ها و ستیزها و آشوب ها بوده است. تراكم سرمایه دربخشى و مال‏اندوزى گروهى، همواره ره‏آوردهایى ویرانگر داشته است و افراد و اجتماعات و حتى طبیعت ومحیط زیست را نیز به تباهى كشیده است.

«اقتصاد سرمایه‏دارى‏» و جامعه مدنى به این معنا و در قرائت‏سكولار، نظامى ضد الهى و بستر اقتصادى‏طاغوتى است، لگام گسیخته و مرزنشناس و عدالت‏گریز و قانون‏ستیز، كه جز به خود و قانون خود و آزادى‏در راه كارهاى خود، به هیچ قانون، و آزادى و شیوه و روشى حرمت نمى‏نهد، و جانب هیچ حق و عدلى رارعایت نمى‏كند.

سرمایه‏دارى با معیارهاى لیبرالیسم اقتصادى، داراى ویژگیهاى همه تجاوزگران و طاغوتان در طول‏تاریخ است، بلكه امروزه با تكامل ابزارى كه پدید آمده است، این تجاوزرگریها بسیار پیچیده‏تر، سهمگین‏ترو ضدانسانى‏تر از همه مستكبران تاریخ گذشته، عمل مى‏كند. تجاوزگرى كه از حد منطقه و كشورهاى‏خاص گذشته و فرامنطقه‏اى و جهانى شده است، از حریم انسانها هم گذشته و به حریم طبیعت و منابع آن‏نیز پنجه افكنده است، حتى كمربند امنیتى كره زمین، یعنى لایه اوزن نیز از عملكرد آن در امان نمانده است. وشگفت اینجاست كه در عین حال، داعیه اصلاحگرى و قانونمدارى نیز دارد و از حقوق انسانى و آزادى وآزادگى نیز دم مى‏زنند؟ چه نیك و شگرف، قرآن كریم، كارنامه اینان را ترسیم فرموده است:

و اذا قیل لهم لا تفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون (12)

چون به آنان گفته شود كه در زمین، فساد مكنید، مى‏گویند: ما مصلحانیم.

قرآن كریم، مسرفان را مفسد معرفى مى‏كند.

اكنون پاره‏اى از دیدگاههاى اسلام درباره سرمایه‏دارى را تبیین مى‏كنیم، و در ارزیابى شتابزده‏اى،برخى از راه كارها و ره‏آوردهاى آن را برمى‏شماریم. و در آغاز از پیامدهاى فردى آن گفتگو مى‏كنیم كه‏زمینه اصلى عملكردهاى اجتماعى آن نیز هست:

1- الهاء و باز دارندگى

این عنوان، در سوره «تكاثر» آمده است، كه احوال زیاده‏داران را ترسیم مى‏كند، و پیامدهاى منفى‏افزون‏دارى را به تصویر مى‏كشد:

الهكم التكاثر. حتى زرتم المقابر. كلا سوف تعلمون. ثم كلا سوف تعلمون! نازیدن به فزوندارى (و فزونخواهى)، شمایان را سرگرم ساخت. (و در دنیا غرق كرد) تا (مرگ فرارسیدو) به دیدار گورها شتافتید. نه آن است (كه مى‏پندارید)، به همین زودى خواهید دانست. نیز نه آن‏است (كه مى‏پندارید)، به همین زودى خواهید دانست.

در این آیه كریمه، زیاده‏دارى و افتخار به آن، از عوامل بازدارنده انسان، به حساب آمده است. «الهاء» به‏معناى بازدارندگى از یاد خدا و گردن نهادن به قوانین الهى و به "لهو" افكندن است.

امین‏الاسلام طبرسى مى‏گوید:

الهاء، به معناى سرگرم كردن كسى به لهو و لعب است; و «الهیكم التكاثر»، یعنى نازیدن (و پز دادن) به‏فزونى مال و فرزند شما را از فرمانبردارى خدا، و به یاد آخرت بودن باز داشت و غافل ساخت و به قولى‏یعنى: مباهات كردن به فزونى مال و افراد، شما را از تدبر دركارخدا (حكمتهاى تكوینى آفرینش، وحكمتهاى تشریحى احكام)، باز داشت... (13)

تعبیرهاى دیگرى نیز در قرآن آمده است، كه گر چه از این ریشه و ماده نیست; لیكن در ژرفاى معنا،به همین حقیقت نظر دارد، یعنى بعد منفى وتباه گر مال اندوزى و باز دارندگى سرمایه‏دارى‏را تبیین مى‏كند چون:

... و ما الحیوة الدنیا الا متاع‏الغرور... (14)

... زندگى دنیا جز كالایى گول زننده‏نیست.

با دل بستن به سود و سرمایه و كالاهاى‏دنیایى، حالت غرور و خود محورى در نفس‏آدمى پدید مى‏گردد، و انسان را از هر فكر واندیشه درست و راهگشاى دیگرى باز مى‏دارد.

امام على(ع) فرمود:

...و التكاثر، لهو و لعب و شغل،واستبدال الذى هو ادنى بالذى هوخیر (15)

تكاثر، لهو است و لعب ومشغولیت، و گرفتن چیزى كه‏پست‏تر است در برابر دادن چیزى‏بهتر.

همچنین تعبیر «فتنه‏» در آیه كریمه:

انما اموالكم و اولادكم فتنه... (16)

جز این نیست كه دارایى و فرزندان شما براى آزمونند.

اموال و فرزندان از عوامل آزمایش و آزمون انسانها شمرده شده است، و بسیارى از صاحبان سرمایه‏هادر آزمونى شركت مى‏كنند كه از آن، مردود بیرون مى‏آیند زیرا ثروت زیاد، موجب باز دارندگى آنان ازسعادت و معنویت است. تعبیرهاى دیگرى نیز چون: مترف، مسرف، مستكبر و تهلكه كه درباره‏سرمایه‏داران است، همه به نوعى بیانگر الهاء و بازدارندگى زیاده‏دارى از عمل به حق و تن‏دادن به‏ارزشهاست. و مترف و مسرف نیز كه به معناى مصرفهاى شاد خوارانه و زیاده از حد است، انسان را ازراههاى درست‏باز مى‏داد، و تعبیر «استكبار» نیز به همین سركشى از گردن نهادن به حق و حقیقت نظردارد، و «تهلكه‏» و نابودى، پیآمد انكارناپذیر این دست گرایشهاى سرمایه‏دارى است.

تعبیر «موتى‏» در قرآن نیز با نظر به همین معیار، به مال اندوزان، تفسیر شده است:

انك لا تسمع الموتى (17)... تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى... از پیامبر بزرگوار اسلام پرسیدند... مردگان چه كسانی اند؟ فرمود:«هر غنى مترف‏» یعنى هر ثروتمند شادخوار (18).

آرى سرمایه‏داران در چنین جامعه و مدنیت استكبارى، از خود و تعالى معنوى خویش باز مى‏مانند، وراه رشد و سعادت خویش گم مى‏كنند، و تمامى عمر و نیروى حیات در بیراهه روى مى‏گذارند. آنان براستى‏از خود بیگانه و از خود وامانده‏اند، به خود فراموشى گرفتار شده‏اند و تمامى هوش و استعدادهاى بدنى وروانى خویش را در راهى سرمایه‏گذارى كرده‏اند كه گوهر اصلى انسانى را شكوفا نمى‏سازد; بلكه آن را درغبارها و لایه‏هاى تیره مادیات مى‏پوشاند. بنابراین گر چه یك سوره به نام «تكاثر» نامیده شده و ازپیآمدهاى شوم افزونخواهى سخن گفته است، لیكن در سراسر قرآن، تعبیرهاى فراوانى است كه در جوهرو ماهیت از همین دنیا دوستى‏ها و دنیاطلبى‏هاى افراطى و آثار آن پرده برداشته است.2-بازدارندگى از اخلاق و ارزشهاى انسانى

اخلاقیات در جامعه مدنى سرمایه‏دارى، زمینه‏هاى اصلى بسیارى از خوى‏هاى غیرالهى و سرشتهاى‏غیرانسانى است. استكبار اقتصادى، بستر مناسب استكبار اخلاقى و طغیانگریهاى روانى است، چنانكه‏كمبوددارى و استضعاف اقتصادى، زمینه استضعاف اخلاقى و فكرى مى‏باشد.

مال اندوزى و زیاده‏خواهى، انسان را به خصلتهایى شیطانى چون: آزمندى، حرص‏سیرى‏ناپذیر، بخل، خودخواهى، خود برتربینى، طغیان و سركشى، لذت پرستى، شاد خوارى وشكم‏بارگى، شهوت‏پرستى، تن آسایى، بى‏احساسى و سنگ دلى مى‏كشاند و عامل اصلى این‏اخلاقهاى ضد انسانى، همان داشتنهاى افراطى و مال اندوزیهاى افرونخواهانه است. از اینرومى‏نگریم كه در تعالیم اسلامى براى مبارزه باسرمایه‏دارى، چه بسیار كه با این خصلت ها مبارزه‏شده است. از باب نمونه به چند روایت توجه كنیم:

پیامبر(ص):

ان صلاح اول هذه الامة بالزهد و الیقین، و هلاك آخرها بالشح و الامل (19)سامانیابى كار این امت، در آغاز، به زهد و یقین است، و بیسامانى آن، در پایان، به آزمندى‏و بخل و آرزودارى.

امام سجاد(ع) در دعایى از خداوند مسئلت مى‏كند كه به او چندان ثروت بدهد كه از حدنیازدارى بگذرد اما به سرمایه‏دارى نرسد و این همان زندگى بسنده و كفاف است تا به مشكلات‏فقر و اخلاق غیرانسانى سرمایه‏دارى گرفتار نیاید:

امام سجاد(ع):

اللهم انى اسئلك خیرالمعیشة، معیشة اقوى بها على جمیع حاجاتى، و اتوصل بها الیك فى‏حیاة الدنیا و فى اخرتى، من غیر ان تترفنى فیها فاطغى (20) ... خدایا از تو معیشتى نیك خواهانم: معیشتى كه با آن، همه نیازمندیهایم را برآورم، و درزندگى این دنیا و در آخرتم با آن به قرب تو برسم، بى آنكه مرا غرق در نعمت‏سازى تا به‏طغیان افتم...

حرص و آزمندى سیرى‏ناپذیر، از اركان اخلاق لیبرال - سرمایه‏دارى است، و این حالت‏چنان گریبانگیر آنان مى‏گردد كه هر چه به سود و سرمایه و گستره ثروت خویش مى‏افزایند، سیرنمى‏شوند، و به سراغ بیشتر و بیشترها مى‏روند. این روند بگونه‏اى وحشتناك دنبال مى‏شود، و در نقطه‏اى‏باز نمى‏ایستد و احساس بى‏نیازى و سیرى پیش نمى‏آید.

پیامبر(ص):

یا ابن مسعود! اجسادهم لاتشبع، و قلوبهم لا تخشع (21)...: اى ابن مسعود! بدنها (شكمها)شان سیر نمى‏شود، و دلهاشان خشوع پیدا نمى‏كند...

در این سخن نبوى به تاثیر متقابل جسم و جان، در حالت مال‏اندوزى اشاره شده و آمده است كه‏سیرى ناپذیرى فزونخواهانه مال پرستان، با فقدان خشوع و خضوع قلب و روح (تفرعن و گردنفرازى)همراه است.

و اصولا این حالت در مسائل مادى هست كه اگر انسان بااحساس بسندگى با آنها روبرو گشت، و به‏بهره‏بردارى به اندازه لازم و مفید دست‏یازید، پس از برخوردارى از زیستى معقول و بسنده و مرفه،احساس بى‏نیازى مى‏كند، و از زیاده خواهی هایى باز دارنده، روى بر مى‏تابد و گرنه هیچگاه احساس‏بى‏نیازى نمى‏كند.

امام على(ع):

من رضى من الدنیا بما یجزیه، كان ایسرما فیها یكفیه. و من لم یرض من الدنیا بما یجزیه، لم یكن فیهاشیى یكفیه (22)

آن كسى كه به اندازه كفاف، از دنیا راضى شود، كمترین چیز دنیا براى او بسنده است; و آن كس كه به‏اندازه كفاف راضى نشود، چیزى نیست كه بتواند او را بسنده باشد.

آرى گرفتارى جامعه بشرى بر سر همین ماهیت افزون خواه و زیاده‏طلب است كه در پهنه اقتصادجهانى، هر چه را مالیت و بهاء داشته باشد و بگونه‏اى در بازارها و مبادلات، ارزش آفرین و سودآور باشد،باید به چنگ آورد و سلطه خویش را بر آن تثبیت كند، و در هیچ حد و مرزى درنگ نكند و چون جهنمى،همه چیز را ببلعد. و به تعبیر قرآن كریم هر چه به او بدهند زیاده بر آن را طلب كند:

و جعلت له مالا ممدودا... ثم یطمع ان ازید (33)

به او مالى فزاینده دادم باز طمع آن دارد كه آن را افزون تر كنم.

سرمایه‏داران، چون به هیچ حد و اندازه‏اى قانع نیستند و احساسى سیری ناپذیر دارند، هیچگاه به‏بى‏نیازى دست نمى‏یابند:

امام كاظم(ع) فرمود:

من قنع بما یكفیه استغنى، و من لم یقنع بما یكفیه لم یدرك الغنى ابدا (24)

هر كس به آنچه او را بسنده است قناعت كند، بى نیاز است، و هر كس چنین نباشد، هرگز به بى‏نیازى‏نرسد (25).

از این رو در تعالیم اسلامى، با زیر بناهاى روحى و دد صفتى درونى سرمایه‏دارى مبارزه شده است;چنانكه با عملكرد بیرونى و اجتماعى آن. تراكم مال پرستى در نظر اسلام یك پدیده ساده مادى یااجتماعى محض و یا سیاسى صرف نیست؛بلكه پدیده‏ایست كه بر مجموع زمینه‏هاى فرهنگى و فكرى وتربیتى افراد بنا شده است. بدینجهت اسلام به ویران كردن زمینه‏ها و پایگاههاى درونى و روحى‏مال‏اندوزى نیز توجهى شایان كرده است.

3- باز دارندگى از داده‏هاى عقل انسانى

تفكر سرمایه‏دارى و راه‏كارهاى آن، از موانع شكوفایى خرد ناب انسانى است، كه داده‏هاى عقل آدمى رادر زیر لایه‏هاى سنگین و تیره حب مال و آمال، مدفون مى‏سازد و روشنگیریهاى او را فرو مى‏پوشاند وبدینسانند همه دلبستگى‏هاى‏افراطى‏وحب‏وعشقهاى سركش كه در راه عقل و بررسیها و روشنگریهاى اومانعى عظیم پدیدمى‏آورد.

منظور از عقل، عقل انسانى است. عقلى كه براى انسانها ارزش قائل است، و جانداران و گیاهان و حتى‏مواد بیجان را حرمت مى‏نهند. عقلى كه خوب و بد و زشت و زیبا را مى‏شناسد، و به ارزشهاى اخلاقى واصول نوع دوستى و دیگر خواهى فرا مى‏خواند، عقلى كه از درد و رنج دیگران رنج مى‏كشد و به اندوه‏اندوهگینان، غمگین مى‏گردد. عقلى كه خودخواهى و خودپرستى را محكوم و مردود مى‏شناسد و فراخوان‏به دیگر دوستى‏ها و انسانگرایى‏ها است.

این عقل، منظور است كه با عشق‏هاى مادى و دلبستگى‏هاى مال اندوزى بتدریج كم فروغ مى‏شود تابكلى از كار بیفتد; نه عقل ابزارى استوار بر محور سودپرستى و خودخواهى. بنابراین، نیرنگ بازی هاوزیركی هاى سودجویانه و نقشه‏كشى‏هاى برخاسته از خودخواهى و خودمحورى، منظور نیست، كه با همه‏بى‏تعهدی ها و مسئولیت نشناسى‏ها و قانون شكنى‏ها نیز سازگار مى‏افتد و همه ارزشهاى اخلاقى ومعیارهاى انسانى را در راه جلب منافع، زیر پا مى‏نهد و با ترفندها و حیله‏گریها، هر مرز و حریمى رامى‏شكند و بر هر فضیلتى گام مى‏گذارد، و آن را پیروزى به حساب مى‏آورد. این حسابگریهاى مادى درمنطق دین، نیرنگ و سالوس و شیطنت است.

تفكر سرمایه‏دارى لیبرال، با این عقل انسانى، ناسازگار است. چون تلاشهاى اقتصادى آنگاه كه ازاهداف تامین نیازهاى انسانى و رفاه همگانى دور گردد و مال‏اندوزى، هدف شود و آزمندى پدید آید،فرصت فكر كردن درباره همه چیز جز افزایش سود و سرمایه را از انسان مى‏گیرد و از همدمى با خرد ودریافت فروغ آن باز مى‏دارد، و دیگر نمى‏تواند از این فروغ، براى بازدارى خود از تلاش دایم در طلب مال،و بیرون آوردن آن از چنگ دیگران، بهره‏مند گردد. و بدینگونه خرد انسانى از روشنگرى و ارائه نیك و بد وانسانى و ضدانسانى، باز مى‏ماند و در چاله حسابگریهاى مادى مدفون مى‏شود.

همچنین داشتنهاى افراطى، به زیستى افراطى و شهوتباره، و زیاده‏رویهاى ویرانگر همه نیروهاى‏آدمى مى‏كشاند و انسان را در گرداب كامورى و شادخوارى و لذت‏پرستى، غوطه‏ور مى‏سازد و این شیوه‏هادر زندگى فردى نیز از عوامل تباهى جسم و روح و در نتیجه، خرد آدمى است; زیرا كه كاموریهاى افراطى ولذت‏پرستى و غوطه‏ورى در خور و خواب و تمایلات جنسى، مایه تباهى جسم و هرز رفتن نیروها و از میان‏بردن سلامت و تعادل لازم در مزاج انسانى است، و موجب بر هم خوردن توازن در همه قواى انسانى بویژه‏عقل خواهد گردید.

امام على(ع) مى‏فرماید:

قد فرقت الشهوات عقله (26):

شهوتها، خرد او (دوستدار دنیا و مال) را تباه كرده است.

امام على(ع):

... اقبلوا على جیفة قد افتضحوا بآكلها، و اصطلحوا على حبها. و من عشق شیئا اعشى بصره، و امرض‏قبله، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع باذن غیر سمیعة (27)

(دنیاداران) به مردارى روى آورند كه با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با یكدیگرهمداستان گشتند. هر كس چیزى را سخت دوست‏بدارد، چشمش نابینا و دلش بیمار مى‏شود. چنین‏كسى با چشمى ناسالم مى‏بیند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود.

چشم و گوش و همه حواس مال پرستان، یك سونگر است و همان سمت و سوى افزایش سرمایه رامى‏نگرد و جوانب و معیارهاى دیگر را منظور نمى‏دارد. بنابراین براستى مى‏توان گفت كه با چشم معیوب وگوش ناشنوا به مسائل مى‏نگرد و با شناختى بیمارگونه و یك سونگر رویدادها را بررسى مى‏كند و بدینگونه‏از درك و دریافت‏حقایق باز مى‏ماند.

زیاده‏دارى در سخنى از امام صادق(ع) از سپاهیان نادانى شمرده شده است:

... القوام و ضده المكاثرة (28)(از سپاهیان خرد) مالدارى در حد قوام (اعتدال) است و ضد آن فزونخواهى است.

اینكه قرآن مى‏گوید، انسانهایى هستند كه قلبهاشان مهر شده است و از درك و احساس انسانى تهى‏گردیدند، توجه به همین واقعیت است كه با پیروى از تمایلات و سرسپردگى به امیال و شهوات، عقل‏انسانى از كار مى‏افتد گر چه عقل ابزارى او كارآ باشد.

... و طبع على قلوبهم فهم لا یفقهون (29)

... بر دلهاشان مهر نهاده شده پس آنان درك نمى‏كنند.

یا در تعبیر دیگر قرآن:

... لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها... (30)

ایشان را دلهایى است كه بدان نمى‏فهمند و چشمهایى است كه بدان نمى‏بینند...

آنها عقل دارند، لیكن درحوزه عمل، گوش به‏فرمان شهواتند وهدایتهاى عقل انسانى را نادیده‏مى‏گیرند.

4- باز دارندگى از عواطف انسانى

بیگمان در میان ویژگیهاى انسانى، عواطف، جایگاهى بسى بلند دارد كه زندگى فرد و جامعه و بقاء نوع‏و سامانیابى خانواده و ... بر آن استوار است. بگونه‏اى كه براستى مى‏توان گفت ضعف عواطف یا مرگ آن، باضعف و مرگ انسانیت همراه است. انسان با عواطف خویش زندگى مى‏كند بیش از آنكه با خرد بزید. محوراصلى دیگر دوستى و جامعه‏گرایى نیز عواطف است. انسان در پرتو عواطف است كه به اخلاقهاى انسانى ومدنى روى مى‏آورد و از خوی هاى حیوانى و جنگلى دورى مى‏گزیند.

پیامبر(ص) فرمود:

فى الانسان مضغة اذا هى سلمت و صحت، سلم بها سائر الجسد، فاذا سقمت‏سقم بها سائر الجسد وفسد و هى القلب (31)در انسان، پاره گوشتى است (قلب ظاهرى و مظهر قلب باطنى) كه چون صحیح و سالم بماند،قسمتهاى دیگر بدن نیز سالم مى‏ماند، و چون بیمار شود، باقى بدن بیمار و گرفتار فساد خواهد شد; وآن قلب است...

اما عواطف انسان در مال‏اندوزى و سرمایه سالارى، ضعیف مى‏شود و یا چنان تحت تاثیر گرایش هاى‏آزمندانه پول‏پرستى قرار مى‏گیرد كه از كارآیى در درون آدمى مى‏افتد.

امام على(ع):

... اعلمو ان كثرة المال مفسدة للدین، مقساة للقلوب (32)

... بدانید كه فراوانى مال مایه تباه شدن دین است و سخت‏شدن دلها.

سخت‏شدن دلها و سنگوارگى قلبها، همین بى‏احساسى و میرش وجدان و عواطف در انسان هاى‏شادخوار و خوش گذران است. در جامعه مدنى «لیبرال - سرمایه‏دارى‏»، انسان ها به منزله ابزار و كالا هستند وتنها با معیار بازدهى و سودآورى، ارزیابى و ارزشگذارى مى‏شوند، حتى علم، فن، هنر و... هم ارزش ذاتى‏ندارد; بلكه آنگاه كه به سود بیشتر و رشد تولید كمك كند، ارزشمند مى‏گردد. بنابراین، نگرش سرمایه‏دارى‏به انسانهاى دیگر، نگرش ارزشى و انسانى نیست، بلكه نگرشى اقتصادى است. و این نوع نگرش یعنى‏نگرش ابزارى و كالایى به انسان، از ویژگیهاى تفكر سرمایه‏دارى است. بارى اگر وجدان آدمى، كنار زده‏شود و قلب او در هم آلاید و سخت‏شود، استوانه‏هاى اصلى شخصیت انسان از لحاظ عقیده و عاطفه ودیگر گرایشهاى ارزشى فرو مى‏ریزد و ایمان و اخلاق او رو به نشیب مى‏گذارد و این فروپاشى ونشیب‏گرایى، به دیگر نواحى وجود آدمى و گستره زندگى علمى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى اوسرایت مى‏كند و بینش و عمل آدمى را به ناشایستگى‏ها سوق مى‏دهد. این قساوت قلب، انگیزه نیرومندى‏است در زندگى مال‏اندوزان و روش برخورد ایشان با اجتماع و چگونگى روابط با مردمان، و پیآمد حتمى‏آن، ستم كشیدن مردم و استثمار حقوق آنان و مكیده شدن خون ایشان است. از اینجا روشن مى‏گردد كه‏بر اجتماع سرمایه‏دارى، عواطف انسانى فرمانروایى نمى‏كنند بلكه سرورى و حاكمیت، با سنگدلى،بى‏احساسى، بى‏تعهدى و ظلم و تجاوز اقتصادى است و لازمه آن فشار بر گرده دیگران است.

قرآن، بى احساسى سرمایه‏داران و نظر توده‏هاى مردم درباره آنان را چنین ترسیم مى‏كند:

ان قارون كان من قوم موسى فبغى علیهم و آتیناه من الكنوزما ان مفاتحه لتنوا بالعصبة اولى القوة‏اذقال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین (33)

قارون از قوم موسى بود. پس بر آنان سركشى كرد (ستم روا داشت)، و ما چندان گنج‏به او داده بودیم،كه حمل آنها براى گروهى مردم نیرومند گران بود; آنگاه قومش به او گفتند: (از سرمستى دارایى)شادى مكن كه خداوند (اینگونه) شادمانان را دوست ندارد.

مى‏بینید كه ثروتمندان، سرمست و شادمانند و حزن و اندوه را به دلهاى سنگواره آنان راهى نیست. درشادى و غرور، غرق شدند و از اندرز و درد دردمندان غافلند. گر چه این شادمانی ها عمقى ندارد، و بهر حال،افكار عمومى و قضاوت انسانها زندگى را بر آنان تلخ مى‏سازد، و وجدان آدمى هر چند در لایه‏هایى از زنگار لذت‏پرستى پنهان شده باشد، آنان را سرزنش مى‏كند، و نگرانیهاى روزافزون از دست دادن ثروتها، خواب‏خوش را از آنان مى‏گیرد.

امام على(ع) فرمود:

... فالمتمتعون من الدنیا تبكى قلوبهم و ان فرحوا، و یشتد مقتهم لا نفسهم و ان اعتبطوا ببعض مارزقوا (34)

...دلهاى بهره‏مندان از دنیا، گریان است هر چند شادمان باشند، و با آنكه دیگران حتى به پاره‏اى ازآنچه بهره ایشان شده است رشك مى‏برند، اما خود آنان همواره از خود (و زندگى خود) بیزارترمى‏شوند.

پى‏نوشت‏ها:

1- سوره نساء 4/5.

2- سوره اسراء، 17/6.

3- امالى طوسى 2/133 و 292.

4- امالى طوسى 2/133 و 292.

5- سوره هود 11/61.

6- بحار 3/128.

7- سوره توبه 9/34.

8- مستدرك الوسائل 11/126.

9- وسائل الشیعه 12/44.

10- تحف العقول 204.

11- غررالحكم 259.

12- نبود سرمایه و فقر و كمبوددارى نیز در تعالیم‏بسیارى محكوم و مردود شناخته شده و معادل كفر ومرگ به حساب آمده است، كه شرح آن نیاز به رساله‏اى‏جداگانه دارد.

14- سوره 13- سوره بقره 2/11.

تكاثر 102 / 1-4.

15- مجمع البیان 10/534.

16- سوره حدید 57/20.

17- كافى 2/394.

18- سوره تغابن 64/15.

19- سوره نمل 27/80.

20- الحیاة 3/434.

21- امالى شیخ صدوق 201.

22- بحار 90/12.

23- مكارم الاخلاق 526.

24- كافى 2/140.

25- سوره مدثر 74/12 و 15.

26- تحف العقول 286.

27- چنانكه در آغاز اشاره كردیم، منظور از اینگونه تعالیم،ترویج زندگى صوفیانه و ترك دنیا و پرهیز از رفاه وبهبود وضع معیشت جامعه و مردم و نادیده گرفتن‏ارزش توسعه اقتصادى نیست; بلكه هدف چنانكه‏روشن است، ویژه‏سازى امكانات رفاهى، و سلطه‏افكنى‏بر كل منابع و سرمایه‏ها و بازارها، توسط گروههاى‏اندك و سود پرست است، چنانكه در نظام سرمایه‏دارى‏كنونى جهان معمول است. براى توضیح بیشتر به این‏كتابها مراجعه شود: 1. دیكتاتورى كارتلها، 2. مفهوم امپریالیسم اقتصادى،3. چگونه نیمى دیگر مى‏میرند، 4. مشكلات اقتصادى جهان سوم، 5. گرسنگى، ارمغان استثمار، 6. جغرافیاى‏كم رشدى، 7. سیطره جهانى، 8. كمربند فقر، 9. موانع‏توسعه در جهان سوم، 10. غولهاى غلات، 11. درون‏جهان سوم، 12. امپریالیسم و كشورهاى توسعه نیافته،13. بشریت و تهدید گرسنگى، 14. تاریخ توسعه‏طلبى‏آمریكا در ایران، 15. فاصله عقب‏ماندگى،16. غارت جهان سوم، 17. بیست كشور آمریكاى لاتین.

28- نهج‏البلاغة 330.

29- نهج‏البلاغة 330.

30- كافى 1/22.

31- سوره توبه 9/87.

32- سوره اعراف 7/179.

33- خصال صدوق 31.

34- تحف العقول 141.

35- سوره قصص 28/76.

36- بحار 78/21.

دكتر محمد حكیم‏پور