تبیان، دستیار زندگی
نقش آیپک به عنوان محوری ترین و موثرترین لابی صهیونیسم در امریکا اگر تا 3دهه پیش مرموز و ناشناخته بود، اکنون چنان آشکار است که نزدیکترین دولتمردان بوش وابستگی به این شبکه را مایه افتخار خود می دانند..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریكا

صهیونیسم

پشت پرده دشمنی های آمریکا با ایران

فاصله بین کاخ سفید و کنگره آمریکا را با جامعه آمریکا، شبکه ای سازمان یافته، متشکل و منسجم پر می کند که نقش ناظر و نگهبان را برای هماهنگ کردن تصمیمات سطح حاکمیتی واشنگتن با آنچه اسرائیل می خواهد ایفا می کند.

نقش آیپک به عنوان محوری ترین و موثرترین لابی صهیونیسم در آمریکا اگر تا 3دهه پیش مرموز و ناشناخته بود، اکنون چنان آشکار است که نزدیکترین دولتمردان بوش وابستگی به این شبکه را مایه افتخار خود می دانند.

بزرگ نمایی برنامه های اتمی ایران و تهدید جلوه دادن آن، معرفی سوریه به عنوان یک کشور حامی تروریسم، ضرورت تهاجم نظامی آمریکا به ایران و غیرموثر جلوه دادن مسیرهای دیپلماتیک، لزوم برخورد امریکا با حزب الله لبنان و حماس و... پیش از آن که در فرآیند تصمیم گیری قانونی و متعارف کنگره و کاخ سفید تدوین شود، در ستادهای غیرمتمرکز آیپک طراحی و روی میز دولتمردان واشنگتن و نمایندگان کنگره قرار می گیرد.اسرائیل از زمان جنگ 6روزه و در طول مدتی بیش از 30 سال به بزرگترین دریافت کننده کمک های مستقیم اقتصادی و نظامی آمریکا تبدیل شده است.

سالانه دست کم 5 میلیارد دلار که معادل یک پنجم کل بودجه کمک های خارجی آمریکاست به اسرائیل اختصاص داده می شود و در طول 25 سال گذشته، بیش از 32 قطعنامه شورای امنیت علیه اسرائیل به وسیله امریکا وتو شده است که بیش از مجموع همه قطعنامه هایی است که از سوی 4 عضو دائم دیگر شورای امنیت وتو شده است.

اگر در بیان تبلیغاتی کاخ سفید، حقوق بشر، دموکراسی و تروریسم خط قرمز کاخ سفید برای حمایت کردن یا دشمنی کردن با یک دولت به حساب می آید، حمایت از رژیم صهونیستی هیچ حد و مرزی ندارد، حمایت از این رژیم در هر شرایط و با هر هزینه ای قانون نانوشته کاخ سفید است.استفان والت و جان مارس هایمر 2استاد محقق در دانشگاه های امریکا، به تازگی کتابی با عنوان «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» منتشر کرده اند.

در این کتاب اتحاد گسست ناپذیر آمریکا با اسرائیل به عنوان یکی از شاخص های ثابت سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز مورد بررسی قرار گرفته است و به طور ویژه نقش شبکه ای پرنفوذ که لابی صهیونیسم در آمریکاست مورد بررسی قرار گرفته است. اعضای این شبکه 65 هزار عضو در سراسر آمریکا دارد که به طور غیرمتمرکز در پستهای مهم و حساس سیاسی و حاکمیتی، نهادها و بنگاه های رسانه ای، اقتصادی و پولی حضور دارند.

آنچه اسرائیل می خواهد

آیپک پس از انجمن آمریکایی بازنشستگان در رتبه دوم قرار گرفت. در لابی یهودیان و مسیحیان دست راستی وابسته به کلیسای نیوبورن یا حیات نو چون گری بائر، جری فال ول، رالف رید، پت رابرتسون (همان که آرزوی مرگ چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا را کرد) و رهبران اکثریت پیشین در مجلس نمایندگان نیز حضور دارند. آنها بر این باورند که تولد دیگرباره اسرائیل در انجیل پیشگویی شده و با صحه گذاردن بر سیاست های توسعه طلبانه این رژیم اعمال هرگونه فشار بر اسرائیل را در حکم ضدیت با خواسته خداوند می دانند. لابی اسرائیل، اعضای نومحافظه کار غیر یهودی را نیز شامل می شود؛ از جمله جان بولتون، رابرت بارتلی سردبیر وال استریت ژورنال، ویلیام بنت وزیر پیشین آموزش و پرورش و جین کرک پاتریک سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل.

بخش مهمی از تاثیرگذاری لابی صهیونیسم ناشی از نفوذ آن در کنگره آمریکاست.

آیپک خود پایه نفوذ لابی در کنگره را می ریزد و موفقیتش از آن روست که به نامزدهای قانونگذاری و نمایندگی کنگره که مدافع اسرائیلند، پاداش می دهد و با مخالفان اسرائیل برخورد می کند. پول در این میان مساله مهمی است و آیپک می کوشد دوستانش از حمایت مالی فراوانی بهره مند شوند.

آیپک همچنین با نامه نگاری به سردبیران روزنامه ها، آنها را به پشتیبانی از اسرائیل برمی انگیزد. نفوذ لابی صهیونیسم (آیپک) در قوه قانونگذاری امریکا، حتی از آنچه گفته شد نیز فراتر است.

به گفته داگلاس بلووم فلو، یکی از اعضای پیشین آیپک ، این که اعضای کنگره برای کسب آگاهی پیش از مراجعه به کارشناسان دولتی ، کتابخانه کنگره ، بخش خدمات پژوهش کنگره و... به آیپک رجوع کنند، امری عادی است.

اعمال فشار از سوی اسرائیل و لابی صهیونیسم تنها پارامتر موثر در تصمیم آمریکا برای حمله به عراق در مارس 2003نبود اما عاملی کلیدی بود. به گفته فیلیپ زکیلو، رئیس کمیته تحقیق رویداد 11سپتامبر و مشاور کنونی کاندولیزا رایس ، عراق تهدیدی واقعی برای آمریکا نبود؛ تهدید اسرائیل مساله اصلی بود. نومحافظه کاران طرح حمله به عراق را پیش از آغاز دور نخست ریاست جمهور بوش تدارک دیده بودند. آنها با انتشار دو نامه سرگشاده به کلینتون و درخواست سرنگونی حکومت صدام این جنبش را آغاز کردند. آنها توانستند کلینتون را به سرنگونی صدام متقاعد کنند، اما در تحمیل جنگ به عراق ناکام ماندند. این ناکامی تا اوایل دوره ریاست جمهوری بوش ادامه داشت.

آنها نیازمند عامل یاری دهنده بودند. حادثه 11سپتامبر سبب شد بوش و دیک چنی نگرش خود را دگرگون کنند و حامی جنگ پیشگیرانه علیه صدام شوند. شاید بتوان گفت که اتحاد با اسرائیل در دوران جنگ سرد از لحاظ راهبردی برای آمریکا سودمند بود. اسرائیل به عنوان نماینده آمریکا در منطقه از نفوذ اتحاد شوروی کاست و شکست های مهمی به کشورهای متکی به شوروی یعنی مصر و سوریه وارد آورد، با این حال اسرائیل در این دوره زیان های قابل توجهی نیز به منافع آمریکا وارد کرد.

اتکای آمریکا به اسرائیل به بهای پیچیده تر شدن روابط این کشور با جهان عرب تمام شد. برای نمونه کمک 2/2میلیارد دلاری آمریکا به اسرائیل هنگام جنگ اکتبر، سبب تحریم نفتی از سوی اوپک و به تبع آن وارد آمدن زیان قابل توجهی به اقتصاد غرب شد. مساله دیگری که اهمیت راهبردی اسرائیل برای آمریکا را مخدوش می کند.

ناصادق بودن اسرائیل در این اتحاد است. شخصیت های اسرائیلی اغلب از درخواست های رهبران آمریکا چشم پوشیده و پیمان شکنی می کنند. برای نمونه، اسرائیل فناوری حساس نظامی آمریکا را در اختیار رقبای بالقوه آمریکا، از جمله چین می گذارد. اسرائیل در دهه 1980 نیز اطلاعات محرمانه آمریکا را در اختیار اتحاد شوروی گذاشت تا بدین وسیله تعداد بیشتری ویزای خروج برای انتقال یهودیان شوروی به اسرائیل دریافت کند. اینچنین است که ارزش اتحاد راهبردی این کشور و آمریکا آن گونه که رهبران 2 کشور مدعی اند، واقعی نمی نماید.

منبع:جام جم