تبیان، دستیار زندگی
باز هم قصه سوپر استار قهرمان در سینمای هالیوود تکرار شده است.این بار در سه گانه دزدان دریایی کارائیب در حال
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دزدان دریایی در عرشه هالیوود

در این مقاله در ادامه مقاله قبل، به بررسی و نقد فیلم دزدان دریایی کارائیب، می پردازیم.

همانطور که گفته شد، به نظر می رسد باز هم قصه حضور یک سوپر قهرمان دیگر، تکرار شده است. سوپر قهرمان هایی که حتی برروی پرده سینما ، می خواهند به مخاطبانشان اطمینان خاطر دهند تا  نگران و هراسان نباشند که هیچ دشمنی برروی کره خاکی یا در اعماق فضا نمی تواند آنها را اذیت کند ، چراکه این سوپرقهرمانان حضور دارند و سر بزنگاه به دادشان خواهند رسید!!!

دزدان دریایی کارائیب

سر و کله کاپیتان جک اسپارو با قسمت سوم "دزدان دریای کاراییب" بر پرده سینماها پیدا شد  که ترکیبی از لانگ جان سیلور "جزیره گنج و "سندباد" معروف است.(بسیاری از ایده های طرح قصه این قسمت از داستان های معروف سندباد گرفته شده است)  نمونه کامل یک کاراکتر آمریکایی با همه آن خصوصیات "شلختگی کابوی" که برخی آن را به "بی خیالی جنوبی " نیز تعبیر می کنند. جک اسپارو از آمریکایی ترین کاراکترهایی است که به مردم سراسر دنیا و البته این سوی آب ها قالب شده است. چراکه ریشه در فاتحان قاره نو و بنیانگذاران آمریکا دارد . پایه گذارانی که اغلب از دزدان دریایی فراری از، مجازات حکومت اسپانیا به شمار می آمدند!!! (شگفت انگیز آنکه چند روز پس از اکران این فیلم ، یکی از مدیران پخش والت دیزنی گفته بود ، "جک اسپارو" به یک پدیده فرهنگی بدل شده است!!)

باز هم قصه حضور یک سوپر قهرمان دیگر، تکرار شده است. سوپر قهرمان هایی که حتی برروی پرده سینما ، می خواهند به مخاطبانشان اطمینان خاطر دهند تا  نگران و هراسان نباشند که هیچ دشمنی برروی کره خاکی یا در اعماق فضا نمی تواند آنها را اذیت کند

جک اسپارو هم علیرغم همه خصوصیات بلبشو و شلخته اش ، اما یک تنه ناجی شخصیت های مثبت قصه می شود و با همه بدمن ها و تهدید کنندگان آرامش دریاها، در می افتد، تا اینکه آنها را به سزای اعمالشان برساند. یعنی علیرغم جنگ و درگیری بی امان همه دوستان و یاران کاپیتان "برباسوا" و فداکاری های "ویل ترنر" و "الیزابت سوان" ، اما بالاخره این جک اسپاروست که قلب "دیوی جونز" را می شکافد و به حکومت سیاه او پایان می دهد. اما سر و کله این به قولی سوپر قهرمان ها از کجا پیدا شد و چرا دوباره چند سالی است که پرده سینماها را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده اند؟

همانطور که قبلا در مقاله مرد عنکبوتی گفته شد، در دهه 1930 یعنی همان زمان که آمریکا با بحران اقتصادی شدیدی

دزدان دریایی کارائیب

دست و پنجه نرم می کرد ، این نیاز احساس گردید که آمریکاییان به لحاظ روانی احتیاج به وجود فوق قهرمان دارند تا در سایه تصور و خیال آن ، آرامشی ولو موقتی بیابند.  اینچنین بود که در سال 1933 شخصیت "سوپرمن" به صورت داستان مصور خلق شد. سوپرمن در واقع نشانه رویاهای آمریکایی بود ، قهرمانی که از اعماق فرهنگ آنگلوساکسون می آمد با مشخصات قهرمانان محبوب فوتبال آمریکایی که همواره حق قضاوت و اجرای عدالت را برای خود محفوظ نگه می دارند. گویی قاضی "روی بین" افسانه ای بود که می خواست برای نخستین بار قانون را در جامعه موسوم به "غرب وحشی" پیاده کند. یا جرج واشینگتن بود که می خواست همراه 54 تن از رهبران ایالت های دیگر ، در اواسط قرن هیجدهم ، قانون اساسی آمریکا را بنویسد.

تقریبا پس از دهه 50 که جامعه آمریکا ثبات بیشتری یافت و با ورود کاراکترهای تازه نفسی همچون "جیمزباند" و "مت هلم" و امثال آن (که بیشتر با دوران جنگ سرد متناسب بودند) ، سوپرمن و بت من و کاپیتان مارول ، طرفداران خود را از دست دادند و در نتیجه کم کم به محاق رفتند. تا اینکه"جنگ ستارگان" ساخته شد و  سوپر من  بازسازی شد. فیلم هایی که نسخه های اصل شان در زمان خود، تحقیر گردیده و ناچیز شمرده می شدند.

تقریبا پس از دهه 50 که جامعه آمریکا ثبات بیشتری یافت و با ورود کاراکترهای تازه نفسی همچون "جیمزباند" و "مت هلم" و امثال آن (که بیشتر با دوران جنگ سرد متناسب بودند) ، سوپرمن و بت من و کاپیتان مارول ، طرفداران خود را از دست دادند

به هرحال آن بنجل های دهه های 30 و 40 در دهه 70 و 80 دوباره توسط کمپانی های بزرگ و با بودجه های کلان جان گرفتند تا در واپسین سالهای جنگ سرد و درحالی که انقلابات مردمی در بسیاری از نقاط جهان ، منافع آمریکا را با خطر جدی مواجه ساخته بود، مردم آمریکا را دوباره با تهدیدهای موهوم و سوپرقهرمان های خیالی مشغول کنند.

اما پس از 11 سپتامبر 2001 و حادثه برج های تجارت جهانی در نیویورک ، بازهم بهانه لازم در دستان سردمداران آمریکا قرار گرفت تا با ساختن و پرداختن دشمن تازه نفسی تحت عنوان "تروریسم" ؛ به خاورمیانه  لشکر کشی کنند و دوران طلایی ژاندارمی خود در دهه های 60 و 70 را تجدید نمایند. از این پس بود که طبق معمول هالیوود هم وارد گود شده و این بار (آنچنانکه که گردانندگان آن در همایشی پس از 11 سپتامبر 2001 عنوان کردند) با تمام قوا امکانات سینمایی خود را به میدان آورد.

دزدان دریایی کارائیب

اینجا بود که در کنار بسیاری از فیلم های تبلیغاتی در اولین تابستان بعد از حادثه 11 سپتامبر بود که نخستین "اسپایدرمن" جدید به کارگردانی سام ریمی و بابازی توبی مگوایر و کریستین دانست به روی پرده سینماها رفت و با فروش فوق العاده ای مواجه گردید. به همین ترتیب قسمت های بعدی آن ساخته شد و سپس دزدان دریایی کارائیب.

در فیلم "دزدان دریای کاراییب" نیز ، آدم بدها با مهیب ترین و مشمئز کننده ترین چهره به نمایش گذاشته می شوند. کاپیتان دیوی جونز با آن سر و وضع اختاپوسی و یاران عجیب و غریبش در کشتی "داچمن" هراس آورتر از هر دشمنی نمایانده می شوند تا مخاطب  دلش را به جک اسپاروی بی اصل و نسب و بی قید و بند خوش کنند. خصوصا که این بار قسمتی از دشمنان هم از شرق آمده اند (مثل آن سرکرده دزدان دریایی سنگاپور با بازی "چو یون فت") تا پازل همیشگی هالیوود علیه آسیایی ها  تکمیل شود. و اینچنین معروفترین دزدان دریایی (یا شاید تروریست ها) اجتماع می کنند تا گنج دیوی جونز را بدست آورند!

در فیلم "دزدان دریای کاراییب" نیز ، آدم بدها با مهیب ترین و مشمئز کننده ترین چهره به نمایش گذاشته می شوند.

در اسپایدر من 3 و دزدان دریای کاراییب 3 ، موضوع دشمن موهوم و خیالی ( و این بار بسیار موهوم تر) و ترس از آن به مخاطب القاء می شود و اینکه جامعه به شدت به امثال اسپایدرمن و جک اسپارو نیاز دارد. از همین روست که این فیلم همچنان مورد استقبال واقع شده و چندین  هفته بر صدر جدول پرفروش های آخر هفته آمریکا می نشینند.

«جنگ علیه ترور» موجب ایجاد «فرهنگ ترس» در دنیا شده است تا در چنین شرایطی احساس نیاز به وجود سوپر قهرمان ها بیشتر باشد. این ترسی است که پشت آن، عبارات بسیاری پنهان است، تا سیاستمداران را قادر ‌سازد تا با استفاده از این ترس، احساسات عمومی را در حمایت از طرح‌های خود برانگیزند.

فراهم کردن وسایل سرگرمی مانند فیلم‌هایی که شیطان را در هیبت عربی نشان داده و سبب گسترش اسلاموفوبیا  (اسلام هراسی) می‌شوند، نمونه‌ای از نقشی است که این عوامل در ایجاد جو ناامنی روانی در کشورها برعهده دارند.

رسانه‌های عمومی و بین المللی و صنایع تولید سرگرمی که ابررسانه ها را در اختیار خود دارند، در ایجاد فرهنگ ترس در جوامع نقش عمده را بازی می‌کنند. سردمداران صنعت سرگرمی برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان، از طریق ساخت چنین فیلم هایی به هر نقطه از کره زمین، راه نفوذی را می گشایند. فراهم کردن وسایل سرگرمی مانند فیلم‌هایی که شیطان را در هیبت عربی نشان داده و سبب گسترش اسلاموفوبیا  (اسلام هراسی) می‌شوند، نمونه‌ای از نقشی است که این عوامل در ایجاد جو ناامنی روانی در کشورها برعهده دارند. آنچه امروز در تبلیغات مختلف مشاهده می‌شود، شبیه کارزاری است علیه اسلام و مسلمانان و یا در سطحی وسیع تر، ایجاد جنجالی روانی برای تمامی اقوام و ملت ها.

آنچه مسلم است اینکه برای مبارزه با چنین هجمه های عظیم و قدرتمند، لازم است تمهیدات ویژه ای اندیشیده شود و مقابله به مثل صورت گیرد. اما از آنجا که برای رسیدن به این امر مهم، بسیج بخش های عمده ای از جامعه ضروری به نظر می رسد، که فراهم آوردن آن زمان و برنامه خاصی را می طلبد، اکنون مهم ترین وظیفه برای ما اطلاع رسانی و ارائه گزارش هایی است که هر چه بیشتر به واقعیت نزدیک باشد تا حداقلی از آگاه سازی صورت گیرد. باشد که با دانستن کمی متفاوت به اطرافمان بنگریم.

فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاست

منابع:

روزنامه رسالت.مقاله هالیوود و تروریسم

هالیوود و فرجام جهان،ابوالحسن علوی طباطبایی،تهران:1386

http://mouood.org/content/view/5009/40/       موعود

گروه مطالعاتی شهید آوینی

دانشنامه آزاد ویکی پدیا