تبیان، دستیار زندگی
تنها بازیگر منم برای یک زن خیلی سخت است که یک تنه یک نمایش کامل را اجرا کند نمایش زندگی ام. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معرفی کتاب «آن‌ها مشغول مردن‌اند» (گزیده اشعار) سروده‌ی ‌آن سکستون‌

او مشغول مردن بود...

او مشغول مردن بود...

"جنبش شعر اعترافی" فرقه ای ست متشکل از اعضایی که در صدد تابوشکنی و رفع تبعیض زبانی و هنری بر اساس معیار های جنسیتی اند. مسلما اکثر اعضای این جنبش را زنان تشکیل می دهند.

آن سکستون  که یکی از شاخص‌ترین چهره‌های ادبیات انگلیسی است در نحله‌ است. او و چند چهره‌ی دیگر – از قبیل ‌الیزابت بیشاپ‌- بهترین نمونه‌های گونه‌ی شعری مذکور به شمار می‌روند. در شعر ‌آن سکستون‌ نوعی صراحت و عریانی در بیان دیده می‌شود که تا پیش از او در شعر انگلیسی کم‌سابقه است، و از طرف دیگر او کاشف لحظاتی کاملا باور‌پذیر از زندگی روزمره‌ی انسان مدرن قرن بیستم است.

در شعر او نوعی نگاه زیبایی‌شناسانه به کج‌خویی‌های انسانی را می‌توان دید که می‌کوشد در عین نقد حرکت بشر به سمت بی‌هویت شدن، تعریف روابط انسانی را نیز به چالش بکشد، و در این راه از المان‌هایی از قبیل مرگ و انزجار بسیار استفاده می‌کند. او آن‌قدر از مرگ گفت و سرود، تا آخر خودش هم قانع شد که انتحار پایانی همگون با شعرش را برایش رقم خواهد زد.

"‌آن‌ها مشغول مردن‌اند"‌ گزیده‌هایی‌‌ست از شعرهای آن سکستون‌ که توسط ‌سینا کمال‌آبادی‌ و ‌محسن بوالحسنی‌ به فارسی ترجمه شده است.

ناشر برای برگردان این کتاب از یک شاعر و یک مترجم استفاده کرده است، کتابی که بیش از 40 شعر از ادوار مختلف شاعر انگلیسی را در بر می‌گیرد.

یعنی یک مترجم و یک شاعر در کنار هم، که به نظر در ترجمه‌ی شعر شیوه‌ی بسیار مطلوبی به شمار می‌رود. کتاب مشتمل است بر چهل و چند شعر از ادوار مختلف شاعری ‌آن سکستون‌ که خوشبختانه اکثر کارهای مشهور و درخشان شاعر را می‌توان در میان این شعرها یافت. ضعف بزرگ کتاب البته تک‌زبانه بودن آن است و این روزها که به نظر می‌رسد بیشتر کتاب‌خوان‌های جدی و حرفه‌ای به زبان انگلیسی مسلط هستند، دو زبانه نبودن کتابی از این دست، چندان قابل توجیه نیست. ‌آن‌ها مشغول مردن‌اند‌ دست‌ِ کم برای آشنایی با نوعی متفاوت از شعر مدرن انگلیسی، نمونه‌ای بسیار خواندنی و جذاب است.

دو نمونه شعر از اشعار این کتاب :

نمایش

تنها بازیگر منم

برای یک زن خیلی سخت است

که یک تنه

یک نمایش کامل را اجرا کند

نمایش زندگی ام.

اجرای تکی ام

دویدنم دنبال دست هایی

که هیچ وقت دستم به آن ها نمی رسد.

دست ها بیرون صحنه اند،

دیده نمی شوند

روی صحنه فقط می دوم

تا خودم را سرپا نگه دارم.

ولی امکان ندارد

ناگهان می ایستم

( این موضوع نمایش را

کمی جلو می برد)

چیزهای زیادی می گویم:

دعا ها

مونولوگ ها

چرت و پرت می بافم:

تخم مرغ ها

هیچ وقت نباید با سنگ ها درگیر شوند

یا

دست شکسته تان را

توی آستین نگه دارید

یا

خودم صاف ایستادم

ولی سایه ام کج است

و مزخرفاتی از این دست.

جماعت هو می کشند

مدام هو می کشند

با این حال

می روم سراغ خط های آخر

بی اعتقادی مثل ماری است که بخواهد

فیلی را ببلعد

پرده می افتد

تماشاگران به خروجی ها هجوم می برند

اجرای بدی بود

چون من تنها بازیگر بودم

و آدم های کمی هستند

که زندگی شان

ارزش اجرا شدن داشته باشد

این طور نیست؟

***

جایی که همه چیز سر جایش برگشت

همسر!

دیشب خواب دیدم

دست و پایت را بریدند.

همسر!

زیر گوشم گفتی:

حالا هر دو ناقص ایم.

همسر!

هر چهار تا را بغل کردم

مثل پسرها و دختر هایم.

همسر!

آرام خم شدم

و آن ها را در آب های جادویی شستم.

همسر!

هر کدام را سر جایش گذاشتم

گفتی معجزه شده!

و خندیدیم.

خنده ی پیروزی.

"آن ها مشغول مردن اند ... "

شاعر : آن سکستون

مترجم : سینا کمال‌آبادی، محسن بوالحسنی

قیمت : 2800 تومان

انتشارات : چشمه

زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان