طلب سه حاجت از امام زمان(عج)
جناب حجة الاسلام على مرعشى به نقل از عمویشان جناب حجة الاسلام سید محمود مرعشى و او نیز به نقل از شیخ محمد خاقانى فرمود:
با این كه حدود 30 سال از زندگىام مىگذشت، ازدواج نكرده بودم. مریضى، فقر و تنگدستى نیز زندگى مرا فرا رفته بود. روزى خبر یافتم كه در همسایگى ما دختر لایقى است تصمیم گرفتم به خواستگاریش رفته و او را به همسرى در آورم ولى او از خانواده ثروتمندى بود، در حالى كه من فقیر محض بودم . تنها راه چاره را توسل به حضرت بقیة الله دانستم پس روزى عازم مسجد كوفه شده، تا در آنجا توسل یابم.
وقتى به مسجد كوفه رسیدم، در را بسته یافتم، پس همانجا كنار در مسجد به گوشهاى پناه بردم، هواى سرد زمستانى مرا به هوس انداخت تا قهوهاى را كه به همراه آورده بودم دم كنم پس آن را در قورى ریخته و دم كردم، از آن زمان، استفاده كرده و دو ركعتى نماز خواندم، چیزى نگذشت كه قهوه آماده شد، ناگهان عربى به نزدم آمد، با ناراحتى قهوهاى به او تعارف كردم، او از آن قهوه قدرى نوشید ولى فرمانم داد كه بقیهاش را خود بنوشم .
از زندگیم پرسید من با اكراه سر صحبت را با او باز كردم، ناگهان او رو به من كرده و فرمود: از سه مشكلى كه دارى - سرفه، فقر و ازدواج با دختر همسایه، سرفهات شفا یافته، و با آن دختر نیز ازدواج مىكنى، ولى فقر همیشه همراه تو خواهد بود! زیرا كه مصلحت تو در آن است .
این را فرمود و رفت، وقتى به شهر بازگشتم دیدم از سرفههاى مزمن خبرى نیست، به زودى با آن دختر نیز ازدواج كردم ولى همچنان در فقر باقى ماندم و حوادث پدید آمده و نویدهاى آن شب مرا به یقین رساند كه در آن شب سرد، به محضر حضرت تشرف یافته بودم، در حالى كه خود خبر نداشتم .
منبع: تشرف یافتگان، از مجموعه شمیم عرش، پژوهشكده تزكیه اخلاقى امام على علیه¬السلام
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی