تفسیر مقام معظم رهبری(7)
وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان میآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.(سوره بقره، آیه 4)
خط واحد نبوت و لزوم ایمان به همهی پیغمبران الهی
اینكه ما بگوئیم آن حقیقتی كه بر پیغمبر ما نازل شده او را قبول داریم، لكن آنچه كه بر پیغمبرهای دیگر نازل شده قبول نداریم، اینجا جایی برای تعصب نیست، بسیاری از انسانهای معاصر بعثت پیغمبر را همین تعصب به گمراهی كشاند و آنها را نابود كرد، قرآن از یهود این را نقل میكند که: لولانزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم (31 – زخرف ) این را مشركین میگفتند: چرا قرآن بر ماها و بر شخصیتهای بزرگ ما نازل نشد؟ یعنی اگر همین وحی بر او نازل میشد قبول میكرد. اما چون بر این نازل نشده قبول نمیكند.
یهود چون شنیده بودند در تورات آمده است كه پیغمبر خاتم خواهد آمد، میگفتند این خاتم باید از میان بنیاسرائیل باشد و چون از میان عرب مبعوث شده است، پس او را ما نمیپذیریم و به او ایمان نمیآوریم و این گمراهی بود در حالی كه اگر او از سوی خداست، و اگر نشانههای وحی الهی در او مشاهده میشود و اگرمعارف و روشنائیهای درسهای الهی دراو وجود دارد چه تفاوتی میكند كه بر چه كسی نازل شده و لذا مسلمانان همچنانكه به وحی نازل شده بر پیغمبر خودشان ایمان دارند به وحیی كه بر پیغمبران گذشته مثل: موسی و عیسی و ابراهیم هم نازل شده ایمان دارند. كه درجاهای متعددی از قرآن این معنا تكرار شده، از جمله این آیه كه میفرماید: لا نفرق بین احد من رسله (28 – بقره) ما میان پیغمبران خدا هیچ تفاوتی نمیگذاریم، یعنی ما كه مسلمان هستیم، به موسی به عنوان پیغمبری میشناسیم ایمان داریم، برای آنها احترام قائلیم و آنها را بندگان والای خدا میدانیم. این یك نكته و نكتهی دوم كه از این:(وماانزل الیك و ماانزل من قبلك) استفاده میشود اینست كه: خط روشن نبوت یك خط واحد است و خطوط جداگانه و مختلف نیست، یعنی اگر شما ایمان به همهی پیغمبران دارید لازمهاش این است كه همهی پیغمبران سخن واحد یا سخنی مكمل سخن یكدیگر آورده باشند، والا اگر بین سخنهای آنها تناقضی وجود داشته باشد ممكن نیست به همه ایمان داشته باشید، زیرا نمیشود انسان ، هم به كسی اعتقاد داشته باشد و هم به كسی دیگر كه ضد اوست،چنین چیزی ممكن نیست.
حرف همه انبیاء یکی است
پس وقتی قرآن به ما تعلیم میدهد باید به همهی پیغمبران اعتقاد داشته باشید معنای این تعالیم و آموزش این است كه همهی پیغمبران سخن واحدی را میگویند، بر روی خط واحدی حركت میكنند و به سمت مقصد واحدی حركت میكنند و مكمل یكدیگر هستند. متأسفانه تعلیمات پیغمبران گذشته بطور كامل باقی نمانده، یعنی در همین توراه و انجیلی كه الان موجود است و امروز در دسترس ماست حرفهایی وجود دارد كه خیلی واضح اینها نمیتواند وحی الهی باشد مخصوصاً در انجیل، زیرا انجیل در شرایط بسیار سختی جمعآوری شده و تعلیمات حضرت عیسی در اختیار هیچكسی نیست، خود مسیحیها این را ادعا نمیكنند. بلكه انجیل را به روایت اصحاب عیسی كه بعضی از آنها حتی با زمان حضرت عیسی فاصله هم داشتند به روایت آنها نقل میكنند. یعنی هر كسی در حافظهی خودش یك چیزی داشته آنرا روی كاغذ نوشته، البته منحصر به این چهار انجیلی كه الان هست و به آنها میگویند اناجیل اربعه نیست، بلكه دهها انجیل نوشته شده، منتها بعد كه دیدند انجیلها متعدد است و هركس میآید به میل خودش یك چیزی میگوید و یك چیزی مینویسد و با روایتی نقل میكند محدود كردند.
تحریف تورات و انجیل و زبور داود
بنابراین چیز كاملی از پیغمبران گذشته نمانده وتورات هم كم و بیش همینطور است و خیلی تحریف شده، زبور داود را هم كه الان موجود است و عهد عتیق و عهد جدید را مسیحیها با هم چاپ میكنند و در اختیارشان هست آنرا مزامیر گذشته آن هم همینطور است. بنابراین: آنچه از معارف پیغمبران دراختیار مسلمان قرار میگیرد، مسلمان او را میپذیرد و قبول دارد، چون احكام متفاوتند، اما معارف معارف یكسانی هستند، شناختها عوض نشدند و جهانبینی در تمام این كتابها آسمانی یكی است، اگر چه احكام بر حسب زمانهای مختلف تفاوتهای كم و بیشی كرده است .
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه_شکوری