آخر خط
(گفتمان مرگ شناسی 8)
مهمترین کار پیش از مرگ چیست؟
از دیدگاه قرآن و احادیث اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) شایسته است انسان همواره آماده حضور مرگ باشد و از آن استقبال كند و خود را برای ملاقات آن آماده سازد و نسبت به بعد از مرگ وصیّت كند. از ظاهر قرآن برمیآید وصیت كردن حكمی الزامی است، ولی در مواردی كه حق خدا یا حق خلق بر عهده كسی باشد وصیت واجب است وگرنه بر واجب نبودن و مستحب بودن آن اجماع است: "كتب علیكم إذا حضر أحدكم الموت إنْ تَرَك خیراً الوصیّة للوالدین و الأقربین بالمعروف حقّاً علی المتّقین"(1)؛ بر شما نوشته شده و لازم است هنگامی كه مرگ یكی از شما فرا رسد اگر چیز خوبی (مال حلالی) از خود بر جای گذارده (و كسی را بر آن حقّی نیست، یعنی حقّ اللّه و حقّ الناس در آن راه نیافته) برای پدر، مادر و بستگان نزدیك به طور شایسته و عادلانه وصیّت كند. این حقّی است بر ذمّهی پرهیزكاران.
پیامبر اسلام و پیشوایان دین (علیهمالسلام) سفارش اكید به وصیت دارند، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: شایسته است مسلمان وصیت كند و وصیتنامهی او هر شب زیر سرش باشد و شبی را بدون آن نگذراند: "ینبغى للمؤمن أن یوصی. ما ینبغی لامرء مسلم أن یبیت لیلة إلّا و وصیّته تحت رأسه"(2). آن حضرت بر این معنا پای فشرده و چنین میفرمود: كسی كه بدون وصیّت بمیرد به نوع مرگ جاهلیت مرده است: "من مات بغیر وصیّةٍ مات میتةً جاهلیّةً"(3).
از ظاهر قرآن برمیآید وصیت كردن حكمی الزامی است، ولی در مواردی كه حق خدا یا حق خلق بر عهده كسی باشد وصیت واجب است وگرنه بر واجب نبودن و مستحب بودن آن اجماع است
امام صادق (علیهالسلام) نیز فرموده است: وصیّت از احكام ثابت و استوار بر هر مسلمان است: "هى حقّ علی كلّ مسلم"(4). پس شایسته است یك فرد مسلمان پیر باشد یا جوان، همیشه با وصیّت باشد. البته مورد وجوب وصیت و موارد استحباب آن در فقه بیان شده كه قبلا ً به نموداری از آن اشاره شد و مرگ بدون وصیت در حال وجوب آن، مرگ جاهلیت است. برای حضور مرگ چند معنا متصور است:
1 ـ این كه نشانه های مرگ بر انسان محتضر آشكار شود و از احكام فقهی آن اعم از واجب و مستحب عبارت از كشیدن پاهای محتضر به جانب قبله، خواندن دعاهای مخصوص و... است.
وصیّت كردن در این حال قطعاً مراد آیه نیست، زیرا با پدید آمدن نشانه های مرگ در حال احتضار، اراده و اختیار از محتضر سلب میشود و چنین وصیّتی نافذ نخواهد بود و اثر شرعی بر آن مترتّب نیست؛ زیرا رابطه او از جهان طبیعت قطع، یا نزدیك به قطع بوده و در آستانه اتصال و ارتباط به برزخ است. از این رو فرشتگان و اولیای برای او متمثّل میشوند، قوای طبیعی او تعطیل یا در حال تعطیل است و كار نیك یا بدی نیز از او صادر نمیشود؛ چون در مرز خروج از حوزه تكلیف است و اگر بگوید پروردگارا مرا بازگردان تا عمل شایسته انجام دهم جواب میشنود: "كلّا"(5)؛ هرگز این شدنی نیست. خلاصه چنین شخصی از خود اختیاری در فعل و ارادهای در ترك ندارد و تنها اطرافیان وی تكلیف دارند او را پا به قبله كنند.
2 ـ ناامید شدن از زندگی دنیا و حالت فرو رفتن در كام مرگ؛ مانند انسانی كه در حال غرق شدن یا تصادف یا سقوط است، یا در دام آتش محاصره شده یا در برابر دشمن خونریز قرار گرفته، یا در حال اعدام شدن است. نمونهی آن فرعون است هنگامی كه مرگ را به چشم خود دید و غرق شدن را ادراك كرد و دریا او را به كام مرگ كشید: "وجاوزنا ببنی إسرائیل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغیاً و عَدْواً حتّی إذا أدركه الغرق قال امنتُ أنّه لا إله إلّا الذی امنت به بنو اسرائیل و أناْ من المسلمین * الْئـنَ و قد عصیتَ قبلُ و كنتَ من المفسدین"(6)؛ ما بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم، پس از آن كه فرعون وسپاهیانش به ستم و تعدّی به تعقیب آنان پرداختند، تا وقتی كه غرق او را فرا گرفت گفت: اكنون من ایمان آوردم و شهادت میدهم حقّاً جز خدایی كه بنیاسرائیل به اوایمان دارند خدایی نیست ومن تسلیم فرمان او هستم. درحال غرق شدن به او خطاب شد: اكنون ایمان میآوری، درصورتی كه پیش از این عمری به كفر ونافرمانی زیستی و از مردم بدكار به شمار میرفتی؟ بنابراین، در این معنا از حضور مرگ نیز نه وقت وصیّت است و نه ایمان پذیرفته میشود.
پیامبر (ص) فرمود: كسی كه بدون وصیّت بمیرد به نوع مرگ جاهلیت مرده است
3 ـ انسان وقتی به دوران سالمندی میرسد میگویند: مرگاونزدیك وحاضر است؛ زیرا بخشاعظمعمر او گذشته وبه مرگ نزدیك شده است.از اینرو سرودهاند:
ای كه پنجاه رفت و در خوابی مـگـر ایـن پنـج روزه دریابی(7)
یعنی نوجوانی، جوانی و میان سالی سپری شد و اكنون به مرحلهی پیری و فرتوتی رسیده و چند روزی تا حضور مرگ بیش نمانده است. در این جاست كه برای وصیّت سفارش ویژه شده است.
حكیمان و فرهیختگان این مقطع از عمر را زمان وصیّت، هوشیاری، بیداری و آماده سازی خویشتن برشمرده، نصیحت ها كرده، پندها داده و زمان توبه و بازگشت سریع به خدا دانسته اند؛ گرچه ظاهر برخی از ادلّه نقلی آن است كه فاصله توبه از ارتكاب گناه زیاد نباشد "ثم یَتُوبون من قَریبٍ"(8)، لیكن اطلاق بعضی دیگر از ادله آن وسِعهی رحمت الهی و سبقت آن بر غضب و ترغیب به رجا و تحذیر از یأس و ترهیب از خوف زائد و هراس بیاندازه، شواهد قبول توبه دوران پیری است.(9)
پینوشتها___________
(1) سورهی بقره، آیهی 180.
(2) وسائل، ج 20، ص 171، كتاب الوصایا.
(3) همان، ج 19، ص 259.
(4) همان، ج 2، ص 446.
(5) سورهی مؤمنون، آیهی 100.
(6) سورهی یونس، آیات 90 ـ 91.
(7) بوستان سعدی، باب نهم.
(8) سورهی نساء، آیهی 17.
(9) تفسیر موضوعی قرآن، جلد 4 صفحه: 198
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه _ شکوری