تبیان، دستیار زندگی
تمامی‌ مراحل‌ حیات‌ طیّبه‌ نبوی‌ حكایت‌ از «عرفان‌ حقیقی‌» و سلوك‌ كارآمد و متعهد و درون‌گرا و برون‌گرا دارد كه‌ درد خدا و خلق‌ را با هم‌ نشان‌ می‌دهد. آموزه‌های‌ نبوی‌ الهام‌ بخش‌ چنین‌ عرفان‌ پویا و پایانی‌ می‌باشد و در این‌ نوشتار به‌ آنها .....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عرفان اسلامی

عرفان‌ یكی‌ از راه‌های‌ «معرفت‌ الهی‌» است‌ كه‌ از ره‌گذر سلوك‌ و ریاضت‌ معقول‌ و مشروع‌ به‌ دست‌ می‌آید و بر منبع‌ دل‌ و تهذیب‌ و طهارت‌ درون‌ تكیه‌ دارد

امام خمینی

   عرفان‌، شناخت‌ خدا و اسما و صفات‌ الهی‌ است‌ و دارای‌ دو بخش‌ «عرفان‌ علمی‌»، كه‌ به‌ تعبیر و تفسیر از «هستی‌» و جلوات‌ الهی‌ می‌پردازد، و «عرفان‌ عملی‌» كه‌ مراحل‌ و مقامات‌ سلوكی‌ را در دست‌یابی‌ به‌ مقام‌ ولایت‌ الهی‌ و لقای‌ رب‌ّ و خداخو شدن‌ تبیین‌ می‌نماید و چنین‌ عرفانی‌ كه‌ سیر از خود تا خدا و از كثرت‌ به‌ وحدت‌ است‌ در سنت‌ و سیره علمی‌ و عملی‌ پیامبر اعظم‌9 ظهور یافت‌ و خردگرایی‌ و عقلانیت‌ از شاخصه‌های‌ اصلی‌ آن‌ به‌ شمار می‌رود. در عرفان‌ نبوی‌، عقل‌ و عشق‌، فهم‌ و شهود، برهان‌ و عرفان‌، سلوك‌ فكری‌ و ذكری‌ قابل‌ جمع‌ هستند و هر كدام‌ ناظر به‌ مرتبه وجودی‌ خود می‌باشند و فرجام‌ چنین‌ عرفانی‌ رسیدن‌ به‌ «عقل‌ شهودی‌ و شهود عقلی‌» است‌؛ یعنی‌ در شهود «عقل‌ بَرین‌» ظهور می‌كند و اوج‌ استعلای‌ عقلی‌ در سلوك‌ و شهود ناب‌ اسلامی‌ تحقق‌ می‌یابد و این‌ عرفان‌ از تعالی‌ و تعادل‌، عقلانیت‌ و معقولیت‌، سلوك‌ و سیاست‌، معنویت‌ و مدیریت‌، معرفت‌ و عدالت‌ و... برخوردار است‌.
    تمامی‌ مراحل‌ حیات‌ طیّبه‌ نبوی‌ حكایت‌ از «عرفان‌ حقیقی‌» و سلوك‌ كارآمد و متعهد و درون‌گرا و برون‌گرا دارد كه‌ درد خدا و خلق‌ را با هم‌ نشان‌ می‌دهد. آموزه‌های‌ نبوی‌ الهام‌ بخش‌ چنین‌ عرفان‌ پویا و پایانی‌ می‌باشد و در این‌ نوشتار به‌ آنها استناد و استشهاد شده‌ است‌.
    كلیدواژه‌ها:  عرفان‌، سیره نبوی‌، خردگرایی‌، انسان‌ كامل‌، عقل‌ و دل‌، ولایت‌ الهی‌.
 مقدمه‌:
    عرفان‌ نوعی‌ معرفت‌ خاص‌ است‌ كه‌ از طریق‌ «شهود و شدن‌»، «فقر و فنا»، «شناخت‌ و شیدایی‌»، «سلوك‌ و وصول‌» به‌ دست‌ می‌آید و ره‌یافتی‌ درونی‌ و انفسی‌ نه‌ بیرونی‌ وافاقی‌ و از سنخ‌ «تجربه‌» است‌ كه‌ از ره‌گذر تجرید و تجرّد وجودی‌ و جوهری‌ تعیّن‌ می‌یابد. قرارگاه‌ مركزی‌ عرفان‌، «قلب‌» و روش‌ طریقتی‌ آن‌ تهذیب‌ و تزكیّه‌ و منزلگاه‌ نهایی‌اش‌ «قرب‌ و لقای‌ رب‌ّ» است‌. عرفان‌ بر موضوع‌ «توحید» و «ولایت‌» یا خدا و انسان‌ كامل‌ استوار گشته‌ است‌ و از ره‌گذر انصراف‌ از عالم‌ ماده‌ و طبیعت‌ به‌ سوی‌ جهان‌ معنا و ماوراء طبیعت‌ بر مدار «شریعت‌» و محور «عبودیت‌» تبلور می‌یابد. عرفان‌، رازشناسی‌ و رازیابی‌ و رازدانی‌، هجرت‌ از دانایی‌ به‌ دارایی‌، علم‌ الیقین‌ به‌ عین‌ الیقین‌، حق‌ الیقین‌ و بردالیقین‌ است‌. با طی‌ طریقت‌ الهی‌، مقامات‌ معنوی‌ و سلوك‌ منازل‌ معنایی‌ ادراك‌ شدنی‌ است‌؛ پس‌ عرفان‌ از سنخ‌ «تجربه‌» و «تعبیر» در ساحت‌ عرفان‌ عملی‌ و علمی‌ است‌ تا عرفان‌ علمی‌ یا نظری‌، «تفسیر هستی‌» یا نوعی‌ جهان‌ بینی‌ عرفانی‌ و عرفان‌ عملی‌ یا عینی‌، تجربه‌ باطنی‌، اتّحادی‌ و نهادی‌ باشد و «بود و نبود» موضوع‌ عرفان‌ علمی‌ و «باید و نباید» سلوكی‌ «تعیین‌ كننده‌» راه‌ و رسم‌ منزل‌ها در عرفان‌ عملی‌ با جهت‌ فتوحات‌ غیبی‌ در رسیدن‌ به‌ قلّه‌ منیع‌ «توحید ناب‌ و كامل‌» قرار گیرد. از این‌ رو عرفان‌ ناب‌ تنظیم‌ «رابطه‌ها» در روابط‌ «انسان‌ باخدا» و نشانی‌ از آن‌ «بی‌ نشان‌» در راه‌ رسیدن‌ به‌ دیدار محبوب‌ می‌باشد كه‌ در اصطلاح‌، آن‌ را «سیر و سلوك‌» می‌نامند.
    عارفان‌ بزرگ‌ نیز در تبیین‌ چیستی‌ عرفان‌ گفته‌اند: «العارف‌ من‌ اشهد الله‌ ذاته‌ و صفاته‌ و افعاله‌ فالمعرفة حال‌ تحدث‌ عن‌ شهود» (كاشانی‌، 1370، ج‌2، ص‌ 104).
    یعنی‌ عارفان‌ دعوت‌ شدگان‌ و فراخوانده‌های‌ ذات‌ الهی‌ برای‌ «شهود» اسمای‌ ذات‌، صفات‌ و افعال‌اند و عرفان‌ از نوع‌ «حال‌» است‌ نه‌ «قال‌». عرفان‌ از جنس‌ سوختن‌، گداختن‌، مشاهده‌ و مواجهه‌ است‌ نه‌ ساختن‌، گفتن‌، شناختن‌ و مشافهه‌. شیخ‌ الرئیس‌ بوعلی‌ سینا در تعریف‌ عرفان‌ و عارفان‌ می‌گوید: «و المنصرف‌ بفكره‌ الی‌ قدس‌ الجبروت‌ مستدیماً لشروق‌ نورالحق‌ فی‌ سرّه‌ یخص‌ باسم‌ العارف‌؛ آن‌ كسی‌ كه‌ فكر خود را متوجه‌ عالم‌ قدس‌ كرده‌ است‌ تا نور حق‌ پیوسته‌ بر باطنش‌ بتابد «عارف‌» نامیده‌ می‌شود» (ابوعلی‌ سینا، 1374، ص‌ 400؛ مطهری‌، 1380، ج‌2، ص‌ 172ـ143 و حسن‌زاده‌ آملی‌، 1379، ص‌ 245ـ243).
    یا با عنایت‌ به‌ مقامات‌ سلوكی‌ گفته‌ است‌: «العرفان‌ مبتدءٌ من‌ تفریق‌ و نفض‌ و ترك‌ و رفض‌ ممعن‌ فی‌ جمع‌، هوجمع‌ صفات‌ الحق‌ لذات‌ المرید بالصدق‌، منته‌ الی‌ الواحد، ثم‌ وقوف‌؛ عرفان‌ از تفریق‌، نفض‌، ترك‌ و رفض‌ آغاز می‌شود، و در جمع‌ عمق‌ می‌یابد كه‌ عبارت‌ است‌ از جمع‌ شدن‌ صفات‌ برای‌ ذات‌ مرید صادق‌، و به‌ واحد منتهی‌ می‌شود و آن‌ گاه‌ ماندن‌ و توقف‌ كردن‌ است‌». (ابوعلی‌ سینا، پیشین‌، ص‌ 419).
    نتیجه‌ این‌كه‌: عرفان‌ پرواز به‌ سوی‌ عالم‌ قدس‌ و نورگیری‌ از منبع‌ نور مطلق‌ و تحولی‌ جوهری‌ از خود تا خدا و مستغرق‌ دریای‌ توحید و فناء فی‌ الله‌ و بقاء بالله‌ گشتن‌ است‌... اما به‌ رغم‌ تبیین‌ و توصیف‌ها ی‌ نغز و پر مغز از حقیقت‌ عرفان‌ به‌ وسیله‌ عارفان‌ بزرگ‌ و سترگ‌، آن‌گاه‌ كه‌ وارد آموزه‌های‌ نبوی‌ و سنّت‌ و سیره‌ محمّدی‌9 می‌شویم‌ عرفان‌ ناب‌ رنگ‌ و رایحه‌ای‌ شیرین‌ و دلنشین‌ می‌یابد و عرفان‌ در دل‌ و دیده‌ انسان‌ كامل‌ مكمل‌ چون‌ پیامبر اعظم‌9 یعنی‌ اعتراف‌ به‌ «جهل‌» در ادراك‌ حقیقت‌ خدا و اسمای‌ جمال‌ و جلال‌ الهی‌ و اعتراف‌ به‌ «عجز» از بندگی‌ و سلوك‌ حقیقی‌ آن‌ معبود راستین‌ و محبوب‌ حقیقی‌، تا عرفان‌ در ساحت‌ نظری‌ علمی‌، روایت‌ جهل‌ سالك‌ برمدار «ما عرفناك‌ حق‌ معرفتك‌» (مجلسی‌، 1363، ج‌ 8، ص‌ 146 و مجلسی‌، ج‌ 68، ص‌ 23) باشد و در جنبه‌ عملی‌ عینی‌، حكایت‌ از عجز سالك‌ بر محور «ماعبدناك‌ حق‌ عبادتك‌) داشته‌ باشد؛ چه‌ این‌كه‌ هویت‌ مطلق‌ لابشرط‌ مقسمی‌ عنقایی‌است‌ كه‌ شكار هیچ‌ كس‌ از متكلمان‌، حكیمان‌ و عارفان‌ نخواهد شد. علی‌7 فرمود: «لایدركه‌ بعد الهمم‌ و لا یناله‌ غوص‌ الفطن‌» (همان‌). چنان‌كه‌ عارفان‌، به‌ این‌ معنای‌ منیع‌ توجه‌ داشته‌ و گفته‌اند: «اما الذات‌ الالهیه‌ فحار فیها جمیع‌ الانبیاء و الاولیاء» (قیصری‌، 1416، ص‌ 70ـ69).
    به‌ همین‌ دلیل‌، عرفان‌ یگانه‌ و یكتا دیدن‌، یكی‌ شدن‌ و نظر به‌ عالم‌ و آدم‌ از آئینه‌ وحدت‌ تجلی‌، وحدت‌ شهود و وحدت‌ وجود به‌ قرائت‌ عارفان‌ حقیقی‌ است‌ و فرجام‌ عرفان‌ «توحید محض‌ و محض‌ توحید» است‌ و مناجات‌ شیرین‌ و دلنشین‌ نبوی‌ كه‌ سروده‌ای‌ از سرّ هستی‌ است‌، یعنی‌ «... الهی‌ سجدلك‌ سوادی‌ و خیالی‌ و بیاضی‌...» حكایت‌ از فنای‌ فعلی‌، صفاتی‌ و ذاتی‌ عبد سالك‌ در معبود و مسلوك‌ الیه‌ است‌ كه‌ به‌ تعبیر محقق‌ طوسی‌: توحید یكی‌ گفتن‌ و یكی‌ كردن‌ باشد و توحید به‌ معنای‌ اول‌ شرط‌ باشد در «ایمان‌» و... و به‌ معنای‌ دوم‌ «كمال‌ معرفت‌» باشد...» (پیشین‌) و به‌ تعبیر قیصری‌: «اعلم‌ ایّدك‌ الله‌ ان‌ّ الوصول‌ الی‌ الله‌ سبحانه‌ قسمان‌: علمی‌ و عملی‌و اما العملی‌ مشروط‌ بالعلمی‌» (قیصری‌، 1357، ص‌ 35) تا سالك‌ در سلوك‌ تدریجی‌ و طی‌ّ مقامات‌ معنوی‌ به‌ مرتبه‌ «جز خدا هیچ‌ ندیدن‌» برسد و به‌ تعبیر عمیق‌ و انیق‌ علامه‌ جوادی‌ آملی‌: «عرفان‌ علماً وعملاً سیر از «خدا به‌ سوی‌ خدا» است‌.» (جوادی‌ آملی‌، تفسیر تسنیم‌، 1379، ج‌ 1، ص‌487).
چرا عرفان‌ خردگرا؟
    با توجه‌ به‌ مطالب‌ پیش‌ گفته‌، علت‌ این‌كه‌ عنوان‌ مقاله‌ «عرفان‌ خردگرا» بر اساس‌ سنت‌ و سیره‌ نبوی‌ تعیین‌ گردیده‌، عبارت‌ است‌ از:

الف‌) عرفان‌ ناب‌ اسلامی‌ نه‌ تنها عقل‌ گریز وعقل‌ ستیز نیست‌ بلكه‌ جامع‌ جمیع‌ كمالات‌ عقلیه‌ در سیر عقل‌ نظری‌ وعملی‌ وتمامیّت‌ عقلانیت‌ است‌ وبه‌ حكم‌ این‌كه‌ «عالی‌»، «دانی‌» را در درون‌ خویش‌ دارد، در عرفان‌ حقیقی‌ «عقل‌ به‌ كمال‌ رسیده‌» متجلّی‌ است‌ و نه‌ تنها «مانعة الجمع‌» نیستند بلكه‌ به‌ صورت‌ بسیط‌، عقل‌ در عرفان‌ و معرفت‌ قلبی‌ ظهور دارد كه‌ عرفان‌ منهای‌ عقل‌ و برهان‌، عرفان‌ منهای‌ عرفان‌ است‌؛ زیرا هر دو «نورند» و نور عقل‌ ومعرفت‌ برهانی‌ در نور قلب‌ و معرفت‌ عرفانی‌ جلوه‌ گر است‌ و نور با نور در تضاد و تعارض‌ نیست‌ بلكه‌ در تعاضد و توافق‌اند واساساً راه‌ عرفان‌ از عقل‌ می‌گذرد. عرفان‌ عقل‌ استعلا یافته‌ و متّصل‌ به‌ عقل‌ فعّال‌ است‌ و چون‌ در سیره‌ نبوی‌ اصالت‌ از آن‌ «عقل‌» و «خرد» است‌، عرفان‌ ناب‌ نیز عقل‌پذیر و عقلانی‌ است‌ و خرد استدلالی‌ و خام‌ به‌ میخانه‌ عرفان‌ و شهود و در این‌ ضیافت‌ رحمانی‌ و وحیانی‌ دعوت‌ شده‌ تا پخته‌ و گداخته‌ گردد و از عقل‌ هیولانی‌ و بالقوه‌ به‌ عقل‌ بالمستفاد رسیده‌ و با طی‌ّ مدارج‌ سرّ، خفی‌ّ، و اخفی‌ به‌ مرتبه‌ «عقل‌ شهودی‌» برسد، چنان‌كه‌ عقل‌ جزوی‌ و معاشی‌ یا قیاسی‌ و حساب‌گرانه‌ «عقال‌» و رهایی‌ از آن‌ عین‌ رسیدن‌ به‌ عقل‌ نوری‌ و تجرّدی‌ و توحیدی‌ است‌ و آن‌ پیر فرزانه‌ میكده‌ عشق‌ و عرفان‌ گفته‌ است‌:
    این‌ ما و منی‌ جمله‌ ز عقل‌ است‌ و عقال‌ است                                 ‌ در خلوت‌ مستان‌ نه‌ منی‌ هست‌ و نه‌ مایی‌
                                                                                                                                                                 (پیشین‌)
  آری‌، «عقل‌ فلسفی‌» اگر چه‌ دارای‌ منزلت‌ رفیعی‌ در حوزه‌ معرفت‌ از حیث‌ «معرفت‌ شناسی‌» است‌ اما توان‌مندی‌ لازم‌ در ورود به‌ «شبستان‌ شهود» ودیار «بزم‌ وجود» را نداشته‌ وباید لبیك‌ گوی‌ دعوت‌ عرفان‌ و عارفان‌ باشد تا به‌ عقل‌ عرفانی‌ و شهودی‌ استعلا یابد؛ زیرا:
                       دائماً او پادشاه‌ مطلق‌ است‌                                              در مقام‌ عزّ خود مستغرق‌ است‌
                  او به‌ سر ناید زخود آن‌جا كه‌ اوست‌                                         كی‌ رسد عقل‌ وجود آن‌جا كه‌ اوست‌
                                                                                                                                            (عطار نیشابوری‌، بی‌تا).
ب‌) عرفانی‌ كه‌ در حوزه‌ معرفتی‌ و معنویتی‌ با عقل‌ سلیم‌، فطری‌ واستكمال‌ یافته‌ در تعارض‌ باشد واز عقلانیت‌ و معقولیت‌ بهره‌مند نباشد در سیره‌ نبوی‌ مردود و مطرود است‌؛ زیرا «عالی‌»، «دانی‌» را انكار نمی‌كند و عقل‌ ستیزی‌ تا مرز عقل‌ زدایی‌ ندارد وتفسیر عرفانی‌ از هستی‌، خدا، انسان‌ و... تفسیری‌ عقل‌پذیر است‌ و چه‌ باید كردن‌های‌ عرفان‌ اصیل‌ در مقام‌ سیر و سلوك‌ اگرچه‌ طَوْری‌ ورای‌ طَوْر عقل‌ درمرتبه‌ شهود است‌ اما ضدّیت‌ با عقل‌ نداشته‌ و به‌ تعطیل‌ عقل‌ و قوای‌ ادراكی‌ نمی‌انجامد، بلكه‌ عقل‌ را به‌ جهاد و اجتهاد برتر فرا می‌خواند عرفان‌ ناب‌ محمّدی‌9 از ویژگی‌هایی‌ بهره‌مند است‌ كه‌ عقل‌ رشد یافته‌ و بی‌شائبه‌ پذیرای‌ آن‌ است‌؛ زیرا نه‌ افراط‌ و نه‌ تفریط‌ بلكه‌ معرفت‌ و عدالت‌ در آن‌ موج‌ می‌زند واساساً زبان‌ تفسیری‌ و تعلیمی‌ عرفان‌ ناب‌ «عقل‌» و تفسیر عقلانی‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ «زبان‌ فلسفی‌» ظرف‌ معانی‌ واشارات‌ و بشارات‌ عرفانی‌ واقع‌ می‌شود و عرفان‌ برای‌ فلسفه‌ الهی‌ راه‌گشایی‌ و مسئله‌آفرینی‌ می‌كند و در حكمت‌ متعالیه‌ صدرایی‌، برهان‌ و عرفان‌ به‌ هم‌ نزدیك‌ می‌شوند تا «جداناپذیری‌» عرفان‌ و برهان‌ درسایه‌ سار شجره‌ طیّبه‌ قرآن‌ وعترت‌ تایید و تضمین‌ گردد.
    عرفان‌ ناب‌ نبوی‌ از آسیب‌های‌ عقل‌ گریزی‌ واجتهاد ستیزی‌ كاملاً جدا و از خَبْط‌ و خطاهای‌ نظری‌ وعملی‌ عرفان‌ كاذب‌، ضد عقلی‌ و ضد اعتدالی‌ مبّرا و منزّه‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌، عرفان‌ نبوی‌، «عرفانی‌ خردگرا» است‌ نه‌ «خردگریز»، عقل‌ ستاست‌ نه‌ عقل‌ ستیز و پیام‌ آن‌ این‌ است‌ كه‌:
         نهادم‌ عقل‌ را ره‌ توشه‌ از می                                                                       ‌زشهره‌ هستی‌اش‌ كردم‌ روانه‌
                                                                                                                                  (حافظ‌ شیرازی‌، بی‌تا، غزل‌ 143).

یا
          این‌ خرد خام‌ به‌ میخانه‌ برتا                                                                         می‌لعل‌ آوردش‌ خون‌ به‌ جوش‌
                                                                                                                                                    (پیشین‌، غزل‌ 120).
    پیامبر اكرم‌9 در سفارشی‌ به‌ علی‌7 فرمود: «یا علی‌! اذا تقرّب‌ العباد الی‌ خالقهم‌ بالبرّ فتقرِّب‌ الیه‌ بالعقل‌ تسبقهم‌؛ ای‌ علی‌! هنگامی‌ كه‌ بندگان‌ با عمل‌ نیك‌ به‌ سوی‌ آفریدگارشان‌ نزدیك‌ می‌شوند تو با اندیشیدن‌ و خردورزی‌ از آنها پیشی‌ بگیر». (طبرسی‌، 1411، ص‌ 251).
گروه دین و اندیشه- رضا سلطانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.