توطئه مقابله با قرآن
شیخ أبومنصور أحمدبن علی بن ابیطالب طَبَرْسِی روایت میكند از هشام بن حكم كه گفت: ابن أبی العَوْجاء، و ابوشاكر دیصانی زندیق، و عبدالمَلِك بصری و ابن مُقَفَّع در بیت الله الحرام اجتماع نمودند، و به حُجَّاج مسخره میكردند، و به قرآن طعنه میزدند.
ابن أبیالعَوجاء گفت: بیائید تا هر كدام از ما رُبْعی از قرآن را نقض كند، و میعاد ما سال آینده در همین موضع باشد! در اینجا با هم گرد میآئیم در حالی كه هم? قرآن را نقض كردهایم. زیرا در نقض قرآن، إبطال نبوّت محمّد است، و در ابطال نبوّت او إبطال اسلام و اثبات مدّعای ما خواهد بود.
همه با هم پیمان نهادند، و بر این مهمّ اتّفاق كردند، و از یكدیگر متفرّق گردیدند. و چون سال دیگر بهم رسید در بیت الله الحرام مجتمع گشتند، و ابن أبیالعوجاء گفت: از روزی كه ما از هم جدا شدیم من در این آیه فكر كردهام: فَلَمَّا اسْتَیْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیّاً(1).
و در فصاحت آن و جمیع معانی مستفاد? از آن نتوانستم از نزد خود چیزی ضمیمه كنم تا با آن برابری كند، و بنابراین فكر و مشغولیّت در این آیه، مرا از تفكّر در ماسوای آن بازداشت.
و عبدالمَلِك گفت:و من از زمانی كه از شما جدا شدم، در این آیه فكر كردهام:یَا أیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إنَّ الِّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَهِ لَنْیَخْلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیئاً لَایَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ(2).
و نتوانستم همانند آن را بیاورم!
آن گروه، بعضی به بعض دیگر نگریستند و گفتنداگر اسلام واقعیّتی داشته باشد، هر آینه امر وصیّت محمّد منتهی نمیگشت مگر به جعفربن محمّد(امام صادق) و قسم به خدا ما وی را هیچ گاه ندیدیم مگر آنكه از او ترسیدیم و از هیبت او پوستهای بدنمان به لرزه میافتاد.
و أبوشاكر گفت: و من از وقتی كه از شما جدا شدم در این آیه فكر كردهام: لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا(3). و نتوانستم مثل آن را بیاورم.
اگر اسلام واقعیّتی داشته باشد، هر آینه امر وصیّت محمّد منتهی نمیگشت مگر به جعفربن محمّد و قسم به خدا ما وی را هیچ گاه ندیدیم مگر آنكه از او ترسیدیم و از هیبت او پوستهای بدنمان به لرزه میافتاد.
و ابن مُقَفَّع گفت: ای یاران من! این قرآن از جنس كلام بشر نیست، و من از هنگامی كه از شما مفارقت نمودهام در این آیه فكر كردهام: وَ قِیلَ یَا أرْضُ ابْلَعِی مَاءَكِ وَ یَا سَمَاءُ أقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاءُ وَ قُضِیَ الَامْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِی وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(4). و به مقصود نهایی آن نرسیدم، و نتوانستم مانند آن را بیاورم.
هِشامگفت: در همین بین كه ایشان مشغول گفتگو بودند امام جعفر صادق علیه السلام به آنان مرور كرد و گفت:قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعتِ الانْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أنْ یَأتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً(5).
آن گروه، بعضی به بعض دیگر نگریستند و گفتند: لَئِنْ كَانَ لِلإسْلَامِ حَقِیقَةٌ لَمَا انْتَهَت أمْرُ وَصِیَّةِ مُحَمَّدٍ إلَّا إلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَّمدٍ! وَ اللهِ مَا رَأیْنَاهُ قَطُّ إلَّا هِبْنَاهُ وَ اقْشَعَرَّتْ جُلُودُنَا لِهَیْبَتِهِ!«اگر اسلام واقعیّتی داشته باشد، هر آینه امر وصیّت محمّد منتهی نمیگشت مگر به جعفربن محمّد و قسم به خدا ما وی را هیچ گاه ندیدیم مگر آنكه از او ترسیدیم و از هیبت او پوستهای بدنمان به لرزه میافتاد.»
و این روایت را به طور اختصار شیخ راوندی در «خرایج و جرایح» نقل كرده است، و ملاّمحسن فیضكاشی در «صافی»، و ملاعبد علی بن جمعه در «نورالثَّقَلین» و مجلسی در «بحارالانوار» از راوندی روایت كردهاند.
پاورقی
.................................
(1)جزء 13 سوره یوسف آیه 80 فَلَمَّا اسْتَیْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِیًّا قَالَ كَبِیرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ یَأْذَنَ لِی أَبِی أَوْ یَحْكُمَ اللّهُ لِی وَهُوَ خَیْرُ الْحَاكِمِینَ یعنی هنگامى كه [برادران] از او مأیوس شدند، به كنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند؛ [برادر] بزرگشان گفت: (آیا نمىدانید پدرتان از شما پیمان الهى گرفته؛ و پیش از این درباره یوسف كوتاهى كردید؟! من از این سرزمین حركت نمىكنم، تا پدرم به من اجازه دهد؛ یا خدا درباره من داورى كند، كه او بهترین حكمكنندگان است
(2) جزء 17 سوره حج آیه 73 یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ یعنی اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید: كسانى را كه غیر از خدا مىخوانید، هرگز نمىتوانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این كار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزى از آنها برباید، نمىتوانند آن را باز پس گیرند! هم این طلبكنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان [هم این عابدان، و هم آن معبودان]!
(3)جزء 17 سوره انبیاء آیه 22 لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ یعنی اگر در آسمان و زمین، جز (اللّه) خدایان دیگرى بود، فاسد مىشدند [و نظام جهان به هم مىخورد]! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى كه آنها مىكنند!
(4)جزء 12 سوره هود آیه 44 وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءكِ وَیَا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِیَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ یعنی و گفته شد: (اى زمین، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى كن! و آب فرو نشست و كار پایان یافت و [كشتى] بر [دامنه كوه] جودى، پهلو گرفت؛ و [در این هنگام،] گفته شد:) دور باد قوم ستمگر [از سعادت و نجات و رحمت خدا!])
(5)جزء 15 سوره اسراء آیه 88 قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا یعنی بگو: (اگر انسانها و پریان [جن و انس] اتفاق كنند كه همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یكدیگر را [در این كار] كمك كنند.
برگرفته از کتاب امام شناسی ج 18 ص 190
تنظیم متن و پاورقی توسط موسوی
بخش دین واندیشه قرآن