تبیان، دستیار زندگی
در سریال از وقتی که پای یوسف به قصر باز می‌شود، مخاطب وی را رها کرده و سراغ زلیخا و داستان عاشقی و پیر شدن و مخصوصا جوان شدن بعدش و در نهایت وصال وی به یوسف می‌رود. هرچه قرآن تا ساخته شدن این سریال ظریفانه از آن گذشته بود، در این محصول فاش شد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقای سلحشور بخواند:

خوبیها و بدیهای سریال حضرت یوسف علیه السلام

آیت الله فاطمی‌نیا و تقدیراز یوسف پیامبر

سریال حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام مجموعه‌ای زیبا و البته جنجالی بود که بالاخره به پایان رسید در این نوشتار، تحلیل مختصری از نگاه دینی به این مجموعه خواهیم داشت که شامل: توامندیها، ضعفها، مقایسه با دیگر محصولات، و پیشنهادها، است.

1- توانمندی:

الف: حفظ امانت در بیان تاریخ و داستان پردازی بخصوص تلاش بر تطبیق داستان با منابع اسلامی و بخصوص وفاداری به آیات قرآن که در قسمتهای پایانی کاملا رعایت شده بود.

ب: پرداختن به موضوع «ایمان پیشینیان و بشارت ایشان به پیامبر خاتم و منجی آخرین». روایات بسیاری داریم که تمام انبیاء به گاه مشکلات و مصائب متوسل به پیامبر اسلام و خاندان پاک وی می‌شدند و همه جزو منتظران واقعی ظهور آن جناب و بویژه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه بودند. در این سریال این موضوع به خوبی نواخته شده بود.

2- ضعف:

الف: قرآن به عنوان کتاب زندگی، سراسر  درس بوده و خداوند هر موضوعی را که بیان نمود و هر شیوه‌ای را که به کار بست، در پی هدفی متعالی، یعنی هدایت بشر به خوشبختی بوده است. یکی از آن شیوه‌ها، «داستان پردازی» است اما در کمال ظرافت و بدون انحراف از آن هدف والا. چنانکه در سوره یوسف مشاهده می شود در قالب سرگذشت آن حضرت که یکی از حساسترین موضوعات است، با عفیف‌ترین شکل و بدون حاشیه‌روی، گوشه‌هایی را بیان نموده و در خلال آن درسهای بزرگی را گنجانده است.

یوسف و زلیخا

در آموزه‌های دینی سفارش به خواندن تاریخ و مطالعه احوال پیشینیان شده است اما مقصود از آن خواندن داستان نبوده که تاریخ رمان نیست، بلکه درس است. امیر مومنان علی علیه السلام فرزندش امام حسن را سفارس به خواندن تاریخ می‌کند که این ارشاد ظریفی است به تفاوت پند و تجربه!

راستی به نظر شما فرق پند و تجربه چیست؟ تجربه آموزشی همراه با سرمایه گذاری است اما پند آموزش با سرمایه دیگران است. وقتی کسی سرش به سنگ می خورد تجربه می‌کند که احتیاط نماید اما این درس را رایگان که نه، ارزان هم به دست نیاورده است بلکه به قیمت دردی که کشیده یافته است ولی آنکه این ماجرا را می بیند، اگر فهیم باشد، از آن پند گرفته و محتاط می شود بدون نیاز به تجربه شخصی. و تاریخ برای این درس بزرگ است.

حال چه خوب است رسانه‌ای چون سینما و تلویزیون با این گستره مخاطب و با این رسالت، به این جنبه با دقت بیشتری بپردازد. در این سریال نیز جای آن بود که بهتر از این بیننده را به سوی نکات درس‌آموز و کلیدی داستان برد تا آنکه به موضوعات حاشیه‌ای و حتی مشتبه و بحث‌برانگیز کشاند برای نمونه می‌توان به پررنگ شدن ماجرای ازدواج حضرت یوسف علیه السلام و یا قضیه دلباختگی زلیخا به آن حضرت و در نهایت چگونگی وصال آن دو به هم! همان چیزی که قرآن از آن گذشته و خواننده را به سوی دیگری سوق داده است، اشاره کرد.

این دقیقا همان چیزی است که آیین ما هراسش را داشت و آن دم دستی شدن ریحانه آفرینش و استفاده ابزاری از آن است.

ب: سینما صنعتی غربی است که متاسفانه به اقتضای طینتش، دارای عناصر و ساختاری است که با فرهنگ و آیین ما سازگار نیست و اکنون، بعد از گذشت سالیان نه چندان اندک،‌ متولیان هنر  و فرهنگ این سرزمین نتوانسته آن را «بومی» کنند.

یکی از ویژگیهای سینمای غربی تسخیر دل مخاطب به هر حیله ای است که این امر با هویت «ایرانی مسلمان» بسیار در تضاد است چرا که در مرام وی، هدف وسیله را توجیه نمی کند.

استفاده از عنصر زن در بعنوان نمادی تزیینی برای این ویترین از آن جمله آسیبهاست که حتی دامن موضوعات دینی محض را نیز آلوده است. حتی در داستانهایی که تا قبل از سینمایی شدن آن کسی از وجود «زن» در آن خبری نداشت به یکباره دیده می شود  که قهرمان داستان یک زن است. نمونه آن در سریال امام علی علیه السلام و یا در همین اواخر در سریال طفلان مسلم علیهم السلام.

این دقیقا همان چیزی است که آیین ما هراسش را داشت و آن دم دستی شدن ریحانه آفرینش و استفاده ابزاری از آن است.

نمایی از سریال یوسف پیامبر (ص)

مراد نویسنده کنار زدن زن نیست، بل هشدار آسیبی است که از خلط در تعریف هویت وی و کارکردش در زندگی پدیدار گشته است! ناخوشایندی وضعیت زن امروز بر هیچ منصفی پوشیده نبوده و شیرینیش آخر به تلخی می‌زند.

سریال حضرت یوسف علیه السلام نیز از این واقعه در امان نبود. وقتی قرآن دست بر چنین داستان خطیری می نهد چنان استادانه و عفیفانه به آن می‌پردازد که ذهن هیچ خواننده‌ای از مسیر اصلی و هدفی که در پی آن است منحرف نمی شود. اما در سریال از وقتی که پای یوسف به قصر باز می‌شود، مخاطب وی را رها کرده و سراغ زلیخا و داستان عاشقی و پیر شدن و مخصوصا جوان شدن بعدش و در نهایت وصال وی به یوسف می‌رود.

هرچه قرآن تا ساخته شدن این سریال ظریفانه از آن گذشته بود، در این محصول فاش شد. من این اتفاق را که گریبان سینمای ما را نیز گرفته است "هالیوودیسم" می نامم که البته ریشه در خواستگاه سینما داشته و ماجرای تازه‌ای نیست. سینمای ما تا همین چند دهه‌ی پیش «فیلم فارسی» را در دل خود دارد و تنها در دهه 60 بخاطر اوضاع اجتماعی و سیاسی آن دوران کم رنگ شده و پس از آن دوباره کم کمک جلوه نموده است.

3- مقایسه:

دراین قست می‌خواهم مقایسه‌ای میان یوسف پیامبر و «محمد رسول الله» (پیام) از نگاه یک مسلمان صِرف، نه شیعه و ایرانی، داشته باشم.

الف- از نکات جالب در داستان‌پردازی خداوند در سوره یوسف، شروع آن از نقطه‌ی عطف واقعه یعنی سجده ماه و خورشید و... در برابر ولی خداست، همان داستانی که در ماجرای خلقت نیز به وقوع پیوست و شیطان نیز چون برادران یوسف آن را برنتافتند. در فیلم پیام نیز این فن بخوبی بکار رفته و پرده آغازین آن حتی پیش از تیتراژ، حرکت پرشور و غرورآمیز پیکهای اسلام به امپراتورهای بزرگ دنیا است که نشان عزت و اقتدار اسلام است. این سکانس در دم مخاطب را جذب خود کرده و در لایه‌ی زیرین به پیام داستان رهنون می سازد.

راستی به نظر شما فرق پند و تجربه چیست؟ تجربه آموزشی همراه با سرمایه گذاری است اما پند آموزش با سرمایه دیگران است. وقتی کسی سرش به سنگ می خورد تجربه می‌کند که احتیاط نماید اما این درس را رایگان که نه، ارزان هم به دست نیاورده است بلکه به قیمت دردی که کشیده یافته است ولی آنکه این ماجرا را می بیند، اگر فهیم باشد، از آن پند گرفته و محتاط می شود بدون نیاز به تجربه شخصی. و تاریخ برای این درس بزرگ است.

ب- پیامبران، اولیا و نمایندگان خدا در زمین بوده که در هر عصری با مختصات آن دوران ظهور کرده و بشر را به سوی سعادت برده‌اند. یکی از آسیبهای تولیدات امروزین، زمینی کردن اولیای خداست که باب نقدهای بنی اسرائیلی را درباره

یعقوب

آنان می گشاید. البته مقصود از این کلام رد «بشری مثل ما»1 بودن پیامبران نیست بلکه اشاره به غفلتی است که در مؤیَّد بودن آنان به نیروی الهی شده است یکی از این تنزلها و زمینی سازیها، نمایاندن چهره‌ای برای آنهاست. بخصوص درباره حضرت یوسف علیه السلام که انگاره عموم به زیبایی فرا زمینی آن حضرت بود.

در مقابل، در فیلم پیام، پیامبر صلوات الله علیه هیچگاه نمایش داده نمی شود اما فیلم چنان استادانه پرداخته شده و دوربین چنان ظریف کار کرده است که حضور وی کاملا احساس می شود.

این شیوه، سبکی بدیع و هنرمندانه بود که متاسفانه نه تنها از آن تکریم نشده و الهام گرفته نشد، بلکه شکسته نیز شد. ابتدا پای مبارک امیر المومنین، آنگاه دست و سینه حضرت رضا و اکنون چهره حضرت یوسف و یعقوب علیهم السلام.

4- پیشنهادها:

الف- در بسیاری از موضوعات دینی، جنجال و نقد فراوانی میان سازنده، بیننده و صاحبان فکر بوجود می‌آید که بسیاری از آنها بدون پاسخ، رها می‌شود، علاوه بر آنکه آموزه‌های درست بسیاری نیز مغفول گشته و به مخاطب تشنه نمی‌رسد. اما چاره چیست؟

به نظر می رسد اگر در این گونه تولیدات در خلال پخش، جلسات نقد و بیان پیامهای مکمل و مباحث جدی علمی گنجانده شود بسیار مفید و مؤثر خواهد بود. برای مثال در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: «مانند حضرت یوسف دعا نکن بلکه...»2[برای خواندن این روایت کلیک کنید]. این روایت ارشادی بسیار مفید است که نیاز مخاطب را بخوبی پاسخ داده و تنها از امام علیه السلام می‌توانست که بیان شود.

یکی از ویژگیهای سینمای غربی تسخیر دل مخاطب به هر حیله ای است که این امر با هویت «ایرانی مسلمان» بسیار در تضاد است چرا که در مرام وی، هدف وسیله را توجیه نمی کند.

ب- بهتر است در تولیدات تاریخی و دینی، هنجارهای مذهبی و اجتماعی امروز نیز لحاظ گردد تا مخاطب دچار دوگانگی و تضاد نشود. این امر باید در هنگام تولید فیلمنامه مورد توجه و دقت قرار گرفته و کارشناسی شود مثلا در ابتدای سریال

نمایی از سریال یوسف پیامبر (ص)

حضرت یوسف ماجرای گم شدن کمربند اسحاق نبی و در انتهای آن گم شده جام عزیز مصر موضوعاتی بود که بیننده مسلمان را که دروغ را یک گناه می شناسد به چالش و تضاد می‌کشد که چطور پیامبر زادگان چنین کردند؟! با آنکه باید این امر بگونه‌ای پرداخت می‌شد که ساحت نبی و نبی زاده از آن بری می ماند.

نمونه دیگر از این دست، همسر یوسف پیامبر در این سریال بود که بیننده را به شوک وا می داشت که همسر پیامبر خدا اینگونه بوده با این پوشش و آرایش و...‍‍!

در پایان از تمام دست‌اندکاران این سریال و تمام آنانکه دلشان برای جریان خوبیها می تپد تشکر و قدردانی می‌کنم.

والسلام

حسین عسگری - گروه دین و اندیشه سایت تبیان


1- نامه 31 نهج البلاغه

2- قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا - کهف، 110

3- بحار الانوار ج50، ص270، ح36

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.