تبیان، دستیار زندگی
مأمون گفت: گواهی می دهم که شما حقاً فرزند رسول خدا هستید، حال این آیه را توضیح دهید: «فلمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکباً قال هذا ربِّی» (وقتی شب او را فرا گرفت، ستاره ای دید گفت:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصمت پیامبران از زبان معصوم

(3)

اشاره:

در نوشتار پیشین شبهه "ترس پیامبر اکرم(ص) از مردم"(احزاب/37) از قول امام رضا علیه السلام چنین پاسخ داده شد که بیم آن حضرت از آن بود که مبادا رازی که خداوند با وی در میان گذاشته بود یعنی ازدواج او با زینب دختر جحش(همسر زید بن حارثه) در آینده توسط منافقان فاش گردد و آنها دسیسه کنند که پیامبر(ص) زن شوهرداری را یکی از همسران خود می داند و این ترس منافاتی باخشیت الهی ندارد.

در نوشتار حاضر شبهه ای دیگر از سوی مامون در باب عصمت حضرت ابراهیم علیه السلام طرح می شود که پاسخ قاطع امام رضا علیه السلام را با هم می شنویم:


خلیل الرحمن

کتاب عیون اخبار الرضا، جلد اول، باب 15، صص402-399

مأمون گفت: گواهی می دهم که شما حقاً فرزند رسول خدا هستید، حال این آیه را توضیح دهید: «فلمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکباً قال هذا ربِّی» (وقتی شب او را فرا گرفت، ستاره ای دید گفت: این پروردگار من است – انعام: 76) حضرت فرمودند: ابراهیم علیه السلام در میان سه گروه واقع شده بود؛ گروهی که (ستاره ی) زهره را می پرستیدند، گروهی که ماه را ستایش می کردند و گروهی نیز خورشید را، و این در زمانی بود که از مخفیگاهش در زیر زمین که او را نهان داشته بودند خارج شد، وقتی شب او را فرا گرفت(5) و زهره را دید از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ وقتی ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کننده ها را دوست ندارم، زیرا افول و غروب از صفاتِ پدیده ها است نه از صفاتِ موجودِ قدیم و ازلی، و وقتی ماه را در آسمان دید، با حالت انکار گفت: آیا این پروردگارِ من است؟ وقتی غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند گمراه خواهم شد، منظورش این بود که اگر پروردگارم هدایتم نمی کرد گمراه شده بودم، فردا صبح خورشید را دید و باز از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ این از ماه و زهره بزرگتر است، وقتی خورشید هم غروب کرد به آن سه گروه رو کرده و گفت: «یا قوم إنّی بریءٌ ممّا تشرکون? إنّی وجّهت وحهی للّذی فطر السّموات و الأرض حنیفاً و ما أنا من المشرکین» (ای مردم من از آنچه شما آنها را شریک خدا قرار می دهید، دوروبر کنار هستم، من وجه خود را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، بر می گردانم، از باطل به سوی حقّ می روم و مشرک نیستم – انعام: 79 و 78) و ابراهیم علیه السلام با این گفته های خود، خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن کند و برایشان ثابت کند که عبادت کردن چیزهایی که مثل زهره و ماه و خورشید هستند صحیح نیست، بلکه شایسته ی خالق آنها و خالق آسمان و زمین است و آن دلیل هایی که برای قوم خود می آورد الهام خدا و از داده های او بود، همانطور که خداوند می فرماید: «و تلک حجّتنا آتَیناها ابراهیم علی قومه» و آنها ادلّه و حجت های ما بود که به ابراهیم دادیم تا در مقابل قوم خود به آنها استدلال کند.

مأمون گفت: آفرین بر شما! در مورد این آیه توضیح بفرمائید: «ربّ أرنی کیف تحیی الموتی قال او لم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئنَّ قلبی» ([ابراهیم گفت:] خدایا به من نشان بده که چگونه مرده ها را زنده می کنی، خداوند فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا، ولی به خاطر اینکه قلبم آرام گیرد – بقره: 260).

حضرت فرمود: خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی فرمود که: من از میان بندگانم برای خود دوستی انتخاب خواهم کرد که حتی اگر از من بخواهد مرده ها را زنده کنم، این کار را برای او خواهم کرد، ابراهیم به دلش الهام شد که او آن دوست و خلیل است، لذا گفت: خدایا به من نشان بده که چگونه مرده ها را زنده می کنی، خداوند فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا، ولی به خاطر اینکه قلبم آرام گیرد، یعنی نسبت به خلیل بودن، خداوند فرمود: «فخُذّ اربعةً من الطّیر فصُرهُنَّ إلیک ثمّ اجعل – الخ» (چهار پرنده بگیر، آنها را تکه تکه کن، سپس بر هرکوهی، بخشی از آنها را قرار ده آنگاه آنها را بخوان فوری خود را بتو می رسانند و بدان خداوند عزیز و حکیم است – بقره: 260) ابراهیم نیز، یک کرکس، یک طاووس، یک مرغابی و یک خروس گرفته، آنها را تکه تکه کرد و اجزاء آنها را با هم در آمیخت و سپس هر بخشی از این اجزاء مخلوط شده را بر هر کوهی از ده کوه اطراف قرار داد و آنگاه منقاران را بدست گرفت و آنها را با نامشان صدا زد و مقداری دانه و آب نزد خود قرار داد، آن اجزاء به سوی یکدیگر پرواز کردند و بدنهای کامل شد و هر بدنی بسراغ گردن و سرخود رفت و به آنها پیوست، سپس ابراهیم منقار آنها را آزاد کرد و آنها پرواز کردند و سپس فرود آمدند و از آن آب نوشیدند و از آن دانه ها برگرفتند و گفتند: ای پیامبر خدا! تو ما را زنده کردی، خدا تو را زنده بدارد، ابراهیم فرمود: بلکه خداوند زنده می کند و می میراند و اوست که بر همه کار تواناست.

ادامه دارد...

گروه دین و اندیشه

شکوری