تبیان، دستیار زندگی
طوری گریه کنید که منافق‌صفتان برایمان و برایتان نخندند و شرم کنند از خیانت‌هایشان به مظلومان. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منافق صفتان را شرم باد...

پدر و مادر عزیزم و خانواده ام، من به فرمان امام خویش که پاره‌ی تنم می‌باشد، جهت دفاع از حریم مملکت و قرآن و اسلام و خاک وطنم که از خون میلیون‌ها نفر پیر و جوان شهید به وجود می‌آید، دفاع نمایم، لبیک گفته و امیدوارم مرا ببخشی که خداحافظی نکرده به جبهه عزیمت می‌نمایم چون هر طوری باشد من باید به یاری برادرانم برسم تا دوشادوش برادرانم در جبهه بتوانم مزدوران کافر و از خدا بی‌خبران را که هر لحظه دین و اسلام و قرآن و مملکت را و حتی ناموسمان را به خطر می اندازند، از پای درآوریم و اجازه‌ی تجاوز به آن‌ها ندهیم.

مقاومت

الآن بر خود واجب کفایی می‌دانم به امر رهبر انقلاب لبیک و به سوی حق بشتابیم و دریغی از دشمنان نداشته باشیم. من در راز و نیازم همیشه آرزوی سلامتی رهبر انقلاب را دارم و آرزوی شهادت، اگر نصیبمان بشود.

خانواده ام بالخصوص مادرم که راه تو راه خانمی باید باشد که مادر تمامی جهانیان هست مثل خانم فاطمه زهرا (س)، آری در نماز شب‌ها استدعا دارم رهبر و شهیدان حتی بنده را از یاد مبر؛ خیلی به دعاهای تو مادرم نیاز دارم، من در طول مدت جبهه که زخمی شده و در بیمارستان بستری شده بودم، خیلی [ اذیتتان کرده‌ام ] و باعث دردسر و مشقت‌های فراوان برایتان بودم. من واقعاً نمی دانم با چه [ زبانی ] از محبت‌های شما تقدیر و تشکر بنمایم. به هر حال من بعد از این‌که از بیمارستان خلاص شوم، مجدداً به دنبال برادرانم در جبهه سفر خواهم نمود تا در کنار یکایک بچه‌ها باشم.

همان طوری که می‌دانید وضع جبهه‌ها بحرانی است و امام امت و حتی برادران هم‌رزم بنده، الآن به وجود من نیاز دارند؛ لذا باید از حضور یکایک شما حلالیت بخواهم چون جبهه، جبهه‌ی جنگ است اگر خداوند شهادت را نصیبمان بکند، به سوی حق بازخواهیم گشت والّا دوباره با دشمنان، جنگ خواهیم کرد تا به قولی که به رهبرمان داده‌ایم، عمل نماییم و نگذاریم دینمان و مملکتمان و قرآنمان و حتی ناموسمان به دستان نامحرمان و از خدا بی‌خبران بیفتد.

عزیزانم به هنگام شهید شدنم برایم گریه نکنید؛ خواستید گریه برایم بکنید، به یاد کربلا باشید و به جدّمان حسین (ع) و یاد مصیبت کربلا گریه کنید و طوری گریه کنید که منافق‌صفتان برایمان و برایتان نخندند و شرم کنند از خیانت‌هایشان به مظلومان. 000

الیاس بهمنی

آنچه در بالا آمد بخشی از وصیت نامه شهیدی است که پس از گذشت 4 سال رنج و بیماری در سال 1372 به آسمان پر کشید.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

الیاس در سال 1349 چشم بر جهان هستی گشود. کودکی او در شهر تبریز سپری شد و آموختن علم را در سنّ 7 سالگی در دبستان عمار آغاز کرد؛ سپس به مدرسه‌ی راهنمایی ثقه‌الاسلام رفت و تا اخذ مدرک سیکل به تحصیل ادامه داد.

او از همان سنین کودکی دست در دست پدر به مسجد می‌رفت و همان‌جا با انقلاب و آرمان‌های امام امت (ره) آشنا گردید. الیاس انجام فرایض دین نبی‌اکرم (ص) را از سنّ 7 سالگی آغاز کرد و در سنین نوجوانی انسانی مؤمن و متعهّد به دین اسلام گردید.

جانباز

بهمنی بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت؛ اما پدر با فعالیت‌های او مخالف بود و الیاس را به دلیل سنّ کمش به خانه بازگرداند. مدتی بعد در کمیته‌ی انقلاب اسلامی استخدام گشت و به منظور مبارزه با اشرار و سوداگران مرگ به زاهدان مهاجرت نمود و بعد از 6 ماه نبرد بی‌امان، مجروح و به نزد خانواده بازگشت. در دومین اعزام نیز مجروح گردید اما از پای ننشست و در مقابل اعتراض خانواده مصمّم گفت: « من در منزل شهید نخواهم شد من می‌روم تا من و هم‌رزمانم این خاک مقدس ایران اسلامی را از لوث اشرار و اوباش پاک کنیم و تا جان در بدن دارم، به این هدف خود ادامه خواهم داد تا این‌که به آرزوی خود ( شهادت ) برسم. »

بهمنی در سال 1368 از ناحیه‌ی سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به حالت اغما رفت. پزشکان بیمارستان‌های زاهدان، بقیه‌الله (عج) تهران و امام خمینی (ره) تبریز، 29 بهمن تبریز، ساسان تهران با تلاش بسیار سعی کردند چاره‌ای برای بیماری او بیندیشند و بالاخره زمانی که به هوش آمد، او را به آسایشگاه جانبازان انتقال دادند. اما همای سعادت بر شانه‌های الیاس به آسمان سر می‌کشید.

عزیزانم به هنگام شهید شدنم برایم گریه نکنید؛ خواستید گریه برایم بکنید، به یاد کربلا باشید و به جدّمان حسین (ع) و یاد مصیبت کربلا گریه کنید و طوری گریه کنید که منافق‌صفتان برایمان و برایتان نخندند و شرم کنند از خیانت‌هایشان به مظلومان.

او به بیمارستان 29 بهمن و سپس به بیمارستان شهدا انتقال یاقت و سرانجام در روز سیزدهم تیرماه سال 1372 در سنّ 23 سالگی بعد از تحمل 4 سال درد و رنج جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید.


تنظیم برای تبیان: شریعتمدار