تبیان، دستیار زندگی
اگر دیوان شمس تبریزی را نادیده بگیریم، غزلیات عطار مهم‌ترین نمونه‌های غزل عرفانی فارسی است و این نكته را یادآور شوم كه ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاه شفیعی كدكنی به غزل عطار

 شفیعی کدکنی

به اعتقاد محمدرضا شفیعی كدكنی ، غزل عطار یكی از مهم‌ترین مراحل تكامل غزل عرفانی فارسی است.

شفیعی كدكنی در توضیح این موضوع می‌گوید: اگر دیوان شمس تبریزی را نادیده بگیریم، غزلیات عطار مهم‌ترین نمونه‌های غزل عرفانی فارسی است و این نكته را یادآور شوم كه آن بخش از غزل فارسی كه تحت تأثیر عرفان ابن عربی شكل گرفته است، از قبیل غزل‌های فخرالدین عراقی و شمس مغربی و حتا بعضی جوانب كار خواجه حافظ ، به هیچ روی مورد نظر ما نیست. منظور ما، آن شیوه از غزل عرفانی است كه اوج آن را باید در دیوان شمس جلال‌الدین مولوی جست.

او در ادامه در كتاب «زبور پارسی» (نگاهی به زندگی و غزل‌های عطار) می‌افزاید: در این شیوه‌ی غزل، مهم‌ترین نكته، وحدت تجربه‌ی شعری و حتا در مواردی بسیار زیاد، وحدت «تم و موتیو» است؛ بدین‌گونه كه شاعر از همان آغاز كه مطلع غزل را می‌سراید، تا پایان، از یك مسیر طبیعی حركت می‌كند و دایره‌وار در همان‌جا كه آغاز كرده بود، سخن را به پایان می‌برد.

در بسیاری از این غزل‌ها نوعی سرگذشت یا واقعه تصویر می‌شود و چه بسیار از این غزل‌ها كه جوهر زندگینامه‌ی یك عارف است كه تحولی روحی به ناگهان او را دگرگون كرده است و این نمونه را در بخش غزل‌های قلندری عطار، فراوان می‌توان دید. در این‌جا، مقصود اشاره به مسأله‌ی عامی است كه در این‌گونه غزل‌ها وجود دارد و آن را باید «وحدت تجربه» یا «‌وحدت حال» خواند و این وحدت حال و تجربه، غالبا سبب می‌شود كه یك تم و موتیو خاص، موضوع تمامی غزل قرار می‌گیرد.

این شاعر و نویسنده اعتقاد دارد: حتا در غزل‌هایی كه ظاهرا تم ثابتی ندارد، باز هم وحدت تجربه‌ی شعری، آشكارترین ویژگی این غزل‌هاست و تقریبا تمام غزل‌های اصیل عطار كه در نسخه‌های كهن دیوان او ثبت است، دارای این خصوصیت است و نیازی به آوردن شاهد در ‌آن باب نیست. مهم‌ترین نكته در این‌گونه غزل‌ها - كه شیواترین نمونه‌های غزل عرفانی در زبان فارسی است - برهنگی این غزل‌ها از اصطلاحات عرفانی است؛ یعنی شاعر چندان بر تجربه‌ی روحانی خویش مسلط است و چنان با موضوع آمیخته است كه نیازی به اصطلاحات فنی تصوف احساس نمی‌كند، برعكس دوره‌های بعد كه شاعران عرفان‌گرای، با انباشتن غزل‌های خویش از فرهنگ عرفانی ابن عربی و اصطلاحات خاص تصوف او، شعر خویش را به عرفان سنجاق می‌زنند یا عرفان را به شعر خویش. و دیوان‌های ایشان، بیش از آن‌كه ارزش عرفانی داشته باشد، به درد آن می‌خورد كه شواهد از آن استخراج شود برای فرهنگ اصطلاحات صوفیه. نمونه‌اش شاه نعمت‌الله ولی كرمانی كه دقیقا یكصد و هشتاد درجه در جهت مخالف عطار و مولوی قرار دارد و عامه‌ی مردم ممكن است شیفته‌ی انبوه اصطلاحات عرفانی این‌گونه شاعران شوند و تصور كنند كه اینان در عالم عرفان تجاربی عمیق داشته‌اند؛ در صورتی‌كه اینان در این وادی اصلا وارد نشده‌اند؛ بلكه منظومه‌ای از اصطلاحات تصوف ابن عربی را به نام دیوان خویش درآورده‌اند برای اصطلاح‌بارگان و اصطلاح‌پسندان.

شفیعی كدكنی می‌گوید: مهم‌ترین ویژگی غزل‌های عطار، تناسبی است كه میان صورت و معنی در این آثار دیده می‌شود. ما «صورت» را به معنی عام كلمه در این‌جا به كار می‌بریم كه شامل «زبان»، «تصویر»، «رمز»، «موسیقی» و «قالب عمومی» شعر است و «معنی» را برابر «محتوا» یا «پیام»؛ به همین دلیلِ تناسبِ صورت و معنی است كه در غزل عطار، خواننده هیچ عنصری را زاید احساس نمی‌كند و انتخاب «تك‌بیت» از آن بسیار دشوار است. باید غزل انتخاب كرد؛ نه تك‌بیت؛ در صورتی‌كه از اغلب شاعران بزرگ غزل سرا، می‌توان به تك‌بیت‌هایی قناعت كرد.

گل

این پژوهشگر و استاد دانشگاه یادآور می‌شود: ممكن است خوانندگانی كه با غزل حافظ و غزل‌های مولوی آشنایی و الفت بسیار دارند، در این‌گونه غزل‌ها به چشم شیفتگی ننگرند؛ اما در خواندن این غزل‌ها هیچ‌گاه از دو نكته نباید غفلت كرد: نخست، نقش تاریخی این غزل‌هاست. اگر تجربه‌های سنایی و عطار نبود، بی‌گمان دیوان شمس تبریز مولانا نمی‌توانست شكل بگیرد و اگر مجموعه‌ی تجربه‌های سنایی وعطار و مولوی به ضمیمه‌ی خلاقیت نظامی و خاقانی و سعدی و همام و... بسیاری شاعران دیگر نیز نبود، غزل‌های آسمانی خواجه در روی زمین تحقق نمی‌یافت. پس، از نقش تاریخی این غزل‌ها نباید غافل بود. نكته‌ی دوم ، تازگی حال و هوا و عمق تجربه‌ی روحی شاعر است كه در اغلب این غزل‌ها خود را نشان می‌دهد و هر غزل، در كل، حاصل یك نوع در خویش فرو رفتن است: سفر به درون ذره و از ذره به كهكشان، یا تصویر حالات درونی عارفی كه تمام كشش‌های ظاهری و قراردادهای اجتماعی و محترمات عرفی را ناگهان به یك‌سوی می‌نهد و پای بر سر داوری‌های عام می‌گذارد.


بخش ادبیات تبیان