تبیان، دستیار زندگی
آگاهی از حقایق عالم» صفحه‌ای دیگر از كتاب شكوه و شخصیت ارجمند حضرت آیت الله بهاء الدینی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برگهایی زرین از زندگانی آیت الله بهاءالدینی

آیت الله بهاءالدینی

نهمین روز فروردین ماه 1287ش. سپیده حیات طفلی پاك طینت از خانواده‎ای مذهبی سر زد. شور و اشتیاق آن روز با جشن ولایت و عید غدیر سال 1327 قمری همراه بود و این میلاد، شادی افزونتری برای اطرافیان كودك به ارمغان آورد.

نام فرزند را «سید رضا» نهادند تا به بركت این نام و نورانیت آن ایام برای همیشه «بهاء الدین» باشد. نسب نیاكان ارجمند وی به امام سجاد ـ علیه السلام ـ می‎رسد و اجداد و پدران والا مقام او هر یك بسان گوهر تابناكی در دوران ظلمت درخشش خاصی داشته‎اند. برخی از آنان عهده‎دار تولیت حرم فاطمه معصومه ـ علیها السلام ـ بودند و تنی چند از خادمان مخلص بارگاه آن پاك بانوی بلند اختر محسوب می‎شدند.

پدر سید رضا، سید صفی الدین بود كه افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه را داشت. انس فراوان او با قرآن، عشق وافر به قرائت آیات الهی و حافظه چشمگیر وی موجب اعتماد علما به اندوخته‎های ذهنی سید صفی الدین شده بود، به طوری كه او را «كشف الآیات علما» می‎نامیدند. آن چه صفات برجسته‎ای به وی بخشید مناعت طبع، بلند نظری و اشتیاق خدمت به جامعه بود.

مادر سید رضا، فاطمه سلطان ـ معروف به زن آقا ـ بانویی مؤمن و مخلص بود كه همسری مهربان و زیرك برای سید صفی الدین محسوب می‎شد. وی از نوادگان اندیشمند والا مقام ملا صدرا شیرازی بوده است. بانویی كه صفا و صمیمیت در زندگانی، قناعت و ساده زیستی در دوران حیات و عشق و علاقه به همسر و فرزندان وی را از دیگران ممتاز ساخته بود و انسی فراگیر با قرآن و الفتی چشمگیر با دعاهای معصومان ـ علیهم السلام ـ داشت و هماره دامن وجود خود را لبریز از معنویت و نورانیت می‎نمود.

ناگهان گفت:

فلانی در برزخ چنان رشد علمی پیدا كرده و حرفهایی می‎زند كه اگر در حیاتش برای او گفته می‎شد نمی‎فهمید! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث كرد و نظر ما را تغییر داد

دوران كودكی

اوان كودكی سید رضا همراه با نشانه‎هایی چون حافظه فوق العاده، استعداد بسیار و درك جهان اطراف بود به طوری كه خود درباره آن دوران این چنین می‎فرماید:

«یك ساله كه بودم افراد پاك طینت و نیكو سرشت را دوست داشتم و علاقه‎ای قلبی به آنان پیدا می‎كردم. خیر و شر را می‎فهمیدم و بین انسانهای خیر و نیكوكار و افراد شرور و طغیانگر فرق می‎گذاشتم.»

سید رضا چون به دو سالگی رسید به مكتب خانه پای گذاشت. حمد و سوره، اذان و اقامه و سپس قرائت قرآن را یاد گرفت و آن گاه خواندن و نوشتن را آغاز كرد.

در شش سالگی دوره مكتب تمام شد و برای آموختن درسهای دیگر به مكتب دیگری رفت تا در این محل نصاب الصبیان ـ كه معانی لغات را به صورت شعر بیان می‎كند ـ و دیگر كتابها را بیاموزد.

روزهای تابناك این ایام همراه با طلوع آفتاب بهروزی و شادكامی سید رضا بود. زیرا خبر موفقیت‎های او به گوش آیه الله سید ابوالقاسم قمی رسید و ایشان كه فردی فروتن و دانشمندی پارسا و مردی پر اخلاص بود، شیرین‎ترین لحظات شوق و شادمانی را با تشویقهای پی در پی و فراگیر برای سید رضا فراهم ساخت.

شوق بی‎پایان

آن لطف خداوندی و این تلاش و پشتكار فراگیر مقدمه‎ای خجسته برای سید رضا فراهم می‎كند. به طوری كه شوقی فراگیر و عشقی فراوان به تحصیل پیدا نموده، كتابهای مقدمات را یكی پس از دیگری فرا می‎گیرد.

پیش از دوازده سال نداشت كه آمادگی خود را برای امتحان نزد حاج شیخ عبدالكریم حائری ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ اعلام كرد و موفقیت تحسین برانگیز وی در مقابل حاج شیخ، شروعی خجسته برای ارتباط صمیمی با ایشان گردید.

در این زمان بود كه همنشین این طلبه سخت كوش درس و بحث و زندگی‌اش كتاب می‌شود. به گونه‌ای كه نوجوانی حدود شانزده ساعت تلاش علمی نموده و لحظه‌ای از فرصت خویش را از دست نمی‌دهد!! افزون بر كتابهای حوزوی، بسیاری از علوم مفیدی كه برای هر طلبه ضروری است فرا گرفته، برای بهره‌گیری بهتر از روزها و ساعات یك سال از مدرسه بیرون نمی‌رود، گرچه فاصله وی ازمدرسه فیضیه تا منزل بیش از هزار قدم نبوده است. مادرش كه ساعت استراحت سید را می‌دانسته، در ساعت خاصی به فیضیه می‌رود تا فرزند خود را دیدار كند. روزهای پرفروغ و شبهای پرتوفیق آن ایام به گونه‌ای سپری می‌شده كه پیش از طلوع آفتاب سه یا چهار مباحثه انجام داده، گاهی قبل از اذان صبح دو درس را به پایان برد.

شوق بی‌پایان و پشتكار فراوان وی در حوزه به آن جا انجامید كه مدرسی موفق و پذیرفته فراهم ساخت. درس وی در بسیاری از مدارس قم شروع گشت. چند دوره «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مطول» و «قوانین» و پس از آن «رسائل و مكاسب و كفایه» تدریس نمود و در پی این توفیقات، «درس خارج»، ایشان برای تربیت دانش پژوهان اجتهاد دوست آغاز گردید. و بدین سان مدرسی شصت ساله این پژوهشگر فرزانه و تدوین بسیاری از معارف نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، شیرین‌ترین لحظه‌های عمر را در گذر بیان و قلم فراهم نمود تا ساعاتی سبز و پرسعادت در صحیفه دوران این فقیه فرهیخته رقم خورد و سید رضا «بهاء الدین» گردید.

جلوه‌های جاودانه

«از عواملی كه باورهای اعتقادی انسان را سست می‌كند و مانع پیشرفت معنوی انسان می‌شود، شهرت بی‌جا و بی فایده است. علاقه به معروفیت و شوق به سر زبانها افتادن، نشانه ضعف ایمان و كمبودهای روحی فرد است.»

بر اساس این اعتقاد، ایشان از قبول مصاحبه‌های تلویزیونی، معروفیت درباره مرجعیت، خرید منزل نزدیك حرم برای شناخته شدن بیشتر یا تهیه مهر و دایركردن دفتر مراجعات برای مرجعیت، سرباز زده و قبول نكرد. گاهی كه با اصرار برخی ارادتمندان روبرو می‌شد، می‌فرمود:

«بالاتر از اینها فكر كنید. گیرم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتی پیش خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد؟ ... نام بنده موضوعیت ندارد.»

«رسیدگی به محرومان» عنوانی دیگر از صحیفه صفات این فقیه فرهیخته است.ایشان چون پدری مهربان، بیش از چهل سال رهگشای مستمندان و فقرای آبرومند بوده‌اند، گاهی كه صحبت از چگونگی امداد و كمك رسانی می‌شد، می‌فرمود:

«كمكها را شب انجام دهید، رعایت آبروی افراد را بكنید، به گونه‌ای كمك كنید كه شما را نشناسند. مبادا فردا شما را ببینند و خجالت‌زده گردند.»

پهنه توكل و عظمت معرفت وی به قدری است كه چون سخن از داشتن و نداشتن می‌شود، می‌فرمایند: «هیچ گاه نمی‌گذارند درمانده شویم!»

«آگاهی از حقایق عالم» صفحه‌ای دیگر از كتاب شكوه و شخصیت ارجمند حضرت آیت الله بهاء الدینی است. به گوشه‌ای از این حقایق می‌پردازیم:

سالیان بسیاری كه برخی از شیفتگان دانش و دانایی با حضور در محضر پرفیضش از درس ایشان بهره می‌گرفتند. یكی از شاگردان آقا كه فردی متقی و پارسا بود اما استعداد شایانی نداشت از دنیا رفت. مدتها گذشت روزی سخن او به میان آمد. ناگاه ایشان فرمود:

«فلانی در برزخ چنان رشد علمی پیدا كرده و حرفهایی می‎زند كه اگر در حیاتش برای او گفته می‎شد نمی‎فهمید! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث كرد و نظر ما را تغییر داد.»

آگاهی از حقایق عالم» صفحه‌ای دیگر از كتاب شكوه و شخصیت ارجمند حضرت آیت الله بهاء الدینی است

یكی از دانش پژوهان و طلبه‎های قم كه در ایام ماه مبارك رمضان به تبلیغ رفته، پس از بازگشت به قم برای زیارت حضرت معصوم ـ علیها السلام ـ به حرم مطهر مشرف می‎شود به هنگام خروج از حرم دوستی را دیده كه با چهره‎ای غمگین و محزون با وی روبرو می‎شود. چون علت را جویا می‎شود خبر از تنگدستی و شدت فقر می‎دهد و آمدن به حرم را برای گشایش این مشكل یاد می‎كند، این طلبه چون وضع را این گونه می‎بیند مبلغی را كه در ماه مبارك به او داده بودند به وی می‎دهد و پس از خداحافظی به سوی صحن مطهر رهسپار می‎شود. ناگاه یادی از حضرت آیه الله بهاء الدینی كرد. زیارت این فقیه اهل بیت را ره توشه‎ای فردوس گونه برای خود می‎داند به سوی منزل ایشان حركت می‎كند و پس از دیدار آقا اجازه مرخصی می‎طلبد. یك باره ایشان می‎فرماید:

«صبر كن» و در پی آن از جا برخاسته، به اتاق دیگر رفته، چند لحظه بعد مبلغی پول همراه می‎آورند و می‎فرمایند: «كار امروز شما، كار بسیار پسندیده‎ای بود»!!

و او پس از خدا حافظی رهسپار منزل شد و مبلغ اهدایی آقا را شمرد، ناگهان متوجه می‎شود كه این پول به اندازه‎ای است كه به آن فرد در حرم داده است!

قدر و سپاس

قدر شناسی و روشن بینی این پیر فروتن زمینه ساز گرامی داشتن یاد و نام امام خمینی (ره) گشته و هماره خاطره‎های بهجت آفرین آن مراد سبز قامت در قابِ خاطرِ این دوست والا مقام به چشم می‎خورد. پاس نعمت وجود انقلاب اسلامی ایران، یاد عظمت حركت امام و بركات خجسته نهضت و تمدن شگرف سخنان ملكوتی ایشان به همراه دهها خاطره، مناسبتهای مختلفی در گفتار آن وجود ارجمند و همگی بیانگر روحیه سپاسگزار ایشان است.

احمد لقمانی، تلخیص از كتاب گلشن ابرار، ج 2، ص ،964

تنظیم برای تبیان: شکوری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.