تبیان، دستیار زندگی
تصاویر شعری او اغلب، حاصل تجربه های حسی اوست و از این نظر طبیعت در دیوان او زنده ترین وصف ها را داراست، چرا كه بیان مادی و حسی او از طبیعت با كنجكاوی عجیبی كه در زوایای وجودی هر یك از اشیاء دارد، چندان قوی است كه هر تصویر او از طبیعت چنان است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طبیعت در شعر فارسی 5

قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ، قسمت چهارم

طبیعت در شعر فرخی

بهار

فرخیهم از نظر تنوع حوزه خیالهای شاعرانه و هم از نظر لطافت تصویرها، شاعری است ممتاز. از پیشینیان و معاصران او تنها منوچهری است كه در جهاتی قابل سنجش با اوست اما شعر منوچهری اگر در زمینه طبیعت و تصاویر مربوط به آن، غنی تر از شعر فرخی باشد هیچ گاه از ارزش تصویرهای شعر فرخی نمی كاهد چرا كه تنوع تصویرهای فرخی در زمینه شعرهای غنایی نكته ای است كه شعرش را در كنار شعر منوچهری از نظر تصاویر ارزش و اعتبار می بخشد.

در شعر فرخی، تصویرها نرم و لطیف است و ذهن او بیشتر می كوشد كه از عناصر موجود در خارج در دو سوی تصاویر خود استفاده كند، از این روی تصویرهای او به دقت تصاویر منوچهری  نیست، زیرا منوچهری برای هر یك از عناصر طبیعت از ذهن خویش برابری فرض می كند و این  معادل فرضی، چندان از نظر رنگ و هندسه دقیق خارجی قابل تطبیق با موضوع وصف اوست كه دو روی تصویر دقیقا" در برابر یكدیگر قرار می گیرند به حدی كه گویی آیینه ای در برابر اشیاء نهاده است، اما فرخی با اینكه وصفهای او دقیق و سرشار از تازگی است این مایه دقت را نشان نمی دهد.

با اینكه گلها و پرندگان و میوه های شعرش، گسترش گلها و پرندگان و میوه ها و دیگر عناصر طبیعت را در دیوان منوچهری ندارد اما از نظر نمونه‌های وصف به ویژه وصف باغ ـ چه در بهار و چه درخزان ـ دیوانش یكی از غنی ترین دیوانهای شعر فارسی است.

با اینكه این دوره ـ یعنی شعر فارسی قرن های سوم  و چهارم و پنجم ـ را، دوره طبیعت خواندیم در سراسر این سه قرن اگر دو شاعر به عنوان نمایندگان تصویرهای طبیعت بخواهیم انتخاب كنیم بی گمان یكی از آنها فرخی است، زیرا تصویرهای تازه و زنده طبیعت در دیوان او بیش از هر شاعر دیگری است و او در زمینه وصف طبیعت مجموعه ای از تصاویر خاص به وجود آورده كه در شعر فارسی به صورت كلیشه در آمده و گویندگان قرن های بعد آنها را به طور تكراری در شعر خویش آورده اند از قبیل :

تا بر آمد جام های سرخ رنگ از شاخ گل

پنجه ها چون دست مردم سر بر آورد از چنار

بر روی هم قیاس انسان با طبیعت و طبیعت با انسان و حلول شاعر در اشیاء و عناصر طبیعت، از ویژگی‌های شعر فرخی است و جز منوچهری هیچ شاعری از این نظر به پایه او نمی رسد و اگر قدرت تصاویر او در القاء حالتها و مسائل وجدانی مورد نظر قرار گیرد او را در این راه بر یك یك شاعران این دوره باید برتری داد. (شفیعی كدكنی. صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات486 تا500)

شعر همیشه از عالم خارج و طبیعت مایه گرفته و شاعر مشهودات خویش را چنان كه خود دریافته و در خاطر پرورانده به مدد كلمات بیان كرده و خوانندگان آثارش را در احساسات و تاثیراتی كه داشته با خویشتن شریك و همدل گردانده است. پس توصیف طبیعت و زیبایی های آن چیزی نیست كه از فرخی شروع شده باشد. حتی می توان گفت در میان شعرایی كه در آن روزگار به شیوه او، یعنی به سبك خراسانی سخن می گفتند از این نظر وجوه اشتراكی درآثار آنها دیده می شود. اوصاف فرخی نقاشی هایی كامل، نزدیك به واقع و با شكوه تر و جاندارتر از طبیعت است. وصف ابر در ابیات زیر، به خصوص توصیف های دقیق و متنوع از یك مضمون، نمایش حالات مختلف ابرها و رنگ آمیزیهای كه شاعر كرده بسیار زیبا و قابل توجه است :

برآمد قیرگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی، میان آب آسوده
چو گردان گردبادی تندگردی تیره اندر وا

( طالبیان. صور خیال در شعر شاعران سبك خراسانی.191)

طبیعت در شعر منوچهری
بیایان

منوچهری را باید شاعر طبیعت خواند دیوان او گواه این دعویست. كودكی او در دامغان با آن بیابانهای فراخ و بی كران كه پیرامون آن را گرفته است گذشت و بخشی از جوانی او نیز گویا در كناره های دریای خزر و دامنه های البرز به سر آمد. تاثیر این محیط عشق به طبیعت را به او القا كرد.

عشق به زندگی در توصیفهایی كه شاعر از گلها، مرغها و میوه ها می كند محسوس تر است. زندگی چیز تحقیر كردنی نیست زیرا از زیبایی آكنده است زیبایی آن در خزان نیز مانند بهار دریافتنی و پسودنی است روزهای پاییز (غم انگیز) شاعر را به تفكر و اندیشه نمی گذراند. گریز ایام اورا به عالم درون , عالم حكیمان وصوفیان نمی كشاند. شاید او نیز مثل بسیاری از واقع بینان در دنیای درون جز تیرگی و ابهام چیزی سراغ ندارد. دنیایی كه صوفیان در آن همه جذبه و شور وحال می دیدند بر روی یك شاعر عشرت جوی بی بند وبار بكلی بسته است. این منوچهری مرد خانقاه نیست مرد عشرت است اما آن شوق و جذبه ای كه در صومعه ها و خانقاه های بلخ و غزنه و نیشابور شور و ولوله می افكند در كاخهای امیران و باغ های خواجگان غزنه به خاموشی گرائیده بود. از این روست كه دنیای باطن برای او هیچ نیست. آنچه دوست داشتنی و دریافتنی است دنیای ظاهر است. دنیای زیبائیهای محسوس و مجرد است زندگی با همه مظاهر آن نیز از لطف و زیبائی آكنده است. در بهار آن , چشم زیبایی شناس شاعر همه جا بدایع و لطائف تازه كشف می كند. لطایف و بدایعی كه از فرو شكوه یك زندگی پر تجمل درباری یاد می آورد. میوه های خزان در دل انگیزی و فریبندگی از گلهای بهاری هیچ كم ندارد و آسمان گرفته و ابر آلود آبان ماه در زیبایی و طرب انگیزی آسمان روشن و شفاف اردیبهشت كمتر نیست.از این روست كه شاعر با همان شور و هیجانی كه زیباییهای بهار را می ستاید جادوییهای خزان را نیز توصیف می كند. آنچه در توصیف بیابانهای گرم و خشك در پاره ای از قصاید او به نظر می آید آفریده وهم وپندار نیست شاید شاعر در آن توصیف ها تقلیدی از شاعران عرب را در نظر داشته اما رنگ و گونه محلی در آنها بارز و هویداست این دشتها و بیابانها كه وصف آنها گاه موی بر اندام انسان راست می كند بسا كه در اطراف كومش و دامغان رهگذار شاعر بوده است وبارها از رنج و سختی جان او را به لب آورده است آنچه اورا به وصف و ستایش شتر وا می دارد تقلید از یك سنت ادبی شاعران عرب نیست بسا كه در كرانه های بیابان كومش و كویر دیدگان خسته و درد كشیده او حركت آرام و ملال انگیز این رهنورد بیابان ها را شاهد بوده است. خاطره اقامت در ری و كناره های دریای آبسكون نیز در توصیفهایی كه از زیباییهای كوه البرز و دامنه های سر سبز و شاداب شمال آن كرده است انعكاس دارد. روح او در برخورد با این زیباییهای و تازگیها با طبیعت آمیزگاری می یابد و در این جذبه های هنرمندانه است كه او با قدرت و ابتكار به تبیین و ادراك طبیعت می پردازد. رنگها و

بهار

آهنگ هایی كه در اشعار او چنان هنرمندانه توصیف شده اند از ذوق موسیقی و نقاشی او حكایت می كند. امواج رنگها نیز در چشم زیباپسند او انعكاس دلپذیری می بخشد. الوان ریاحین و سبزه ها و بدایع قوس قزح با خرده بینی خاصی در شعر او بیان می شود اما زیبایی گلها بیشتر از همه مظاهر جمال ذوق او را تحریك می كند و شیفتگی و دلدادگی او درباره این زیباییها خاموش و حساس چنان بارزو هویداست كه خواننده را به شگفتی می اندازد. منوچهری چون خیام و مولانا و سعدی و... وصف طبیعت را وسیله بیان معانی دیگر قرار نمی دهد توصیفهای منوچهری دریافت حواس است از زیباییهای جهان بی تقلید از دیگران و دگرگونه و یگانه. به بیان دیگر منوچهری با طبیعت محض و بیرونی سرو كار دارد. استادی منوچهری در رعایت هماهنگی بین محتوا و قالب در قصیده است وی با توجه به محتوا , وزن واژه ها را بر می گیرند مثلا در توصیف بیابان برای القای سكوت و تنهایی آن از تركیب مصوتهای بم استفاده می كند برعكس در اشعاری چون قصیده در وصف شب كه با توصیف باران و طوفان و سیل همراه است از وزن پر طنطنه و واژه های پر تحرك سود جسته است.

شعرها (در وصف بهار، بهار دل انگیز، نو بهار، شب و خزان و... )

از آنجا كه این دوره از شعر فارسی را باید دوره طبیعت و تصاویر طبیعت در شعر فارسی دانست منوچهری بهترین نماینده این دوره از نظر تصاویر شعری به شمار می رود، زیرا از نظر توفیق در مجموعه وسیعی از تصاویر گوناگون طبیعت با رنگها و خصایص ویژه دید شخصی شاعر، او توانسته است شاعر ممتاز این دوره و بر روی هم، در حوزه تصویرهای حسی و مادی طبیعت، بزرگترین شاعر در طول تاریخ ادب فارسی به شمار آید.

تصاویر شعری او اغلب، حاصل تجربه های حسی اوست و از این نظر طبیعت در دیوان او زنده ترین وصف ها را داراست، چرا كه بیان مادی و حسی او از طبیعت با كنجكاوی عجیبی كه در زوایای وجودی هر یك از  اشیاء دارد، چندان قوی است كه هر تصویر او از طبیعت چنان است كه گویی آیینه ای فرا روی اشیاء داشته و از هر كدام تصویری در این آیینه ـ كه روشن است و بی كرانه ـ به وجود آورده است.

بی هیچ گمان تجربه های حسی او در زمینه های گوناگون طبیعت، متنوع ترین و تازه ترین تجربه های شعری در ادب فارسی است و میزان تجربی بودن تصاویر او را در قیاس با تصاویر شعری دیگر گویندگان به طور محسوس تری می توان دریافت و هر كس در همان نمونه های تصویر باران دقت كند در خواهد یافت كه مجموعه آن تصاویر حاصل تجربه یك روز بارانی است و از قیاس آنها با این تصاویر باران كه در فضای دیگری ارائه شده و باران دیگری است :

فرو بارید بارانی ز گردون
چنان چون برگ بارد به گلشن
و یا اندر تموزی مه ببارد
جراد منتشر بر بان و برزن

در میان تصویرهای او آنها كه هر دو سوی تصویر از طبیعت گرفته شده و جنبه خیالی ندارد، اگر چه كمتر است اما زنده تر و زیباتر است.

شبی گیسو فرو هشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن

طلوع

آورده و در آنجا طلوع خورشید به مانند دزدی است خون آلود كه از كمین گاه به در آید یا چراغی كه هر لحظه روغنش بیفزاید و آمدن مه چنان است كه در هزاران خرمن تر به عمدا" آتش در زنند و در همین گونه تصاویر است كه او بیشتر می كوشد طبیعت مرده را با طبیعت زنده در كنار هم قرار دهد و از این رهگذر حركت و حیات عجیبی در تصاویر او دیده می شود.

منوچهری نه تنها به تصویرهایی از طبیعت كه در حوزه مبصرات و نیروی بینایی است پرداخته، بلكه نسبت به معاصرانش توجه بسیاری به مساله اصوات در طبیعت دارد، از این روی در دیوان او تصاویری در باب آهنگ ها و نغمه های مرغان دیده می شود كه خود قابل توجه است و یكی دیگر از عوامل زنده بودن طبیعت در شعر او همین توجهی است كه به  اصوات دارد. زیرا از راه گوش و از راه چشم، هر دو، خواننده را به موضوعات وصف خود نزدیك می كند.( شفیعی كدكنی. صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات501تا525)

در ادامه با ویژگی های توصیف طبیعت در شعر دیگر شعرای سبک خراسانی آشنا می شوید...


نویسنده : سعیده ره پیما

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان