تبیان، دستیار زندگی
سوابق شعر ایینی در گفتگو با محمود شاهرخی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ایستاده با قلم

درباره ی شعر آیینی محمود شاهرخی

درباره ی محمود شاهرخی :

شعر

محمود شاهرخی متولد ۱۳۰۶ بم است. وی یكی از مشهور ترین چهره های شعر آئینی پس از انقلاب است كه سال ها ، هم در شعر انقلاب و هم در شعر جنگ فعال بوده است. از جمله آثار او می توان به این نام ها اشاره كرد: درسی را كه از قرآن آموخته ام، در غبار كاروان، نسیم وصل، ز اشك پرس حكایت، امام علی(ع) روح بی نهایت، شمیمی از گلزار معرفت، امام حسین(ع) تجلی جلال و جمال، برآستان جانان، كیمیای احسان، ترجیعات توحیدی و ...

وی كه روزگاری از حافظه ای توانا برخوردار بود اكنون دیگر به لطایف الحیل ابیات و اسامی را به حافظه احضار می كند و نگران آن است كه نامی را از یاد برده باشد و دلی را برنجاند كه این منش از امتیازات روح پاكیزه و خلق و خوی شاعرانی است كه عمری را در آستان درك حق به سر برده اند و كلام شان به وصف آنچه طریقت شریعت است، اختصاص یافته. او در هشتاد سالگی همچنان در مدح اولیا، تازه نفس است و كلام اش جوان.

چكیده نظرات محمود شاهرخی:

شعر آئینی از پیدایش شعر دری شروع شده و در مدح پیامبر اكرم(ص) و مخصوصاً حضرت امیر(ع) بوده است. محتشم كاشانی و عمان سامانی از جمله شاعرانی هستند كه آثارشان در این زمینه بی گمان شاهكار است.

چه بسا كسانی كه با ذهنیت محدود پیامبر (ص) و ائمه (ع) را مدح می كنند با چنان واژه هایی مدح می كنند كه در خور آنها نیست. بسیاری از شعرهایی كه در مداحی ها خوانده می شود برای امام حسین(ع) و شهدای كربلا، در خور مقام آنها نیست.

استاد شهریار كه از تابناك ترین چهره های ادب معاصر است یكی از عوامل محبوبیت وی اعتقاد و ایمان استوارش به آئین و حضرات معصومین است.

شعر آیینی:

یزدان سلحشور:  شعر پارسی از آغاز خود با مدح پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع)- كه در همه مذاهب اسلامی مورد احترام ویژه است- عجین بوده است؛ این وجه آئینی رفته رفته وسعت گرفته است و در شعر شاعران ایرانی مدح و مرثیه ائمه شیعه را به كرات شاهدیم. در شعر خراسانی، «فردوسی» جهان نگری خود را «درونی» متن كرده است و ناصر خسرو وجه ایدئولوژیك به آن داده است. چطور است از ناصر خسرو شروع كنیم، نظرتان درباره شعر های او چیست ؟

شعر

محمود شاهرخی: ابتدا باید مقدمه ای را عرض كنم امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «دو كس در من هلاك شدند یكی كه در دوستی افراط می كند و دیگری كه در دشمنی كینه ورز است» مرادم این است كه از شعر آئینی كه می خواهیم صحبت كنیم حقیقت مطلب باید عنوان شود. چه بسا كسانی كه باذهنیت محدود خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) را مدح می كنند با چنان واژه هایی مدح می كنند كه در خور آنها نیست. بسیاری از شعرهایی كه در مداحی ها خوانده می شود برای امام حسین(ع) و شهدای كربلا، در خور مقام آنها نیست.

شعر آئینی از آغاز چنان كه شما فرمودید از پیدایش شعر دری شروع شده و در مدح پیامبر اكرم(ص) و مخصوصاً حضرت امیر(ع) بوده است؛ ولی اصل این است شعری كه عرضه می شود در خور شأن و مقام آنها باشد. آثاری از این دست- كه در خورشأن آن بزرگواران باشد- البته در ادبیات ما بسیار است كه شعر مشهور محتشم كاشانی از جمله آنهاست یا «گنجینه اسرار» عمان سامانی كه الحق شاهكاری است در این زمینه...

سلحشور :  به عمان سامانی هم می رسیم و البته به یغما اما بگذارید از آغاز شروع كنیم. نظرتان درباره آثار ناصر خسرو چیست ؟

شاهرخی : ناصر خسرو از فاطمیون است و خیلی هم در عقیده اش راسخ و پایدار است و عرض ارادت دارد نسبت به معصومین(ع). همزمان یا بعد از او هم كسانی بودند كه در همین راه قدم برداشتند. چه در سبك خراسانی، چه در سبك عراقی و...

سلحشور :می خواهید از سنایی شروع كنید .

شاهرخی:  سنایی در نامه ای كه به بهرام شاه نوشته، گفته است كه آنچه درباره خاندان پیامبر (ص) سروده است همه بر آن متفق القول اند و چیزی خلاف نگفته است. علت نگارش این نامه این بوده كه می خواسته اند حكم قتل اش را از خلیفه وقت بگیرند كه البته پدیده ای عادی بوده آن موقع در مورد مداحان اهل بیت. این مشكلات از آن رو برای سنایی پیش آمده كه گفته است آن كه تو بعد از امیر المؤمنین امیرش می خوانی كافرم اگر بتواند كفش های قنبر را جفت كند! یا اشاره ای دارد به حدیث سلسلة الذهب امام رضا(ع) كه مشهور است و دلالت دارد بر توسل به دامان اهل بیت برای رسیدن به حق. این حدیث را سنایی در شعر خود به شكل خطاب به امام رضا(ع) آورده و شأن امام هشتم را تام و تمام به مدح نشسته است. یا در «حدیقه» داستان زنی را می گوید كه با فرزندانش در كوفه زندگی می كرد و صبح هنگام كودكان را به بیرون شهر می برد و می گفت: «از صحرا بوی كربلامی آید تا به شهر نیامده استشمام كنید.»

این مشكلات از آن رو برای سنایی پیش آمده كه گفته است آن كه تو بعد از امیر المؤمنین امیرش می خوانی كافرم اگر بتواند كفش های قنبر را جفت كند!

سنایی بسیار دلیرانه در شعرهایش از عقیده خود دفاع كرده است و بر مدح ائمه پای فشرده است.

در دوره عراقی، بر خلاف دوره اصفهانی یا هندی، ما شاعر شیعه كم داریم اما مدح امیر المؤمنین(ع) بسیار است به گونه ای كه برخی از این شاعران در زمان حیات شان به شیعه بودن متهم شده اند- كه البته از نظر نظام های حكومتی آن زمان جرم بزرگی بوده است- برخی از مداحان امیرالمؤمنین(ع) هم از متشرعین غیر شیعه بسیار متعصب بوده اند. سلحشور :نظرتان درباره جامی چیست ؟

نستعلیق

شاهرخی : جامی در نظرات ضد شیعه اش افراطی است و كینه ورزی را گاه به حد نهایت می رساند. گرچه در شعر استاد است و سبك عراقی در واقع با وی پایان می گیرد اما همین متعصب شیعه ستیز قصیده ای دارد كه خود را خاك پای شحنه نجف می داند و این هم از جمله كرامات حضرت امیر(ع) است كه این چنین هرگردنكشی را به كرنش در برابر شأن خود وا می دارد. ما در شعر عرب هم «ابوالمعلی معری» داریم كه ناصر خسرو در سفر نامه اش ذكری از او به میان می آورد و از شاعران مشهور عرب است و در نگاه غیر دینی به شعر مثل خیام است اما همین شاعر، شعری دارد كه می گوید: «بر پیراهن روزگار از خون دوشهید دوگواه است شفق خون علی و فلق خون حسین، این دو گواه می مانند تا در روز حشر بروند و پیش خداوند داد خواهی كنند.» حتی ایرج میرزای هزال نیز برای امام حسین(ع) مرثیه ای گفته است كه من هر وقت كه آن را خوانده ام- خدا شاهد است- گریه كرده ام:

  1. «شرط است هركه داغ جوان دید دوستان‎/ رأفت برند حالت آن داغ دیده را ‎/ ...‎/ آیا كه داد تسلیت خاطر حسین‎/ چون دید نعش اكبر در خون تپیده را»

در مكتب وقوع «وحشی بافقی» را داریم كه با وجود نگاه زمینی شده این دوره، عرض ارادت دارد و شعر آئینی در آئینه شعرش جاری و ساری است. در مورد وحشی چه نظری دارید

در سرآغاز «فرهاد و شیرین» می گوید:

  1. «الهی سینه ای ده آتش افروز
  2. در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
  3. هر آن دل را كه سوزی نیست دل نیست
  4. دل افسرده غیر از آب و گل نیست»

البته در مدح حضرت رسول(ص) نیز شعرهایی دارد اما تعداد شعرهایش در این حوزه زیاد نیست، یغما جندقی در این حوزه دارای شعرهای بیشتری است...

سلحشور : یغما متعلق به دوره بازگشت است و فاصله اش تا مكتب وقوع ، سبك اصفهانی- به شكل ایدئولوژیك دوره صفوی- یا سبك هندی- به شكل غیر ایدئولوژیك این دوره - است . غیر از محتشم، چه شاعرانی در دوره ایدئولوژیك در شعر آئینی فعال بوده اند

شاهرخی :  در زمان صفویه غیر از محتشم هم شاعران زیادی در این حوزه فعال بوده اند متأسفانه به دلیل گذشت ایام و سن بالا، حالاحضور ذهن ندارم اما می توانم ابیاتی را از «عمان» مثال بزنم كه البته متعلق به دوره بعدی است. در همین دوره- دوره بازگشت- جودی هست، یغما هست كه البته كارهای یغما از لحاظ فصاحت چندان بالانیست اما به هر حال عرض ارادت كرده است و این بسیار خوب است.

بعضی اوقات هم خیلی تأثیر گذار است و آن حس ارادت چنان در می گیرد كه شعر را با خود می برد. مثلاً می گوید:

  1. «حریم عصمت آنگه ناقه عریان سواری ها !
    سیاه‌مشق
  2. نگون باد از هَیون چرخ این زرین عماری ها
  3. یكی چونان كه نیلوفر، در آب از اشك ناكامی
  4. یكی چون لاله در آذر زداغ سوگواری ها
  5. نه تن از تاب آسوده، نه جان از رنج مستخلص
  6. نه دل از آه مستغنی، نه چشم از اشكباری ها
  7. نه از اقبال، پیروزی، نه از ایام بهروزی
  8. نه از اختر مددكاری، نه از افلاك یاری ها
  9. یكی چون چشم خود در خون، ز زخم ناشكیبایی
  10. یكی چون موی خود پیچان، ز تاب بیقراری ها
  11. عَنا، محرم، بلابُرقع، سرا: بی در، جفا: دربان
  12. غذا: خون، فرش: خاكستر، زهی حرمت گذاری ها!
  13. یكی بیمار و در تب، خشت و خاكش بالش و بستر
  14.     یكی لخت جگر بركف پی بیمار داری ها
  15. نه از تیمار رنج آن را تمنای تن آسایی
  16. نه از آسیب بند این را امید رستگاری ها»

یا جایی كه دیگر خیلی می خواهد زبان آوری كند و اتفاقاً خوش می نشیند:

  1. «در این ماتم خلیل از دیده خون افشاند و آزر هم
  2. به داغ این ذبیح الله، مسلمان سوخت، كافر هم
  3. شگفتی نایدت بینی، چو در خون دامن گیتی
  4. كزین سوگ آسمان افشاند، خون از دیده، اختر هم
  5. به سوگ فخر عالم از بنی جان، و زبنی آدم
  6. ز افغان شش جهت، ماتمسرا شد، هفت كشور هم
  7. مكید آن تاجدار ملك دین تا از عطش خاتم
  8. ز دست و فرق جم، انگشتری افتاد و افسر هم
  9. به خونش تا قبا شد، لعلگون دستار، گلناری
  10. به باغ خلد زهرا جامه نیلی كرد، مِعجر هم
  11. ز تاب تشنگی تا شد شبه گون لعل سیرابش
  12. علی زد جامه را در اشك یاقوتی، پیمبر هم
  13. چو فرق كوكب برج اسد از كین دو پیكر شد
  14.     زسر بشكافت فرق صاحب تیغ دو پیكر هم
  15. چو نخل ساقی كوثر زبان از تشنگی خایید
  16. به كام انبیا، تسنیم خون گردید و كوثر هم»

در همین دوران قاجار، ناصرالدین شاه را هم داریم كه شعرهای آئینی خوبی دارد... فتحعلی شاه هم شعر آئینی دارد.. اما ناصرالدین شاه شاعر تر است!البته آنها هزار خطا كردند و یك عرض ارادت!ما با شعرشان كار داریم فعلاً!

بله! ناصرالدین شاه برای امام رضا(ع) شعر دارد به گمانم رباعی است كه حالابه یاد ندارم. برای امام حسین(ع) هم شعر دارد، ان شاءالله این شعرها قدری از گناهانش بكاهد و امام حسین(ع) نظری به وی بیندازد در روز حشر.

خط نقاشی

سلحشور : در دوران پهلوی ما شاعری داریم كه شاعر بسیار مشهوری بوده در آن دوران و حالاتقریباً از یادها رفته؛ شاعر خوبی هم بوده: صادق سرمد...

شاهرخی :بله! شاعر بسیار خوبی بوده. اتفاقاً «قیصر» كه مرحوم شد من یك بیت از سرمد را برای ذكر مصیبت رفته آوردم:

«گرچه از هر ماتمی خیزد غمی‎/ فرق دارد ماتمی با ماتمی». سرمد مداح دربار بود و وقتی دید كه كار بالاگرفته است، شعری گفت با این مطلع:

«پادشاها! بگو دگر نكشند‎/ پیش چشم پدر پسر نكشند» كه مطرود دربار شد. شاعر بسیار خوبی است و برای امیرالمؤمنین(ع) قصیده بسیار زیبایی دارد. در این دوره استاد همایی و استاد فروزانفر هم آثار درخشانی دارند...

سلحشور:  متأخرتر شهریار را داریم و اوستا را؛ موقعیت این دو در شعر آئینی چیست ؟

شاهرخی : پیش از آن كه به مقام شهریار و اوستا در شعر آئینی معاصر برسم بگذارید این مرثیه استاد همایی را هم در اینجا ذكر كنم كه بسیار استادانه سروده شده است:

  1. «خون خورم در غم آن طفل، كه جای لبنش
  2.     ریخت دست ستم حرمله خون در دهنش
  3.     كودكی كآب ز سرچشمه وحدت می خورد
  4.     گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش
  5.     گر تن نوگل لیلانبود لاله سرخ
  6.     از چه آغشته به خون گشت چنین پیرهنش
  7.     غنچه ای از چمن زاده زهرا بشكفت
  8. كه شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش
  9.     گلشنی ساخته در دشت بلاگشت، كه بود
  10. غنچه اش، اصغر و گل، قاسم و اكبر سمنش
  11. تشنه لب كشته شد آن شاه، كه با خنجر و تیر
  12.     گشت ببریده و شد دوخته بر تن، كفنش
  13.     آن كه باشد نظرش داروی هر درد «سنا»
  14.     چشم دارم كه فتد گوشه چشمی به منش»

اما در مورد استاد شهریار باید بگویم كه از تابناك ترین چهره های ادب معاصر بود و از شهرت و محبوبیت خاصی هم برخوردار بود و ایمانی استوار و راسخ به آئین و حضرات معصومین داشت و یكی از عوامل محبوبیت وی هم همین عقیده استوار او بود. طبیعتاً نمی توان قصیده مشهور او را در مدح امیر المؤمنین(ع) از یاد برد اما وی شعرهای دیگری هم در زمینه شعر آئینی دارد از جمله این شعر:

  1. «گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
    سیاه مشق
  2. خداحافظ خدا حافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
  3. تو با رنگ پریده غرق خون، دنیا به من تاریك
  4. كجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر...»

یا می گوید:

  1.   «به یاد تشنه لبان كنار نهر فرات
  2.     كنار چشم من از گریه رود كارون شد»
  3.     یا جای دیگر می گوید:
  4. «بس كه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
  5. كسی نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
  6.     دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
  7. با كدامین سركند، مشكل دو تا دارد حسین»

مقام مهرداد اوستا هم مقام بلندی است در شعر روزگار ما. آن بزرگوار، هم از لحاظ منش و هم از لحاظ شعر چهره ای تابناك است و زبانش استوار است و همزمان با استواری، نرمی نیز دارد و چنان شعر می گوید كه انگار آب روان است كه در جوی پاكیزه می رود نه كلمات كه در چارچوب شعر.

در قالب های نو نیز علی موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده را داریم كه بسیار بر نسل نوی شاعران آئینی تأثیر گذار بوده اند و همچنین در شعر پس از انقلاب، سید حسن حسینی و قیصر امین پور را كه بسیار زود از میان ما رفتند...

صرف نظر از این كه شعر در چه قالبی گفته شده باشد، استواری كلام و نفوذ این كلام درذهن و روح مخاطب مهم است كه آثار هر دو بزرگوار یاد شده، جناب گرمارودی و خانم صفارزاده واجد این مهم است. نمی توانم افسوس خود را از درگذشت زود هنگام دو جوان از دست رفته شعر معاصر پنهان كنم كه هر دو هم در شعر بزرگ بودند و هم در حسن و سلوكشان.

البته در شعر پس از انقلاب، چهره های بسیاری طلوع كردند كه به شعر آئینی هویتی تازه دادند، اسامی و شعر بسیاری از آنان در كتاب «تجلی عشق» آمده است كه اگر یك به یك نام نمی برم به این دلیل است كه می ترسم حافظه یاری نرساند و اسمی از قلم افتد و دلی رنجیده شود. در این میان حیف است كه از شعر «صلای غم» استاد مشفق كاشانی ذكری به میان نیاورم كه تضمین دوازده بند محتشم است و انصافاً كه شعری به یاد ماندنی است در سنت شعر آئینی.


گفتگو : یزدان سلحشور