تبیان، دستیار زندگی
فرمانده لشكر 9 بدر تولد و كودكی فعالیتهای سیاسی – مذهبی نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی شهید و دفاع مقدس مسئولیت یگان حفاظت راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر راه‌اندازی تیپ مستقل بدر ویژگیهای اخلاقی نحوه شهادت تولد و كودكی به س...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سردار سرلشكر پاسدار شهید اسماعیل دقایقی

فرمانده لشكر 9 بدر

تولد و كودكی

فعالیتهای سیاسی – مذهبی

نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی

شهید و دفاع مقدس

مسئولیت یگان حفاظت

راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر

راه‌اندازی تیپ مستقل بدر

ویژگیهای اخلاقی

نحوه شهادت

تولد و كودكی

به سال 1333 ه.ش در بهبهان درخانواده‌ای كه به پاكدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد. روح و روان اسماعیل در این كانون كه ارزشهای اسلامی در آن به خوبی مشهود بود پرورش یافت و زمینه‌ای برای شخصیت والای آینده او شد.

این خانواده با توجه به مشكلاتی كه داشتند، مجبور شدند به آغاجاری مهاجرت و با پایبندی به اصول انسانی و اسلامی، در آن شهر زندگی كنند. شهری كه بنا به موقعیت خاص جغرافیایی و منابع زیرزمینی خود نه تنها مورد طمع غرب (بویژه آمریكا) بود، بلكه غارت ارزشهای فرهنگی و سنتهای اجتماعی آن نیز در برنامه‌های استكبار جهانی قرار داشت. اما خانواده اسماعیل نه تنها خود از این تهاجم، سرافراز بیرون آمدند، بلكه در اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منكر نیز تلاش می‌كردند. در نتیجه،‌اسماعیل نیز تمامی ارزشهای وجودی خود را كه از كودكی به آنها پایبند بود از خانواده خود فراگرفت.

او كه از هوش و ذكاوت سرشاری برخوردار بود، مورد توجه خانواده قرار گرفت و پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال 1349 در كنكور هنرستان شركت ملی نفت (كه تنها شاگردان ممتاز و باهوش و نمونه را می‌پذیرفت) شركت كرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت.

فعالیتهای سیاسی – مذهبی

دانش‌آموزان متعهد، از این آموزشكده – كه در آن زمان یكی از مراكز فعال و مهم منطقه بشمار می‌آمد – برای مبارزه با رژیم استفاده می‌كردند. اسماعیل در همین هنرستان با برادر محسن رضائی (سردار فرمانده محترم كل سپاه) – كه از دیرباز آشنای وادی مبارزه بود – آشنا شد و به همراه ایشان و دیگر همرزمانش مبارزه پیگیری را علیه رژیم و مفاسد اجتماعی آن آغاز كردند.

اسماعیل در سال دوم هنرستان – كه با برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مصادف بود – در اعتصاب هماهنگ همرزمانش شركت فعالی داشت و در همان سال با هدف منفجر كردن مجسمه رضاخان ملعون، كه در خیابان 24 متری اهواز نصب شده بود، به اقدامی شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود، اما متاسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نكرد.

مبارزات و تلاشهای اسماعیل، منحصر به مسائل سیاسی و نظامی نبود، بلكه به علت هوش سرشار و علاقه‌مندیش به مسائل فرهنگی در فرصتهای مناسب از طریق دایر كردن كلاسهای مختلف، با جوانان این منطقه ارتباط فكری و روحی پیدا می‌كرد و در خلال مطالب علمی، آنان را با فرهنگ اصیل اسلام كه در آن خطه، سخت مورد تهاجم واقع شده بود آشنا می‌ساخت و آنان را به تعالیم روحبخش اسلام جذب می‌كرد.

از این رو همان گونه كه فعالیتهای سیاسی نظامی اسماعیل و دوستانش گام موثری در مبارزات مسلحانه علیه رژیم ستمشاهی در آغاجاری و بهبهان به شمار می‌رفت، فعالیتهای فرهنگی او در حد بسیار موثر،‌عامل بازدارنده‌ای در مقابل روند سریع ترویج فرهنگ مبتذل غربی در این منطقه شد، تا نه تنها از بی قیدی و لامذهبی جوانان (كه تلاش فراوانی برای آن صورت می‌گرفت) جلوگیری به عمل آید، بلكه در اثر تلاشهای زیاد این عزیزان، جوانان منطقه در مبارزه با رژیم، گوی سبقت را از دیگر مناطق بربایند.

در سال 1353 دوبار (همراه با برادر محسن رضائی و جمعی از یاران) به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه كه همراه با شكنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، از هنرستان نیز اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبیاری دانشكده كشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در كنكور شركت كرد و به دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران – كه از لحاظ فضای مذهبی، سیاسی و علمی برای او مناسبتر از دیگر مراكز علمی و آموزشی بود – وارد شد.

در این دو محیط دانشگاهی (اهواز و تهران) نیز به مبارزات عقیدتی،‌سیاسی و نظامی خود ادامه داد. دقایقی در زمانی كه اغلب دانشجویان دانشگاهها آشنایی چندانی با اصول و مبانی اسلام نداشتند از دانشجویان متعهد و متشرع به شمار می‌رفت. تمام واجبات و مستحبات خود را به نحو احسن به جا می‌آورد و از انجام هرگونه عمل خلاف شرع كه توسط دیگران انجام می‌گرفت، در حدود وسع خود با حوصله و برخورد اسلامی جلوگیری می‌كرد واین ویژگی خاصی بود كه در تمام مسیر زندگی پرافتخار خود، بدان پایبند بود. در دانشگاه تهران برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی موضع قاطعی داشت و در بحثهای آنان از مواضع اصلی اسلام دفاع می‌كرد و در جهت ملموس و عینی ساختن حقایق اسلامی برای همگان بسیار تلاش می‌كرد.

در سال 1357 ازدواج نمود و در اولین صحبت با همسرش، از این كه وی فقط به خود و خانواده‌اش تعلق ندارد گفتگو نمود.

با اوج‌گیری نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات كارگران شركت نفت نقش موثر و ارزنده‌ای را عهده‌دار بود و در ترور دو تن از افسران شهربانی بهبهان به طور غیرمستقیم شركت داشت.

خانه اسماعیل همواره یكی از پایگاههای فعال مبارزه با رژیم به شمار می‌آمد و بسیاری از بیانیه‌ها و اعلامیه‌های ضدرژیم در این مكان تهیه و تكثیر می‌شد. شهید دقایقی قبل از 22 بهمن به اتفاق یكی دیگر از دوستانش طبق برنامه‌ای كه داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمی، در فتح پادگانها نقش موثری ایفا نمود. پس از آن نیز با تلاش و جدیت تمام، در جلوگیری از غارتگری گروهكها و به هدر رفتن اسلحه‌ها نقش به سزایی داشت.

سردار سرلشكر محسن رضائی بااشاره به فعالیتهایی كه در منزل شهید دقایقی در دوران انقلاب انجام می‌گرفت، اظهار می‌دارند:

خانه و خانواده ایشان یكی از خانواده‌هایی است كه انقلاب اسلامی در خوزستان مدیون آنها است.

نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی

شهید دقایقی علاقه وافر به ادامه تحصیل داشت،اما با توجه به ضرورتی كه در عرصه انقلاب ودفاع احساس می كرد دانشگاه وتحصیل را ترك كرد ودر سال 1358با یك نسخه از اساس نامه جهاد سازندگی (كه دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاهها آنرا تنظیم كرده بودند)، به آغاجری رفت وبه اتفاق عده ای از دوستان،جهاد سازندگی را راه اندازی كرد. هنوز چند ماه از فعالیت وتلاش همه جانبه اودر این ارگان نگذشته بود كه طی حكمی(در اوایل مردادماه 1358) مسئول تشكیل سپاه پاسداران در منطقه آغاجری شد. با دقت ودلسوزی تمام به عضو گیری نیروهای انقلابی پرداخت ودر زمان تصدی فرماندهی سپاه،نمونه والگوئی شد از یك فرمانده متقی ومدبر وكاردان . یك سال از فرماندهی اش در این منطقه می گذشت كه بدلیل لیاقت وشایستگی زیاد ،برای تشكیل سپاه پاسداران خوزستان به كمك برادر شمخانی وسایرین شتافت وبا عهده دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشكیل وراه اندازی سپاه در شهرستانهای استان نمود  وبا انتخاب ومعرفی فرماندهان صالح ولایق توانست خدمات ارزندهای را به این نهاد مقدس ارائه دهد.در همین مسئولیت وقبل از تجاوز نظامی عراق،زمانی كه از درگیری خرمشهر باخبر شد سریعا خودرا به آنجا رساند وبا انتقال سلاح ومهمات (به اتفاق شهید جهان آرا) نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا كرد.

شهید و دفاع مقدس

به دنبال شروع تهاجم سراسری و ناجوانمردانه عراق، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشكر92 زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی كه با كارشكنیهای بنی‌صدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گسترده‌ای را آغاز كرد. او به لحاظ احساس مسئولیت ویژه‌ای كه داشت در برخی مواقع در مناطق عملیاتی حاضر می‌شد و به سر و سامان دادن نیروها می‌پرداخت.

در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقیها، با مشكلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید علم‌الهدی در شكستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید. در عملیات فتح‌المبین نیز در قرارگاه لشكر فجر با سردار شهید بقایی (كه در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت) همكاری كرد.

مسئولیت یگان حفاظت

بعد از عملیات بیت‌المقدس، از آنجا كه جنگ، حالت فرسایشی به خود گرفت و تحرك جبهه‌ها كم شده بود، منافقین و ضدانقلاب در راستای اهداف استكبار جهانی، دست به ترور شخصیتها و افراد موثر نظام و حزب‌الهی‌ها می‌زدند تا نظام را از داخل تضعیف كرده و عقبه جنگ رادچار تزلزل نمایند.

ایشان در تاریخ 1/4/1361 به سپاه منطقه یك مامور گردید و مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیتها را در قم و استان مركزی به عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود و بكارگیری برادران سپاه مخلص و جان بركف، به گونه‌ای عمل كرد كه در دوران تصدی فرماندهان ایشان در این مسئولیت، به لطف خدا هیچگونه ترور و سوءقصدی از جانب منافقین و ضدانقلاب در حوزه مسئولیتی او پیش نیامد.

پس از یك سال و اندی كار و تلاش صادقانه در جهت حفظ سرمایه انسانی انقلاب، هنگامی كه حضرت امام خمینی(ره) در سال 1362 طی فرمانی تاكید خاصی بر حضور افراد در جبهه‌ها نمودند، ایشان بی‌درنگ طی نامه‌ای به فرماندهی، گزارش مشروح فعالیتهای خود را منعكس و ضمن آن بدین‌گونه كسب تكلیف كرد:

در شرایطی كه مساله اصلی سپاه و طبعاً كشور، جنگ است، آیا ماندن و عدم همكاری با سپاه در جنگ نوعی راحت‌طلبی نیست؟ و ضمن آن، درخواست خود را باتوجه به تجربیاتی كه در جنگ اندوخته بود، برای خدمت فعال و حضور در جبهه مطرح ساخت.

راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر

پس از بازگشت مجدد به جبهه، مسئول راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) گردید. این اقدام ضروری در جهت آشنایی هرچه بیشتر برادران عزیزی كه در جنگ تجارب زیادی را كسب كرده و استعداد فرماندهی را داشتند توسط شهید دقایقی صورت گرفت. ایشان با دقت، یكایك آنها را شناسایی و انتخاب كرد تا ضمن آموزش به اصول و مبانی جنگ و آرایش و تاكتیكهای نظامی، افراد نخبه و توانمند را برای بكارگیری در مسئولیتهای فرماندهی معرفی كند. البته خود ایشان هم در این دوره شركت كرد.

در زمان اجرای طرح مالك اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یكی از گردانهای خط مقدم را به عهده داشت. بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان 1363 به پایان رسانید.

پس از مدتی در لشكر 17 علی‌بن ابیطالب(ع) در كنار شهید دلاور مهدی زین‌الدین قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشكر، یار دیرینه خود را كمك كرد وبا پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشكر، خدمات ارزنده‌ای را به جبهه و جنگ ارائه كرد.

راه‌اندازی تیپ مستقل بدر

هنگامی كه ماموریت تیپ یادشده به ایشان واگذار گردید همانگونه كه شعار همیشگی‌اش در زندگی این بود كه هیچ‌وقت نباید آرامش خودمان را در آرامش مادی بدانیم، برای عملی ساختن و تحقق آن، تلاشی شبانه‌روزی داشت و تمامی قدرت و امكانات خود را وقف انجام وظیفه الهی كرد و با توكل به خدا و پشتكار و جدیت در مدت كوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایه‌گذاری نماید.

نیروهای رزمنده تیپ همه عاشق او بودند. او در قلوب یكایك آنان جا گرفته بود و آنها اسماعیل را از خودشان و جزو جامعه خودشان می‌دانستند و وجودش را نعمت الهی تلقی می‌كردند.

او فقط از نظر تشكیلاتی فرمانده نبود، بلكه بر قلوب افراد فرماندهی می‌كرد. درحیطه مسئولیتی او نظارت بر نیروهای تحت فرماندهی امری بدیهی بود. از سركشی به خانواده‌های شهدا نیز غافل نبود.

ویژگیهای اخلاقی

در مطالعه و بالابردن آگاهی و معلومات خود جدیت خاصی داشت و تا آخر عمر پربركتش از تحصیل دانش باز نماند. ایشان با استفاده از فرصتی كه برایش در قم و استان مركزی پیش آمده بود، در كنار وظیفه حساس و مهم فرماندهی و حفاظت از شخصیتها و كادرهای انقلاب، به فراگیری ادبیات عرب، تفسیر،‌اخلاق و تاریخ اسلام پرداخت.

انس با قرآن از شاخصترین خصوصیت او بود. حتی در اوج مشكلات و گرفتاریها از تلاوت قرآن نیز غافل نمی‌شد. از همسر محترم ایشان نقل شده كه او سالی سه بار قرآن را ختم می‌كرد.

روحیه‌ای كه بیش از هر خصیصه و صفت دیگر در تمامی مراحل زندگی بدان پایبند بود، پذیرش خطای خود بود. بدین معنی كه اگر احساس می‌كرد كه با فعل و حركت خود در رابطه با فردی دچار خطا شده، هرچند كه از نظر مسئولیت و شرایط سنی از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا بر می‌آمد و از آن فرد پوزش می‌طلبید.

با افراد مختلف و خطاكار بشدت برخورد می‌كرد و همیشه رعایت جوانب شرعی را در تنبیهات و برخوردها متذكر می‌شد.

تواضع و فروتنی او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود كه مثل یك بسیجی و یك رزمنده عادی در چادرها زندگی می‌كرد. در كارها به آنان كمك می‌كرد و در برخوردهایش خیلی‌ها تصور نمی‌كردند او فرمانده یگان باشد. در اولین برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات دیگر جلوه‌گر می‌شد. رزمندگان اسلام او را الگوی واقعی یك انسان مجاهد و وارسته می‌دانستند.

با همه مسئولیتهای سنگین و دشواری كه برعهده داشت هیچ‌گاه در چهره‌اش آثاری از خستگی یا كسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختیها برای همه نیروها درس بود.

در اوج ناملایمات و فشارها و نارساییها، برخورد شایسته‌ای با نیروهای تحت امر داشت.

ایشان عموماً در كارها با نیروهای خود مشورت می‌كرد و به رای و نظر آنها توجهی خاص داشت.

صبر و حوصله و سعه صدر از صفات بارز وی بود. در مقابل تمام مشكلات و مسائل با شمشیر صبر به مقابله برمی‌خواست.

خلوص و سكوت و وقارش در فرماندهی تحسین برانگیز بود. جاذبه او باعث شده بود كه در تمامی صحنه‌ها حتی در داخل خانواده رزمندگان از مكانی ویژه برخوردار شود. تدبیر و كاردانی وی موجب تقویت روزافزون جایگاه او در بین افراد شده بود.

شهید دقایقی این صفات را از تلاشهای مجدانه‌اش در راه حق به دست آورده بود و این همه را در تمامی مراحل زندگی و مراتب آن به همراه خود حفظ نمود.

در زندگی مادی خود مرحله ساده‌زیستی را پشت سر گذاشته بود و به بذل و ایثار توجهی خاص داشت و در مواقع ضروری حتی حقوق خود را جهت رفع نیازمندیهای نیروهای تحت امر خود خرج می‌كرد.

او انسانی بود كه در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی دست از آلایشهای دنیا شسته بود و دل به محبت حق سپرده بود.

نحوه شهادت

این شهید بزرگوار در عملیات عاشورا و قدس 4 و همچنین كربلای 2، 4 و 5 در سمت فرماندهی تیپ خالصانه انجام وظیفه نمود و یگان او جزو یگانهای موثری بود كه در موفقیت رزمندگان اسلام نقش چشمگیری داشت.

بالاخره هنگامی كه در عملیات كربلای 5 برای انجام ماموریت شناسایی، با یك دستگاه موتور سیكلت عازم محور بود در مسیر راه مورد اصابت بمباران هواپیماهای رژیم متجاوز عراق قرار گرفته و به لقای حق می‌شتابد و در اوج اخلاص و ایثار، با نوشیدن شربت شهادت روح تشنه خود را سیراب می‌كند.

گوشه ای از وصیتنامه

برای شما آرزوی صبر و استقامت و پیگیری اهداف اسلامی را دارم. ان‌شاءالله بتوانید با كار و فعالیت، خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام كنید. پیش بردن اسلام در جهان – جهانی كه پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست – تلاش و ایثار می‌خواهد. در راه امام حسین(ع) – حضرت سیدالشهداء(ع) – رفتن، حسینی شدن را می‌خواهد.

... ان شاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز(ره) كه همان راه خدا، قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است، موفق باشید.